تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

9ey3_quote_1588475762875.png


بسمه تعالی
انجمن کافه نویسندگان

پرداختن به مسائل اجتماعی يکی از گونه‌های ادبيات داستان‌نویسی‌ست كه امروزه مخاطب فراوانی بين نسل جوان و نوجوان پيدا کرده است. چنان‌چه از عنوان اين ژانر ادبي برمی‌آيد، نويسنده در آن به مسائل اجتماعی می‌پردازد و می‌کوشد تا از دريچه‌ی داستان، اين موضوع‌ها را بازگو کند. اگر به طیف رمان‌های اخیرا به چاپ رسیده نگاه کنیم، پر واضح است که بخش عمده‌ای از ادبیات داستانی ما را رمان‌هایی عاشقانه که ژانر اجتماعی در آن ترکیب شده، تشکیل می‌دهند. «از قنوت تا غنا» یکی از کتاب‌هایی‌ست که در این زمینه تا حد چشم‌گیری، موفق عمل کرده است. نویسنده‌ی کتاب کوشیده است تا فضایی ملموس، جدید و تاثیرگذار را در اختیار مخاطب قرار دهد. این کتاب که به تازگی از نشر آئی‌سا منتشر شده، بهانه‌ی ما برای گفتگو با سرکار فیروزه شیرازی (زهرا محمدی فرازاندام) است.
«از قنوت تا غنا»، «در تنگنای هیاهو»، «صدای سکوتم را بشنو»، «معجزه وصال»، «برگی افتاد...»، «واماندگی» و «ساقه‌ی ترد تپش» جمله آثار ایشان‌اند.


1. به رسم دیرین خودتون رو به طور مختصر معرفی بفرمائید.
اسمم «زهرا محمدی فرازاندام» هست. متولد 1345 در فیروزآباد شیراز هستم. به همین جهت نام مجازیم رو «فیروزه شیرازی» انتخاب کردم. متأهل و دارای دو فرزند پسر و دختر هستم. تحصیلاتم دیپلم تجربی و خانه‌دارم. در حال حاضر علاوه بر نویسندگی و نقد داستان در گروه‌های مجازی و حضوری، با ماهنامه چوک هم همکاری دارم.

2. آیا نویسندگی راهی بود که جلوی پاتون قرار گرفت یا انتخابی بود که به دنبالش رفتید؟
نویسندگی انتخابی بود که آگاهانه دنبالش رفتم.

3. از کجا و چه طور دست به قلم شدید؟
از سال 1395 رسماً در کانال تلگرام شخصی‌ که باز کردم، نوشتن رو شروع کردم و تا امروز به شکل مستمر ادامه داشته.
خیلی مایل بودم سرگذشت زندگیم تبدیل به رمان بشه. با چند نویسنده صحبت کردم ولی پذیرفته نشد. تصمیم گرفتم خودم امتحان کنم و موفق شدم که البته تشویق دوستان مجازیم برای شروع کارم بیشترین تأثیر رو داشت.

4. دوران کودکی -شیرین‌ترین و عزیزترین داشته‌های ما- چه طور گذشت؟
برای من دوران کودکی شیرین نبود. چون پدرم اغلب سر کار بود و خیلی کم می‌دیدمش. مادرم به شدت فرد منضبطی بود و از شیطنت‌های کودکانه خوشش نمی‌اومد. در نتیجه خاطره خوشی از کودکی ندارم.

5. با توجه به اینکه در فضای مجازی هم نوشته‌هاتون رو منتشر می‌کنید، شده انتقاد شدید یا واکنشی تند نسبت به آثارتون ببینید؟ لطفا توضیح بدید که برخورد شما چه طور بوده.
تنها برخوردی که به شدت ناراحتم کرد سر همین رمان «از قنوت تا غنا» بود زمانی که آنلاین می‌نوشتم. یکی از دوستان که از قضا عضو کانال نبود و خواننده‌ی رمان هم نبود، از طریق شخص دیگری (از میون صحبت‌هاشون به این نتیجه رسیدم) تنها بخشی کوچک از یک پارت رو خونده بود، معترض شد و متهمم کرد به پورن‌نویسی!
این حرکت ایشون به شدت ناراحتم کرد که البته همیشه برخورد من با منتقدین کاملاً محترمانه و به دور از هر توهینی بوده.

6. هميشه بين عنوان و درون‌مايه ارتباط خاصي وجود داره. چرا اين عنوان رو برای کتابتون انتخاب کردید؟
صددرصد همیشه بین نام کتاب و پیرنگ رمان ارتباط وجود داره، اگر غیر از این باشه نشان ضعف نویسنده‌ست.
یکی از معانی قنوت، «فرمانبرداری» و یکی از معانی «غنا»، بی‌نیازی‌ست و من این دو معنی مد نظرم بوده.
انتخاب این نام از اون جهت بود که در این رمان زندگی دختری رو مطرح کردم که از مرحله فرمانبرداری محض و کورکورانه به مرحله‌ای می‌رسه که بی‌نیاز از امر و نهی اطرافیانش بشه و خودش بتونه راه آینده‌ش رو انتخاب کنه.
از وابستگی تا استقلال، از نیازمندی تا شکوفایی، کاری که هر جوان و نوجوانی باید انجام بده و در جهت تعالی و ترقی خودش قدم برداره.

7. از دیدگاه شما حق قلم چیه؟ چه طور میشه حق قلم رو ادا کرد؟
هر کس به نوعی می‌تونه حق قلم رو تعریف کنه و توصیف واحدی براش وجود نداره.
از دید من حق قلم، انتخاب کلماتی در رمانم هست که بار معناییش در جهت هدایت خواننده به سوی خیر و نیکی باشه. اگر نتونم این حق رو ادا کنم به قلمم خیا*نت کردم. وظیفه خودم می‌دونم قدمی هر چند کوچک در جهت رشد و آگاهی عزیزانی بردارم که وقتشون رو صرف خوندن این کلمات می‌کنن.


8. نقطه‌ی اوج هر نویسنده‌ای بنا به نگرش خودش تفاوت داره؛ شما این نقطه‌ی اوج رو کجا می‌بینید؟
معتقدم یه نویسنده نباید یه نقطه اوج داشته باشه. معتقدم مدام باید دنبال پیشرفت و ترقی باشه. همیشه باید دنبال دانستن بیشتر باشه. یه نویسنده حتی اگه بزرگ‌ترین جایزه ادبی هم به دست بیاره، نمی‌تونه ادعا کنه به نقطه‌ی اوج رسیده. همون طور که علم و دانش بشر گسترده‌ست و انتهایی براش وجود نداره، یه نویسنده هم نمی‌تونه متوقف بشه که اگر شد، بهتره با نویسندگی خداحافظی کنه. نویسنده‌ای تو کارش موفقه که دست از تلاش برای یادگیری بیشتر و پیشرفت برنداره.

9. با توجه به این که هم اهل قلمید و هم در جامعه‌ی روشنفکر امروزی زندگی می‌کنید، وضعیت مطالعه‌ی کتاب و طیف علاقه‌ی مخاطبان رو در داخل ایران چه طور می‌بینید؟
جای تاسف داره که افراد خاصی دنبال مطالعه هستند و باز جای تاسف داره که از این تعداد خاص، اغلب کتاب‌های سطحی رو می‌پسندند و کمتر به دنبال تفکر عمیق هستند. به خود من بارها خرده گرفتن که چرا عامیانه نمی‌نویسم و عده‌ای فکر می‌کنن، نوشته‌های من ادبیه. براشون سخته خوندن رمان‌هام و به همین جهت کانالم خوانندگان چندین‌هزارتایی نداره.
اما هیچ‌وقت مایوس نشدم و رسالتم رو فدای شهرت نکردم. معتقدم برای خوانندگان لازمه که سطح آگاهیشون رو ارتقا بدن و صرفا دنبال سرگرمی نباشن. رمانی رو بخونن که در کنار سرگرمی، حرفی برای گفتن داشته باشه و قدری به معلوماتشون اضافه کنه.

10. خیلی در این موضوع اختلاف هست؛ شما فکر می‌کنید که یک هنرمند در هر عرصه‌ای، اجازه داره که عقایدش رو در آثارش به مخاطب تحمیل کنه؟
قدر مسلم تحمیل عقیده در هر زمینه‌ای اشتباهه. انسان در انتخاب راه زندگی مختاره و تا زمانی که روش انتخابیش، آسیبی به دیگران نرسونه به عقیده من اجازه داره مسیرش رو خودش انتخاب کنه.
پس یه نویسنده در بیان عقیده آزاده اما نمیشه انتظار داشته باشه کسی با عقایدش مخالفت نکنه و همه دربست او رو بپذیرن. نویسنده‌ای که انتقادپذیر نباشه پیشرفت نخواهد کرد؛ البته به شرط اون که انتقاد هم سازنده باشه نه مخرب. این رو هم نظر داشته باشیم هر انسانی می‌تونه عقیده مختص خودش رو داشته باشه. توقع نداشته باشیم همه شبیه هم باشن. به صورت یک اصل کلی می‌تونم بگم، هم نویسنده و هم خواننده بپذیرن عقاید اشخاص برای خودشون محترمه و بپذیرن ممکنه مخالفانی داشته باشن.

11. بزرگ‌ترین ناکامی برای یک نویسنده چیه؟
از دید من زمانی که نتونه بنویسه بزرگ‌ترین شکسته. زمانی که ایده جدیدی نداشته باشه. زمانی که به تکرار مکررات بپردازه و درجا بزنه. قلمش مطلب نویی برای گفتن نداشته باشه. نتونه داستان رو به شکل سازنده و مفید پیش ببره و به هجویات رو بیاره.

12. بازخورد آثارتون در فضای مجازی و واقعیت چه طور بوده؟
بازخورد آن چنانی نداشتم. نتونستم مثل سایر نویسندگان تبلیغ کنم و خودم رو مطرح کنم. احتمالاً مؤلفه‌هایی که لازمه‌ شهرت و محبوبیته در من نبوده. دلیلش شاید این باشه که زمان زیادی از شروع نوشتنم نمی‌گذره و پولی برای تبلیغات هزینه نکردم. شاید هم نحوه‌ نوشتارم مورد پسند عموم نبوده.

13. اگر برگردید عقب، آیا باز هم نویسندگی رو انتخاب می‌کنید و باز هم «از قنوت تا غنا» که گل سرسبد آثارتون هست رو می‌نویسید؟ اگر برمی‌گشتید به عقب، کدوم رمانتون رو نمی‌نوشتید؟
اگر برگردم عقب از خیلی خیلی قبل‌تر از این شروع به نوشتن می‌کردم. من از زمانی که خاطرم هست و خودم رو شناختم دوست داشتم قلم به دست بگیرم و بنویسم. اما... اما... شرایط زندگیم به سمتی پیش نرفت که به این آرزوم برسم. برخلاف عده‌ای که فضای مجازی رو عامل تخریب خانواده می‌دونن، نوشتنم رو مدیون آشنایی با فضای مجازی هستم.
این نظر لطفتونه که «از قنوت تا غنا» رو گل سر سبد نوشته‌هام می‌دونید اما از دید خودم اینطور نیست. هر کدوم از کارهام جایگاه خاص خودشون رو دارن و نمی‌تونم یکی رو برتر از دیگری بدونم.
هنوز از هیچ‌کدوم از رمان‌هام بدم نیومده، فقط می‌تونم بگم نوشتن «در خود شکستم» به دلیل واقعی بودنش پرکار و سخت بود. چون دستم در نوشتن باز نبود و مجبور بودم با واقعیت پیش برم. از نوشتن هیچ‌کدوم پشیمون نیستم.


14. نظر شما درباره‌ی رمان‌های عامه‌پسند؟
در حال حاضر فقط رمان‌های عامه‌پسند می‌خونم و بسیار علاقه‌مندم. بیشترین رقم مطالعه رو در ایران این بخش تشکیل میده و نشون میده باید بهای بیشتری بهش داده بشه؛ چون قسمت عمده‌ای هم به لحاظ درآمد و هم به لحاظ بار فرهنگی روی این قبیل سبک نوشتاریه. پس با تمرکز روی این حیطه میشه به اهداف بلندمدت برای تربیت و تشویق نسل کتاب‌خون رسید.

15. توضیحاتی درباره‌ی موسسه چوک ارائه می‌کنید؟
اولین بار برای جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب «آبنبات چوبی» خانم غزل پورنسائی بود که به اون مؤسسه رفتم. قبلاً با ایشون گاهی درباره‌ی زندگیم صحبت کرده بودم و می‌دونستن رمان می‌نویسم. همون جا بهم پیشنهاد دادن در کلاس‌های داستان‌نویسی چوک شرکت کنم. از اول مهرماه 97 وارد اون موسسه شدم و هم‌چنان در ارتباط هستم. شعاری روی در موسسه نوشته شده: «درِ خانه داستان چوک به روی همه باز است؛ مگر خود آن در را ببندید.»
به نظر من این شعار واقعیت داره و چنان جاذبه و کششی برام داشته که انگار یه خانواده شدیم. محیطی فوق‌العاده دوستانه و صمیمی داره و آقای رضایی هر کمکی در توانشون باشه دریغ نمی‌کنن. در حال حاضر با ماهنامه مجازی چوک همکاری دارم و در گروه‌های مجازیشون شرکت می‌کنم. در پنجشنبه‌های کتاب‌خوانی مؤسسه چوک حضور فعال دارم. برنامه‌های متنوعی دارن که به همه علاقه‌مندان به کتاب‌خوانی توصیه می‌کنم حتماً سری به این موسسه بزنن. از طریق گوگل به راحتی میشه با فعالیت‌هاشون آشنا شد.

16. چرا برای «تنگنای هیاهو» رده سنی قرار دادید؟ همه می‌دونیم که اعمال رده‌بندی سنی لازمه؛ ولی از نظر شما در ایران تا چه حد کاربردیه؟
مبحث این رمان خانواده‌ی ال‌جی‌بی‌تی‌ست و کسی که در رده سنی پایین باشه امکان زیادی داره که تحت تاثیر قرار بگیره و بخواد به این سمت گرایش پیدا کنه. در حال حاضر موجی بین جوانان و نوجوانان ایجاد شده که خودشون رو عضوی از این خانواده می‌دونن، بدون این که واقعاً از ماهیتش اطلاع داشته باشن.
کسانی که گرایش‌‌های این چنینی ندارن، تا قبل از ۱۸ سالگی بهتره دنبال یادگیری اقسام مختلفش نباشن چون دچار آشفتگی ذهنی میشن، دچار تعارض و دوگانگی میشن. نمی‌تونن واقعیت وجودیشون رو از خیال تشخیص بدن و تصور می‌کنن اگر ادای این خانواده رو در بیارن نوعی پرستیژ محسوب میشه. همین مسئله باعث شده اغلب دید بدی به این خانواده داشته باشن و فکر می‌کنن همه دارن ادا در میارن.
در ایران متأسفانه چه از طرف نشریات و نویسنده‌ها و چه از طرف خواننده‌ها رده‌بندی رعایت نمیشه. حتی اگه کتابی رده‌بندی داشته باشه بعضی جوانان و نوجوان‌ها توجهی نمی‌کنن چون کنجکاون بدونن دلیل منعش چی بوده و اصلاً به عوارض و عواقبش واقف نیستن.

17. نصیحت شما به نوکاران عرصه‌ی نویسندگی؟
خواندن خواندن خواندن و نوشتن بسیار. کار نیکو کردن از پُر کردن است. متأسفانه عده‌ای عجول هستن. انتظار دارن فوراً به شهرت برسن. سریع کتابشون چاپ بشه. اگر کسی به هدف شهرت و محبوبیت یا حتی به عشق چاپ کتابش یا کسب درآمد به نویسندگی رو آورده، بهشون توصیه می‌کنم اون رو رها کنن. صبر بسیار نیاز داره تا اثری به بار بشینه، قلمی پخته بشه، کاری ارزش چاپ پیدا کنه.
بگذریم از عده‌ای که با روابط و خارج از ضوابط به شهرت رسیدن. قطعاً این قبیل افراد در عرصه‌ نویسندگی ماندگار نخواهند بود و دوره کوتاهی روی دور خوش‌شانسی هستن و خیلی زود از یادها خواهند رفت. اون اثری موندگار خواهد شد که بهای بیشتری هم از لحاظ محتوی و هم از لحاظ سبک نوشتاری داشته باشه.

18. داستان‌نویسی در چه سبکی سخت‌تر از باقی سبک‌ها و ژانرهاست؟
نمیشه درجه‌بندی کرد. برای هر نویسنده‌ای یک سبک راحت و سبک دیگه سخته. هر کس در یه بخشی تبحر داره. من به خوندن رمان‌های پلیسی و معمایی به شدت علاقه‌مندم اما نوشتن در این سبک بسیار برام سخته.

19. پیشنهاد یک کتاب، فیلم و یا سریال برای این روزهای «در خانه بمانیم»؟
در پیج اینستاگرامم نام چند فیلم رو نوشتم که بسیار بهشون علاقه دارم و هر کدوم رو بارها دیدم. فیلم عهد، خوش شانس، مامامیا، مردمی شبیه ما، درست مثل بهشت، پنجاه قرار اول.
سریال پرندگان خارزار، بازماندگان، خانه پول، فرار از زندان، بیست‌و‌چهار، گمشدگان.

20. سخن آخر؟
حرف آخر این که نوشتن مثل شمشیر دو لبه می‌مونه. به همون اندازه که می‌تونه مفید باشه و دعای خیر خواننده‌ها رو به دنبال داشته باشه، می‌تونه مضر باشه و باعث به خطر افتادن زندگی یه عده‌ای بشه. نوشتن یه رسالت بزرگ به دوش نویسنده‌ها می‌ذاره که باید خیلی دقت کنن چه چیزی قراره در اختیار مخاطب قرار بگیره و خواننده رو به چه سمت و سویی سوق بده.
برای همگان آرزوی توفیق روزافزون دارم. تشکر از شما که این فرصت رو در اختیارم گذاشتید و ممنون بابت سؤال‌های بسیار خوبتون.

با تشکری به خصوص از سرکار خانم زهرا محمدی فرازاندام من باب زمانی که در اختیار ما گذاشتند و ما رو قابل دونستند ??


مصاحبه‌کننده: پرنده‌سار
مورخ هفدهم اردیبهشت‌ماه 1399
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا