تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی [ایـسـتـگـاه نِـــویـسَـنـدِگـی] ✍️

  • شروع کننده موضوع نهنــگ
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 2,160
  • پاسخ ها 52
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,687
193
رَهـایـی
50304_218eb1bb089ed05f74a673bdc63e74b9.png

چیزی که نمی‌تواند گفته شود، می‌تواند نوشته شود. چرا که نویسندگی عملی خاموش است، اقدامی از سر تا دست.

「?✒」


در این تاپیک فقط کافیه دستتون رو بذارید روی کیبورد و بنویسد، تمام حروفی که در ذهنتون پرواز می‌کنن رو در اینجا و این تاپیک به یادگار بذارید!
「منتظر حضور سبزتون هستیم?」
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,568
15,405
218
میان ستاره‌ای
کنار من بنشین رفیق!
اینجا درست نقطه‌ی اتصال عقل و احساس است. اینجا زمان معنایی ندارد و تو تا بی‌نهایت سکوت می‌توانی پرواز کنی.
کنار من بنشین و آسوده پایت را روی هم بینداز و به بخار خارج شده از لیوان چایت نگاه کن.
زندگی همینقدر می‌تواند زیبا باشد!

✍مُنجی
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
همیشه که نمی شود همه چیز آن طور که می خواستیم یا توقع اش را داشتیم پیش برود... .
گاهی اتفاقات غافلگیرمان می کند، مارا گوشه ای بی دفاع گیر می اندازد و اندوه گرفتارمان می کند.
همیشه همه چیز آن طور که می فهمیم نیست، گاهی حقیقت با فهمِ ما فرسنگ ها فاصله دارد.
حال تو بیا و خودت را خسته کن تقلا کن، مگر می شود؟ مگر می توانی شرایط را عوض کنی؟ مگر می توانی فهمِ اشتباه آدم هارا تغییر دهی!
و هرچه بیشتر سعی کنی درک تو سخت تر خواهد شد.
آن جاست که مایوس می شوی، فاصله می گیری، می روی!
اما آدم ها هم تقصیری ندارند، نباید از آنان خورده گرفت، فهمِ آنان با حقیقت فاصله داشته و نتوانستند به درستی تورا درک کنند، اما مگر از دوست داشتن ما باید کم شود؟. ٱدم های با ارزش زندگی ما همیشه با ارزشند حتی اگر فهم آنان راجع به ما با حقیقت فاصله داشته باشد.
می گویم فهمِ آنان از حقیقت فاصله دارد، نمی گویم قضاوت، نمی گویم فهمِ اشتباه، چون این وصله ها به آدم هایِ زندگی من نمی آید، هرچه باشد ما با هم خاطره داشته ایم، دوره ای از عمرم با آنان گذشته، آنان اشخاص زندگی من بودند مگر نه؟
آدم های زندگی من همیشه برایم عزیز می مانند.
اما گاهی فقط باید میان شلوغی فاصله بگیری، آهسته کم رنگ تر شوی و بروی!
اما خب... .
آدم های عزیزِ زندگی ام همیشه عزیز می مانند و هیچگاه فراموش نخواهند شد.

17 آوریل
13:08

✍️نوژان پارسیان‌فرد
کپی ممنوع


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,369
20,134
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
کاش تنهایی آدم ها را می‌خورد...
کاش غم آدم ها را می‌خورد...
اگر هربار که تنها تر، غمگین تر، افسرده‌تر می‌شدیم جایی از تنمان زخم می‌شد، شاید کسی پیدا می‌شد که در آغوشمان بکشد.
آدم ها نمی فهمند، آدم ها زبان چشم ها را بلد نیستند...اگر بلد بودند داستان زندگی اینطور تمام نمی‌شد... .

⊙مریم نوشت⊙
مرز ۳۰ و ۲۹ فروردین ۰۰
 
آخرین ویرایش:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,568
15,405
218
میان ستاره‌ای
تا ریشه خشکیده‌ام و هیچ دم نمی‌زنم!
ابر باران‌زای حیاتم، فرسنگ‌ها شده دور و دم نمیزنم!
اینجا آفتاب‌ها نصیب کاج سرسبز بیابان شده است؛
تمام برگ‌هایم به یکباره شده زرد و هیچ دم نمیزنم!

✍منجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
اما به گمانم تنها یک شکست بزرگ
می تواند
تو را آن جور که باید،
قَوی بِسازَد!

#نوژان پارسیان‌فرد
کپی ممنوع
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا