- Apr
- 544
- 4,901
- 118
بهنامخدا
عاشقانه:
شخصی که این ژانر را برای رمان خود انتخاب میکند باید از روحیه ای لطیف و مهربان برخوردار باشد.
اگر نویسند این نوع ژانر یک مونث و ترجیحا دختر باشد مطمِئنا اثر بهتری خلق میکند.
مثال:
مرد سی و نه سالهای در زندان به سر میبرد به جرم قتل همسر و فرزندانش و ده سال است که در زندان زندگی میکند.
حالا شما قضاوت کنید.
آیا این مرد با روحیه ای خشن و خشک، قاتل و بی رحم میتواند عاشقانهنویسی کند؟
انصافا نه.
برای همین گفتم که باید نویسنده این ژانر از روحیۀ مهربانی بهره مند باشد.
درست است که رمانِ این ژانر باید از صحنههای عاشقانه پر باشد و خواننده بتواند عشق و عطوفت را از خط به خط رمان حس کند اما تا حدی.
هر چیزی حد و مرزی دارد و این موضوع درباره عاشقانهنویسی هم صدق میکند.
نویسنده باید مواظب باشد که زیادش نکند تا باعث دلزدگی خواننده شود. همانطور که شیرینی خامهای را بیشتر از پنج تا بخورید دل را میزند و موجب میشود دوماه دیگر را اصلا ل**ب به شیرینیجات نزنید این ژانر هم همینطور است.
نویسنده باید رمانی زیبا که به واقعیت نزدیک باشد را خلق کند.
گلی دختری مهربان و خجالتی است که با مادرش زندگی میکند و پدرش فوت شدهاست. در رشتهی گرافیک درس میخواند و دختر سربهراهی است. میگذرد تا اینکه با بنزی تصادف میکند، سرش به زمین برخورد میکند و فراموشی میگیرد. مردی که با او تصادف کردهاست قلی نام دارد. او مردی خودخواه و خوشگذران است و زمانی که گلی به هوش میآید به او میگوید که نامزد اوست و با هم اوقات خوشی را سپری میکنند.
تا اینجای ماجرا، داستان کاملا عادی و معمولیست و ژانر عاشقانه به خوبی خود را نشان میدهد؛ اما اگر نویسنده داستان را اینگونه ادامه دهد: گلی متوجه دروغ قلی میشود و با چاقوی میوهخوری قلی را به قتل میرساند و از آن به بعد زندگی روی جهنمیاش را به گلی نشان میدهد، او با مردی به نام اصغر آشنا میشود و اصغر از گلی یک قاتل میسازد و…
خب میبینید که در این قسمت رمان ژانر تغییر کرد و این موضوع کاملا اشتباهاست.
اجتماعی:
همانطور که از نام این ژانر پیداست محتویات داستانش به جامعه و اتفاقاتی که در آن میفتد زنجیر شده است.
حوادثی که در میان مردم رخ میدهد، انسان هایی که نقش به سزایی در اجتماع دارند، نقد و بررسی مشکلات موجود در جامعه مانند اعتیاد و… به طور خلاصه به رمانی که به جامعه و انسانهایش مربوط شود ژانر اجتماعی تعلق میگیرد.
کسی که اطلاعات عمومی بالایی دارد و بیشتر در جامعه بوده {شاغل و یا دانشجو باشد} به خوبی میتواند از پس نوشتن این نوع ژانر برآید و نوشتههایش ملموستر و واقعیتر است.
مثال:
کریم یک پسر فلج است و بسیار گوشه گیر است و تا به حال وارد اجتماع نشده، او از اتفاقاتی که در دنیای بیرون رخ میدهد بیخبر است و اطلاعاتش به تلویزیون، رادیو و اینترنت محدود میشود.
حالا من میخواهم از شما سوالی بپرسم!
آیا کریم میتواند کافه نویسندگان با ژانر اجتماعی بنویسد و آن رمان موفق و چاپ شود؟
جواب پنجاه پنجاه است زیرا او تا حدودی جامعه را میشناسد و اگر باهوش باشد و از همه مهمتر قلم خوبی داشته باشد میتواند رمان قابل قبولی بنویسد اما نمیتواند آن حس کشش را به خواننده منتقل کند. کسی که بیشتر از کریم در جامعه بوده به خوبی میتواند رمانی با ژانر اجتماعی بنویسد و آن حس کشش را به خواننده رمانش بدهد
زیرا جامعه و مشکلات زندگی را با تک تک سلولهای بدنش حس کرده و با انسانهای گوناگونی نشست و برخاست کرده و به قول یار گفتنی آدم شناس است و دقیقا میداند هر خوردی چه بازخوردی خواهد داشت.
نکتۀ بعدی راجع به این ژانر حقیقتنویسی و عدم توهین به هر گونه مذهب و ملیت است. حقیقتنویسی در این ژانر بسیار حائز اهمیت است، خصوصا اگر قصد نوشتن رمانی اجتماعی سیاسی دارید.
اینکه به هیچ نوع از انسانها توهین نکنید کمتر از حقیقتنویسی بیاهمیت نیست.
بعضی از نویسندههای محترم صفحه های دفترشان را پر از دروغ و خالیبندیهای بچگانه پر میکنند. نویسندههای گرامی!
به این نکته که چند نفر رمان شما را میخوانند دقت کنید، به این موضوع که هر رده سنی ای رمان شما را مطالعه میکنند و ممکن است الگو قرارش دهند فوق العاده دقت کنید.
ترسناک:
زمانی که عنوان ترسناک را در قسمت ژانر فیلم یا رمانی مشاهده میکنیم ناخودآگاه قلبمان تند میکوبد و با خود میگوییم صحنههایی فوق العاده ترسناک و دلهرهآور در انتظارمان است.
به نظر من این نوع رمان نیاز به خلاقیت فکری زیادی دارد.
نویسنده باید کاری کند که خواننده با خواندن رمان شما بترسد و بدنش مور مور شود، باید صحنه ها را آنقدر دقیق و وهم آور توضیح دهید که خواننده حس کند در حال دیدن فیلم است.
خواننده باید حس کند که خودش هم در داستان حضور دارد و هر چیزی که در صحنه اتفاق میفتد را با تمام وجود حس و لم*س کند.
خلاصه اینکه اگر بخواهید ژانرتان را ترسناک انتخاب کنید کارتان حسابی سخت میشود زیرا باید طوری بنویسید که خواننده غرق رمان شود و با کوچکترین تکان و یا حرکتی تا مرز سکته برود، اینطور است که رمانتان پرطرفدار و یا شاید جهانی میشود.
عاشقانه:
شخصی که این ژانر را برای رمان خود انتخاب میکند باید از روحیه ای لطیف و مهربان برخوردار باشد.
اگر نویسند این نوع ژانر یک مونث و ترجیحا دختر باشد مطمِئنا اثر بهتری خلق میکند.
مثال:
مرد سی و نه سالهای در زندان به سر میبرد به جرم قتل همسر و فرزندانش و ده سال است که در زندان زندگی میکند.
حالا شما قضاوت کنید.
آیا این مرد با روحیه ای خشن و خشک، قاتل و بی رحم میتواند عاشقانهنویسی کند؟
انصافا نه.
برای همین گفتم که باید نویسنده این ژانر از روحیۀ مهربانی بهره مند باشد.
درست است که رمانِ این ژانر باید از صحنههای عاشقانه پر باشد و خواننده بتواند عشق و عطوفت را از خط به خط رمان حس کند اما تا حدی.
هر چیزی حد و مرزی دارد و این موضوع درباره عاشقانهنویسی هم صدق میکند.
نویسنده باید مواظب باشد که زیادش نکند تا باعث دلزدگی خواننده شود. همانطور که شیرینی خامهای را بیشتر از پنج تا بخورید دل را میزند و موجب میشود دوماه دیگر را اصلا ل**ب به شیرینیجات نزنید این ژانر هم همینطور است.
نویسنده باید رمانی زیبا که به واقعیت نزدیک باشد را خلق کند.
گلی دختری مهربان و خجالتی است که با مادرش زندگی میکند و پدرش فوت شدهاست. در رشتهی گرافیک درس میخواند و دختر سربهراهی است. میگذرد تا اینکه با بنزی تصادف میکند، سرش به زمین برخورد میکند و فراموشی میگیرد. مردی که با او تصادف کردهاست قلی نام دارد. او مردی خودخواه و خوشگذران است و زمانی که گلی به هوش میآید به او میگوید که نامزد اوست و با هم اوقات خوشی را سپری میکنند.
تا اینجای ماجرا، داستان کاملا عادی و معمولیست و ژانر عاشقانه به خوبی خود را نشان میدهد؛ اما اگر نویسنده داستان را اینگونه ادامه دهد: گلی متوجه دروغ قلی میشود و با چاقوی میوهخوری قلی را به قتل میرساند و از آن به بعد زندگی روی جهنمیاش را به گلی نشان میدهد، او با مردی به نام اصغر آشنا میشود و اصغر از گلی یک قاتل میسازد و…
خب میبینید که در این قسمت رمان ژانر تغییر کرد و این موضوع کاملا اشتباهاست.
اجتماعی:
همانطور که از نام این ژانر پیداست محتویات داستانش به جامعه و اتفاقاتی که در آن میفتد زنجیر شده است.
حوادثی که در میان مردم رخ میدهد، انسان هایی که نقش به سزایی در اجتماع دارند، نقد و بررسی مشکلات موجود در جامعه مانند اعتیاد و… به طور خلاصه به رمانی که به جامعه و انسانهایش مربوط شود ژانر اجتماعی تعلق میگیرد.
کسی که اطلاعات عمومی بالایی دارد و بیشتر در جامعه بوده {شاغل و یا دانشجو باشد} به خوبی میتواند از پس نوشتن این نوع ژانر برآید و نوشتههایش ملموستر و واقعیتر است.
مثال:
کریم یک پسر فلج است و بسیار گوشه گیر است و تا به حال وارد اجتماع نشده، او از اتفاقاتی که در دنیای بیرون رخ میدهد بیخبر است و اطلاعاتش به تلویزیون، رادیو و اینترنت محدود میشود.
حالا من میخواهم از شما سوالی بپرسم!
آیا کریم میتواند کافه نویسندگان با ژانر اجتماعی بنویسد و آن رمان موفق و چاپ شود؟
جواب پنجاه پنجاه است زیرا او تا حدودی جامعه را میشناسد و اگر باهوش باشد و از همه مهمتر قلم خوبی داشته باشد میتواند رمان قابل قبولی بنویسد اما نمیتواند آن حس کشش را به خواننده منتقل کند. کسی که بیشتر از کریم در جامعه بوده به خوبی میتواند رمانی با ژانر اجتماعی بنویسد و آن حس کشش را به خواننده رمانش بدهد
زیرا جامعه و مشکلات زندگی را با تک تک سلولهای بدنش حس کرده و با انسانهای گوناگونی نشست و برخاست کرده و به قول یار گفتنی آدم شناس است و دقیقا میداند هر خوردی چه بازخوردی خواهد داشت.
نکتۀ بعدی راجع به این ژانر حقیقتنویسی و عدم توهین به هر گونه مذهب و ملیت است. حقیقتنویسی در این ژانر بسیار حائز اهمیت است، خصوصا اگر قصد نوشتن رمانی اجتماعی سیاسی دارید.
اینکه به هیچ نوع از انسانها توهین نکنید کمتر از حقیقتنویسی بیاهمیت نیست.
بعضی از نویسندههای محترم صفحه های دفترشان را پر از دروغ و خالیبندیهای بچگانه پر میکنند. نویسندههای گرامی!
به این نکته که چند نفر رمان شما را میخوانند دقت کنید، به این موضوع که هر رده سنی ای رمان شما را مطالعه میکنند و ممکن است الگو قرارش دهند فوق العاده دقت کنید.
ترسناک:
زمانی که عنوان ترسناک را در قسمت ژانر فیلم یا رمانی مشاهده میکنیم ناخودآگاه قلبمان تند میکوبد و با خود میگوییم صحنههایی فوق العاده ترسناک و دلهرهآور در انتظارمان است.
به نظر من این نوع رمان نیاز به خلاقیت فکری زیادی دارد.
نویسنده باید کاری کند که خواننده با خواندن رمان شما بترسد و بدنش مور مور شود، باید صحنه ها را آنقدر دقیق و وهم آور توضیح دهید که خواننده حس کند در حال دیدن فیلم است.
خواننده باید حس کند که خودش هم در داستان حضور دارد و هر چیزی که در صحنه اتفاق میفتد را با تمام وجود حس و لم*س کند.
خلاصه اینکه اگر بخواهید ژانرتان را ترسناک انتخاب کنید کارتان حسابی سخت میشود زیرا باید طوری بنویسید که خواننده غرق رمان شود و با کوچکترین تکان و یا حرکتی تا مرز سکته برود، اینطور است که رمانتان پرطرفدار و یا شاید جهانی میشود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: