مرد دانا
مردم برای ابراز نارضایتی از مشکلاتشان همیشه به سراغ حکیمی میرفتند، یک روز، او برای همه یک جک تعریف کرد و همه قهقهه زدند.بعد از چند دقیقه، آن جک را تکرار کرد و تعداد کمی خندیدند...
وقتی او این جک را برای بار سوم گفت، کسی نخندید؛ حکیم گفت:
شما نمیتوانید بارها و بارها به یک جک بخندید، پس چرا برای مشکلات مشابه بارها و بارها گریه میکنید؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: