- Aug
- 6,463
- 12,532
- 219
هوالمحبوب
با سلام
همراه خواهیم شد با نویسنده ی با استعداد؛حدیث پورحسن عزیز
@hadis hpf
_در ابتدا مختصری از خودتان بگویید ؟
یک اردیبهشتی لجباز، که پی علاقهی خودش رو گرفت و بعد از بارها و بارها رد شدن، بالاخره به آرزوی اولش یعنی پرواز رسید.
_روحیاتتون رو چطور توصیف میکنید؟
بیشتر اوقات مهربون هستم، اما امان از روزی که با کسی لج کنم و کینه به دل بگیرم!
_چه طور نویسنده شدید؟
اولین بار وقتی رمان « تو بارونی» رو مینوشتم، یه نوجوان سیزده ساله بودم و باید اعتراف کنم پر از کلیشه بود و وقتی الان اون رمان رو میخوانم به تفکرات و نوع نگارش خودم میخندم. ولی نوشتن مثل یه اعتیاد میماند که یکدفعهای بهش وابسته میشوی و به خودت میای و میبینی به هر چی فکر میکنی، روی کاغذ میاری.
_تا کنون از شما کتاب هم چاپ شده ؟
متاسفانه، نه.
_برای چه می نویسید؟
دوستدارم وقتی از ژانر اجتماعی مینویسم، درد و مشکلات مردم رو روی کاغذ بیارم و علاوه بر اون مثلاً با نوشتن رمان نابود کرد نابود شد، هدفم نشون دادن مشکلات زنان و خشونتهای خانگی در جامعه بود. دوست دارم حق و حقوق خانمها رو یاد نوجوانهایی که رمان من رو میخوانند، بدهم.
_شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
الان مشغول نوشتن دو رمان و بازنویسی دو رمان دیگر هستم و بیشتر خودبه خود مینویسم و یکدفعه متوجه میشوم که چندین صفحه نوشتم.
_آیا آثار خود را نقد می کنید؟شخصیت های داستان نتان را چطور؟
بله، خیلی. بارها و بارها هر بخش از رمانم را میخوانم و ویرایش میکنم. اکثر اوقات سعی میکنم رفتار و منش کارکترها باور پذیر باشه اما خب دوستدارم منش قهرمانگونهی خود رو حفظ کنند.
_نام داستان یا رمان را چه زمانی و چگونه انتخاب می کنید؟
اولین چیزی که همیشه برام اولویت دارد، اسم و عنوان رمان است و تا موقعی که از اسم مطمئن نباشم، نوشتن را شروع نمیکنم.
_آیا در داستان موقعیتی را تشریح کرده اید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
وقتی رمانی در ژانر اجتماعی مینویسم، همیشه تحقیق میکنم و بر اساس واقعیت مینویسم، اما در مورد رمانهای جنایی یا معمایی زیاد سخت نمیگیرم.
_آیا نویسنده به الهام هم نیازمند است؟
بله، گاهی اوقات با فکر کردن به یه شخصیت داخل سریال، هزاران ایده به ذهن نویسنده میرسد.
_شیوه شما برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی چگونه است؟
حقیقتاً نوشتن رمان تمنای عشق کار بسیار طاقت فرسایی برای من بود. این رمان بر اساس داستانی از زندگی یکی از آشنایان من بود که حتی اسم رمان هم اونها انتخاب کردند.
نوشتن یک شخصیت واقعی روی کاغذ خیلی سخت است چون هر لحظه امکان دارد اون کارکتر مورد انتقاد قرار بگیرد و از اونجایی که من علاقهای به تغییر دادن نوع رفتار کارکترها نداشتم، شاید کمی عجیب به نظر برسند. اما خب تصمیمات آدمها گاهی واقعاً عجیب است.
_در اشخاص داستان های شما، کدام شخصیت برگرفته ای شخصیت خودتان است؟
حس میکنم کارکتر آنا در من دیابلو هستم و کارکتر نفس در نابود کرد نابود شد، ترکیبی از من است.
هر دوی اونها دختر قوی و مستقل هستند که همیشه مثل ققنوس بعد از خاکستر شدن، برخیزیدند.
_در حال حاضر چه می نویسید؟
رمان تراژدی اجتماعی: نابود کرد نابود شد
رمان جنایی معمایی: من دیابلو هستم و توکیو
رمان عاشقانه و تراژدی: تمنای عشق
_حرفی برای نویسندگان تازه کار ندارید؟
سعی کنید خاص باشید، از خاص بودن نترسید! خواهشاً از کلیشه دوری کنید. توی انتخاب اسم رمانتون دقت کنید.
_در صورتی که پیشنهاد یا انتقادی در جهت پیشرفت انجمن کافه نویسندگان دارید، به دیده ی منت میپذیریم.
همه چیز عالی
_و سخن پایانی:
امیدوارم رمانهای من رو دنبال کنید و من رو نقد عادلانه کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر: