- Apr
- 1,611
- 2,024
- 168
بسم تعالی
«چاله و حفرهی پیرنگ»
«چاله و حفرهی پیرنگ»
?• «چاله» (hole) شکلی از فقدان باورپذیری است. در این حالت، داستان نه فقدان انگیزه، بلکه فقدان منطق دارد.
?• یکی از حلقههای زنجیره علت و معلولی گم شده است.
?• اما چالهها نیز مثل تصادف و اتفاق بخشی از زندگیاند. برای خیلی از اتفاقات نمیتوان دلیل و منطق تراشید. بنابراین اگر درباره زندگی مینویسید، طبیعی است که یک یا دو چاله به داستان شما راه پیدا کنند.
?• مسئله نحوه استفاده از آنهاست. اگر میتوانید میان حوادث غیرمنطقی پیوند ایجاد کنید و چاله را پر نمایید، حتما این کار را بکنید.
?• اما برای اینکار غالباً باید صحنه جدیدی خلق کرد که هدفی جز منطقی کردن صحنههای قبل و بعد از خود ندارد و آن چنان بیتناسب و نازیباست که در آزارندگی دست کمی از چالههای منطقی ندارد.
?• از خودتان بپرسید در چه صورت مخاطبان متوجه حفرهای در منطق پیرنگ خواهند شد؟
?• شما میدانید حفرهای در منطق داستان وجود دارد چون داستان روی میز شما نشسته و چاله آن مستقیما به شما خيره شده است.
?• اما در روی پرده، داستان در زمان جاری است. بنابراین وقتی چالهای پیش میآید، بیننده ممکن است در آن لحظه به دلیل کمبود اطلاعات نتواند بفهمد که آنچه لحظهای پیش اتفاق افتاد منطقی نیست یا شاید آنقدر سریع اتفاق بیفتد که کسی متوجه نشود.
?• پس ممکن است بیننده متوجه نشود. اما شاید هم بشود. در این صورت چه؟
?• نویسندگان ترسو سعی میکنند این گونه چالهها را پر کنند مبادا بیننده متوجه شود.
?• اما دیگران با این مشکل شجاعانه روبهرو میشوند. آنها چاله را به تماشاگر نشان میدهند و بعد چاله بودن آن را انکار میکنند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: