تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

کلمات فرانسوی قسمت اول

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
  1. پولیکا معادل پارسی نوعی لولهٔ آب
  2. پولیپ معادل پارسی گرفتگی
  3. پونز (punaise)
  4. پوئن (point) به معنای امتیاز
  5. پیپ معادل پارسی پیپ کشیدن
  6. پیژامه (pyjama) خود در اصل از فارسی پای جامه لباس خواب
  7. پیست (piste)
  8. پیستوله معادل پارسی وسیله‌ای برای پاشیدن سیمان یا رنگ-تفنگ
  9. پیک معادل پارسی یک جرعه یا استکان مشروب
  10. پست (Post)
پایان بخش «پ»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«پ» و «چ»
  1. تابلو (tableau)
  2. تاکتیک معادل پارسی شیوهٔ کار
  3. تاکسی معادل پارسی تاکسی
  4. ترانشه معادل پارسی در حفاری بازکردن یک چاله
  5. تریلی معادل پارسی تریلی
  6. تلویزیون معادل پارسی تلویزیون
  7. تلگراف معادل پارسی تلگراف
  8. تن (ماهی) (thon)
  9. تنسپلاس معادل پارسی چسب زخم
  10. توالت (toilette)
  11. تومور (tumeur)
  12. تئاتر
  13. تیتر معادل پارسی عنوان
  14. تیراژ (tirage) معادل پارسی شمارگان
  15. تیره یا خط تیره (tiret)
  16. چین معادل پارسی کشور چین
پایان بخش «ت» و «چ»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«د»
  1. دال (Dalle) سقف بتنی
  2. دانس (Danse) = رق*ص
  3. دانسینگ معادل پارسی دیسکو یا مهمانی
  4. دپارتمان معادل پارسی دپارتمان دانشکده
  5. دسامبر معادل پارسی ماه میلادی
  6. دسر معادل پارسی دسر پس از غذا
  7. دکتر معادل پارسی دکتر
  8. دکلته معادل پارسی لباس بدون آستین و یقه
  9. دکلره معادل پارسی بی‌رنگ کردن
  10. دکوراسیون معادل پارسی چیدمان منزل یا محل کار
  11. دفرمه معادل پارسی تغییر شکل داده
  12. دلار معادل پارسی دلار
  13. دلیجان (diligence) نوعی کالسکه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
  1. دموده معادل پارسی از مد افتاده
  2. دوبلاژ معادل پارسی واحد ترجمهٔ فیلم
  3. دوبله معادل پارسی هنر ترجمهٔ فیلم
  4. دوبلور معادل پارسی هنرمند دوبلور
  5. دوجین (fr:dozaine) معادل پارسی ۱۲ عدد. ۲ تا ۶ تایی
  6. دز (dose) مقدار
  7. دوش (douche) فعل se doucher و prendre une douche به معنای دوش گرفتن است
  8. دون ژوان معادل پارسی مرد زن باره
  9. دیالوگ معادل پارسی گفتگو
  10. دیپلم (diplome)
  11. دیسک (disque)
  12. دیسکت (disquette)
  13. دیکته معادل پارسی املا یا دیکته
پایان بخش «د»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«ر»
  1. رادیاتور (radiateur)
  2. رادیو معادل پارسی رادیو
  3. رادیواکتیویته معادل پارسی عناصری که اشعه رادیواکتیو تولید می‌کنند
  4. راپورت (rapport)
  5. رب دو شامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.
  6. رزومه معادل پارسی سابقه کار
  7. ر*ژ ل*ب (rouge à lèvres) معادل پارسی ر*ژ ل*ب
  8. رژه معادل پارسی نمایش نظامی
  9. رژیم (régime)
  10. رگلاژ معادل پارسی تنظیم کردن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
  1. رفراندوم (référendum) معادل پارسی همه‌پرسی
  2. رفله معادل پارسی بازتاب
  3. رفوزه (refusé)
  4. رله معادل پارسی فرستادن امواج رادیو روی خط
  5. روبان (ruban)
  6. رُتوش (retouche) معادل پارسی اصلاح نگاتیو عکس – پرداخت (فرهنگستان)
  7. روسیه معادل پارسی کشور روسیه
  8. رومانتیک معادل پارسی احساساتی
  9. رئال معادل پارسی واقعی
  10. رئالیسم معادل پارسی واقع گرا
  11. ریمل معادل پارسی ریمل چشم لوازم آرایش
پایان بخش «ر»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«ژ»
  1. ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده‌است.
  2. ژاندارمری (gendarmerie)
  3. ژانر (genre)
  4. ژست (geste)
  5. ژله (gelée)
  6. ژنتیک (génétique)
  7. ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
  8. ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
  9. ژیله (gilet)
پایان بخش «ژ»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«س»
  1. ساتن (satin)
  2. سالن (salon)
  3. سانتیمانتال (sentimental)[۵] سس (sauce)
  4. سنتز (Synthèse)
  5. سنکوپ (Syncope)
  6. سوتین (soutien gorge)
  7. سوژه (sujet)
  8. سشوار (séchoir)
پایان بخش «س»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«ش»
  1. شاپو (chapeau) کلاه
  2. شارلاتان (charlatan)
  3. شاسی (châssis)
  4. شانس (chance)
  5. شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
  6. شما (Schéma) به معنی نمودار
  7. شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
  8. شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
  9. شوفاژ (chauffage)
  10. شوفر (Chauffeur) راننده
  11. شومینه (cheminée)
  12. شیک(chic)
پایان بخش «ش»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
164
0
28
«ف»
  1. فابریک (fabrique) به معنی کارخانه و در فارسی معادل اصل (original).
  2. فلش (flèche)
  3. فَراز (Phrase) عبارت، جمله[۶](مثال: فرازهایی از سخنان … )
  4. فراکسیون (fraction) گروه همفکری در داخل یک حزب یا مجمع.[۷] فُرم (Forme) ۱- دیس، شکل، صورت ۲- برگه (برگه‌ای دربردارندهٔ پرسشها یا جاهای خالی برای دریافت اطلاعات از فرد درخواست‌کننده، شرکت‌کننده و مانند آن)[۸] فُرمول (formule) ۱- به معنای شکل (فُرم) کوچک شدهٔ چیزی مورد استفاده در ریاضی، شیمی و فیزیک ۲- قاعده و روش انجام (مثال: فرمولش اینه که اول یا الله میگی بعد سرتو میندازی پایین …)[۹] فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.
  5. فُکُل (faux col) یقه کاذب.
پایان بخش «ف»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا