تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

مصاحبه [ گفتگو با آیدا نایبی | نویسنده ] انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع نازلــی
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 688
  • پاسخ ها 0
وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,470
12,498
219
هوالمحبوب ‌
37222_d3b15b15e9d7f62ad397c23c8a4e2c4e.png

با سلام

مصاحبه ی این هفته با نویسنده ی نوجوان و با استعداد انجمن کافه نویسندگان، @ida عزیز انجام شد ‌

در ادامه به سوالات میپردازیم؛‌

_در ابتدا مختصری از خودتان بگویید ؟
یارقیب...رقیبی که همیشه هست...: ) آیدا نایبی هستم با پرانتز معروف ماهک متولد اسفندماه هشتاد و سه...ساکن پایتخت زیر خاکستر مدفون

_روحیاتتون رو چطور توصیف میکنید؟
مثل وضعیت هواشناسی غیرقابل پیش بینی..خودمم نمیتونم خودمو پیش بینی کنم در این حد

_برای چی ماهک؟ دلیل انتخاب نام مستعار برای این حرفه چی بوده؟
چون علاقه ی خاصی به ماه داشتم و به نظرم همونطور که میگن ماه از دور قشنگه این جمله راجع به من صدق کنه...شاید به این دلیل...

_چه طور نویسنده شدید؟
نویسنده میگن بهم شیرینه ولی خب من فقط می نویسم هنوز به اوج نرسیدم.چطور؟ من داستان سراییم خیلی خوب بود. و مثل باقی نویسنده ها که میگن انشاهامون خیلی خوب بود و اینها، منم از این پوئن برخوردار بودم علاوه بر اون نوشتن صرفا یک علاقه ست نه یه بیزنس که بخوام براش کلی پِلن بچینم و آیندمو باهاش تضمین کنم. فقط برای راضی کردن روحمه.

_تا کنون از شما کتاب هم چاپ شده ؟
والا کلمه ی »چاپ« سه حرفی هست ولی رسیدن بهش مثل رفتن به کیش اونم پای پیاده‌ست...بهش خیلی فکر میکنم ولی خب هروقت نقطه رو ته خط گذاشتم بیشتر روش فکر میکنم.

_برای چه می نویسید؟
خیلی دلیل داره...
بین آیدا و ماهک یک دره فاصله هست و بین این دره دلایلی وجود داره برای نوشتنم. یکیش میتونه فرار باشه دیگریش میتونه زدن حرفایی باشه که خاک خو*ردن.

_شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
شیوه ی کارم برای هراثر متفاوته.
برای لوسیفر شاید هرروز تحقیق باشه و فی البداهه بنویسم..پیرنگم در حد سه خط ابتدا میانه و پایان بود که هرچقدر جلو میره شاخ و برگ بیشتری میدم.
برای اثر قبلیم و اولین زندگیم، یعنی تخدیرهای ثانیه ای؛ تحقیق جامعه بود! و من فقط در حد شغل کرکترها و رفتارهاشون تحقیق کردم و تمام
اما برای اثر حسِ حرص که هیچ جا نگذاشتمش و شاید نگذارم...خیلی رمان سختیه: )خیلی یعنی نه به سن من میخوره که بنویسمش...نه درک میشه...یه چیز فرای آیدا و ماهکه.الهام گرفتن رو بله...من بیشتر از موسیقی ها یا رفتار ادم های اطرافم یا افسانه ها الهام میگیرم

_آیا آثار خود را نقد می کنید؟شخصیت های داستان نتان را چطور؟
خیلی...شده بدم اومده از نوشتن خودم...اما خب سبک منه! هر نویسنده ای یک سبک داره. من بیشتر از فضاسازیم ایراد میگیرم که میگن خداروشکر رفع شده ولی خب...
خیلی ناخواسته، واقعا خیلی بی اختیار شخصیت جانان شبیه منه. واقعا نمیخواستم و نمیخوام ولی خودش داره راهی رو میره که من رفتم...شاید بگید وای نایبی تو سنت کمه! سن یه عدده! شده آدمی تو جوانی شده کوهی از پیری و تجربه.
اما اگه کسی لوسیفرو میخونه میتونه به جای جانان بگه آیدا...چون از لحاظ روحی و کرداری بی نهایت شبیه منه.
اما باقی کرکترها نه! خودشونن در جای خودشون. و من دارم با زندگی بخشیدن به اون ها تجربه میکنم و نمیتونم شبیهشون باشم

_نام داستان یا رمان را چه زمانی و چگونه انتخاب می کنید؟
با توجه به درون مایه ی رمان...شاید لوسیفر اسم یک شی*طان باشه اما اگر به بطن معنی این اسم بریم معنای عمیقی داره و کاملا با رمان مطابقت داره.
از همون اول نام داستان رو انتخاب میکنم چون تا نکنم آروم نمیگیگیرم: )

_آیا در داستان موقعیتی را تشریح کرده اید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
خب...موقعیت محمد در هنگام مرگ دوستش رو من اصلا تجربه نکردم و فکر میکنم هنوز جا داره برای بازنویسیش و بهتر کردنش...فکر کنم این باشه

_آیا نویسنده به الهام هم نیازمند است؟
فیفتی فیفتی...اره نیاز داره..

_شیوه شما برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی چگونه است؟
خودشو می نویسم...نه ماشین بنز داره که بگم واو همینه
نه خیلی اساطیری زیباست که بگم پرفکت می نویسمش
نه بی نقص
خود خودشه....با همه ی امراض روحی...با همه ی خلقیات با همه ی زیبایی یا زشتی هاش...با همه ی اشتباهاتش...می نویسمشون حتی به غلط: )

_در اشخاص داستان های شما، کدام شخصیت برگرفته ای شخصیت خودتان است؟
گفتم..جانان...
زمانی که بی منطق میشه و دنبال حقشه
یا زمانی که کسی نیست...
ما ادما...خیلی توقع داریم..اون هم از اطرافیانمون. شاید همه ی این دلایل شکستگی دل، به اینه. کسی نیست بیاد عمیقا مرهم بزاره، اونم بی منت.

_از کدام نویسنده ایرانی یا غیر ایرانی متاثر بوده اید؟
همه میدونن که من ارادت خاصی نسبت به خانم عاطفه منجزی دارم...اینقدر دوستشون دارم که...
خانم پگاه رستمی فرد و پگاه نویسنده ی اسطوره هم از نویسنده هایی هستن که واقعا دوستشون دارم...هم خودشون هم اثارشون

_در حال حاضر چه می نویسید؟
فعلا لوسیفر و سوداهاش...
اما طرح حسِ حرص رو می نویسم...
بی صدادارم تو بعضی موارد کار میکنم...

_حرفی برای نویسندگان تازه کار ندارید؟
خودم تازه کارم...: )
اما خب تجربه ی شخصی نشون داده...اون قدر بنویس و به خودت خوب نوشتن رو تلقین کن که خوب بنویسی...داستانت رو دوست داشته باش...

_در صورتی که پیشنهاد یا انتقادی در جهت پیشرفت انجمن کافه نویسندگان دارید، به دیده ی منت میپذیریم.
کافه بدون هیچ غرضی واقعا خوبه...
من خیلی جاها بودم ولی خب اینجا ارامش داره...
پیشنهاد هم که بدم گوش نمیکنن-_-

_و سخن پایانی:
زندگی ما،
نه محمدی داره که بی منت برای ما خوبی بخواد
نه نگاری داره که مادرانه نگرانمون باشه
و نه شایگانی داره که بی اختیار دوستمون داشته باشه
نه جانیاری داره که بخندونتمون
همه ی ما تو عمق جانان خوابیدیم...حواسمون نیست اما همه ی ما به دنبال یه نور روشن از ستاره ی صبحگاهی هستیم، ولی وقتی میخوایم منتظر بمونیم خوابمون میبره...
تو جانانِ روزگار نباش...
چون درد داره: )‌

???‌

ممنون از اینکه با صبوری به سوالات پاسخ دادید
و متشکرم از شما همراهان همیشگی
امیدوارم این مصاحبه چراغ راه نویسندگان تازه نفس باشد ‌

یاحق
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا