تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
459
1,137
118
ورامین
دلتنگم واسه اون روزها که بودی
دلتنگم واسه اون شبایی که گذشت
دلتنگم واسه دستایی که سالم بود
ولی الان پر شده از کبودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,463
12,523
219
کاش یا رب که نیفتد به کسی کارِ کسی ..
-شهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
فکر کن قهوه بنوشی، ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد

از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی!؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد

چمدان پر بکنی، خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد

روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد

توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد
...

"ای که از کوچه مع*شوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد!


"علی صفری"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
چه عاشقانه تو تقسیم کرده ای
شادی برای تو، ماتم برای من
بر درد من، تو خودت عین مرهمی
رفتی کجا پی مرهم برای من
با عطر ماندگارت، نبودنت
یادآوری شده هر دم برای من
آدم همیشه که خونی نمرده است
شاید که رفتن او هم برای من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
نماندی..شانه می خواهی چکار؟
تو بادی خانه می خواهی چکار؟

نشد لمست کنم ای قرصِ ماه
مرا دیوانه می‌خواهی چکار؟

شکستی ساقه ام را ای نسیم
مرا ویرانه می خواهی چکار؟

دو چشمش جان ما را م*ست کرد
لبم! پیمانه می خواهی چکار؟

به دورش گشتم و...یارم نگشت
گلی! پروانه می خواهی چکار؟

تو ای گنجشکِ عاشق....از جهان
به غیر از دانه می خواهی چکار؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
360
115
63
ما در دل خود از احدی کینه نداریم
از هیچ کسی نفرت دیرینه نداریم

با هر چه بیایید، چه با سنگ چه با گُل
در لشکر خود هیچ جز آئینه نداریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
3,118
3,218
158
من آن سروم که با زخم تبر از پا نیفتادم!
بزن بر ریشه ام ! اما کمی اینبار محکم تر !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
3,118
3,218
158
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی

از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز
درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی

آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی

ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی

گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 2) View details

بالا