تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته ♥ دلـنوشـتـــه هــای ميلاد تهـرانــی ♥

  • شروع کننده موضوع Diako
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 2,857
  • پاسخ ها 308
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
مي آيي عاشق مي كني
محو مي شوي
تا فراموشت مي كنم
دوباره مي آيي
تازه مي كني خاطرات را
محو مي شوي
به راستي كه سراب از تو با ثبات تر است!!!
عزیز دلم
زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته است !
تو دیگر
پشت درخت های تقدیر و حادثه پنهان نشو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
اين كه دوستت دارم هايم را

از هر طريقی به گوشَت می رسانم

و اين كه مطمئنی كسی كه نمی شناسی اش

جايی در دنيا بی وقفه حواسش به تو هست ،

يعنی ناراحتی ات ، عذابم می دهد !

لبخند بزن و مثل سابق بدرخش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
همانا تو خدای نــوح ،

ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد هستی

و نیـــز خدای ما که هیچ کس نیستیم !

پس به ما هم حق بده که بخواهیم

هوای مارا بیشتر داشته باشی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
روي صندلی راحتی ات ،

کتابم را می خوانی و

با خاطرات نداشته مان سرگرمی.

نه من می شناسمت، نه تو مرا .

برای همين به عشقمان پای بندی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
لبخنــد که میزنی

پیش پـــا افتاده ترین اتفاقی که می افتــد ...

اختلال در تشخیص ماه های قمریست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
قتی که چشم بسته

روی طنابی که یک سرش در دست تو بود

بند بازی می کردم...

دریافتم که همیشه در عشق

مساله اعتماد بوده است.

میان چشم های بسته من و

دست های لرزان تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
ما همیشه به اندازه ی

یک فنجان چای شیرین وقت داشتیم

ولی ...

هیچ گاه حرفی جــز

تلخی جدایی ها نزدیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
من به حرفــهایت گـوش دادم و تـو

آن قدر سبک شدی که ابــرها را در آغــوش گرفتی

و دیگر نگاهـَـت هــَم

به پـاهـای در گـِل مانده ام نیفتاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
هنوز هیــچ علاجی برای

تنهایی دست هایمان نیافته ایــم !

چرا که یک عمر در مدرسه یادمان دادند

که جا های خالی را فقط می شود

با " کلمات مناسب " پر کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
اگر بخواهم صادق باشم
ديگر
به دنبال کسي که درکم بکند نيستم !
من از ابتداي کودکي روروَکم را شکستم
تا روي پا هاي خودم بايستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا