☆به نام خدا☆
(بنر با تأخیر گذاشته میشود)
سلام خانم خجستهعزیز، خیلی ممنون که مصاحبهی تیم ما رو پذیرفتید. لطفاً یک بیوگرافی برای دوستانی که شما رو نمیشناسند، بگید.
سلام. خوشحالم که مهمانِ مصاحبهی تیم خوبتون شدم تا به واسطهی شما بتونم آشنایی کوچیکی با کسانی که تازه با من و کارهام آشنا میشن داشته باشم?
مدیا خجسته هستم. ۲۹ سالمه. متأهلام و یهدختر ۵ ساله دارم. درحال حاضر ساکن تبریز هستم.
۱. چند اثر از شما به چاپ رسیده؟ و از کدام نشرها.
درحال حاضر سهکتاب دژکوب، گوشماهی و دوئلِ دل از من چاپ رسیده که دژکوب و دوئل دل از نشرعلی و گوشماهی از نشرشقایق به چاپ رسیده.
۲. از چه سنی نوشتن را شروع کردید و چهطور استعداد خودتون رو در این عرصه یافتید.
دقیقاً دهسال پیش همین موقعهای سال بود. یه دانشجوی نوزدهسالهی سال اولی بودم، با رشتهی هنری گرافیک. حس میکردم چیزی که حس میکنم و دوست دارم خلق و تجربه کنم ورای هنره و هنر به تنهایی پاسخگوی الهامات و تصورات ذهنیم نیست. از بچگی داستانکهای زیادی مینوشتم که حتی چندتاش در مجلات ماهیانه به چاپ رسیده بود. مسابقات انشانویسی و درکل توی هر فعالیت مربوط به نویسندگی شرکت میکردم و نتیجه هم میگرفتم. فکر کردم شاید بد نشه جرأت به خرج بدم و نوشتن رمان و شروع کنم. این شد که با یک سایت خوب رمان نویسی
آشنا بودم و دل و به دریا زدم و نوشتن سیمرغ رو با زدن یه تاپیک ناشناخته تو بخش تایپ رمان شروع کردم.
۳. اولین اثری که نوشتید چه بود و در چه سنی؟
سیمرغ بود که در همون تاپیک سایت شروع به تایپ کردم.
۴. آیا رمان در دست تایپی دارید یا خیر؟ اسم رمان را نیز بگویید.
بله، درحال حاضر دوتا رمان درحال تایپ دارم که قرارداد هر دو هم نوشته شده و بعد اتمام برای چاپ خواهند رفت. اسم رمانها (اِکو) و (زمانِ 00:00)
۵. بیشتر در چه ژانری مینویسید و علاقه دارید که در همان ژانر بخوانید.
همیشه سعیام بر این بوده که ژانرهای مختلف رو در کنار ژانر عاشقانه امتحان کنم. چون ژانر عاشقانه ژانریه که برای رمان خیلی میپسندم و به قولی از نظرم وقتی اسم "رمان" میاد، ژانر عاشقانه براش مثل یک برند و لازمهشه. اما خب در کنارش سعی میکنم به ژانرهای اجتماعی، رئال، معمایی، هیجانی، پلیسی و غیره هم بپردازم.
۶. رماننویس و یا نویسنده-شاعر موردعلاقهیتان را نام ببرید.
تعدادشون انقدر زیاده که هربار میخوام بنویسم یادم میره؛ ولی خب تا جایی که حضور ذهن دارم نوشتههای آقای عباس معروفی، روزبه معین، فهیمه رحیمی، مارگارت میچل، الیف شافاک، جین آستین و خیلیهای دیگه که الان واقعا دونهبهدونه یادم نمیآد.
۷. کدام یک از آثار شما طرفدار و خوانندهی بیشتری داشته؟
مشخصاً نمیشه گفت کدوم کار خواننده بیشتری داشته چون بست هرکاری که از من چاپ شد از سمت یک نوع مخاطب جداگانه بازتاب و ریاکشن داشته؛ امّا از اونجا که گوشماهی کتاب برگزیده سال به انتخاب مخاطبان در جشنواره ادبی شد شاید بهتر باشه بگیم "گوشماهی"
۸. به نظر شما، نقطهی اوج یککتاب و یکنویسنده کجاست؟
نقطهی اوج جایی میتونه باشه که وقتی به پشت سر و کتابهای قبل یکنویسنده نگاه میکنی، پیشرفت و تغییر و پختگی رو در سطربهسطرش حس کنی و هیچ تکرار و شباهت پردازشی در کارهاش دیده نشه. خوندن اون کتاب و اثر به حدی تو رو به عنوان خواننده به وجد بیاره که حس کنی دیگه نمیتونه هرگز بهتر از این اتفاق بیافته. هرچند از نظر من هیچ نقطه اوج مطلقی وجود نداره؛ چون ارتفاعی که برای پیشرفت در نوشتن وجود داره بینهایت و غیرقابل اندازهگیری و بیپایانه و یکنویسندهی خوب میتونه با هر نوشتهاش کمی بیشتر اوج بگیره و مختصات جدیدی هم برای خودش و هم در ذهن مخاطبش ایجاد کنه. جوری که هربار بگی دیگه بهتر از این نمیشه و هربار غافلگیرتر شی!
(بنر با تأخیر گذاشته میشود)
سلام خانم خجستهعزیز، خیلی ممنون که مصاحبهی تیم ما رو پذیرفتید. لطفاً یک بیوگرافی برای دوستانی که شما رو نمیشناسند، بگید.
سلام. خوشحالم که مهمانِ مصاحبهی تیم خوبتون شدم تا به واسطهی شما بتونم آشنایی کوچیکی با کسانی که تازه با من و کارهام آشنا میشن داشته باشم?
مدیا خجسته هستم. ۲۹ سالمه. متأهلام و یهدختر ۵ ساله دارم. درحال حاضر ساکن تبریز هستم.
۱. چند اثر از شما به چاپ رسیده؟ و از کدام نشرها.
درحال حاضر سهکتاب دژکوب، گوشماهی و دوئلِ دل از من چاپ رسیده که دژکوب و دوئل دل از نشرعلی و گوشماهی از نشرشقایق به چاپ رسیده.
۲. از چه سنی نوشتن را شروع کردید و چهطور استعداد خودتون رو در این عرصه یافتید.
دقیقاً دهسال پیش همین موقعهای سال بود. یه دانشجوی نوزدهسالهی سال اولی بودم، با رشتهی هنری گرافیک. حس میکردم چیزی که حس میکنم و دوست دارم خلق و تجربه کنم ورای هنره و هنر به تنهایی پاسخگوی الهامات و تصورات ذهنیم نیست. از بچگی داستانکهای زیادی مینوشتم که حتی چندتاش در مجلات ماهیانه به چاپ رسیده بود. مسابقات انشانویسی و درکل توی هر فعالیت مربوط به نویسندگی شرکت میکردم و نتیجه هم میگرفتم. فکر کردم شاید بد نشه جرأت به خرج بدم و نوشتن رمان و شروع کنم. این شد که با یک سایت خوب رمان نویسی
آشنا بودم و دل و به دریا زدم و نوشتن سیمرغ رو با زدن یه تاپیک ناشناخته تو بخش تایپ رمان شروع کردم.
۳. اولین اثری که نوشتید چه بود و در چه سنی؟
سیمرغ بود که در همون تاپیک سایت شروع به تایپ کردم.
۴. آیا رمان در دست تایپی دارید یا خیر؟ اسم رمان را نیز بگویید.
بله، درحال حاضر دوتا رمان درحال تایپ دارم که قرارداد هر دو هم نوشته شده و بعد اتمام برای چاپ خواهند رفت. اسم رمانها (اِکو) و (زمانِ 00:00)
۵. بیشتر در چه ژانری مینویسید و علاقه دارید که در همان ژانر بخوانید.
همیشه سعیام بر این بوده که ژانرهای مختلف رو در کنار ژانر عاشقانه امتحان کنم. چون ژانر عاشقانه ژانریه که برای رمان خیلی میپسندم و به قولی از نظرم وقتی اسم "رمان" میاد، ژانر عاشقانه براش مثل یک برند و لازمهشه. اما خب در کنارش سعی میکنم به ژانرهای اجتماعی، رئال، معمایی، هیجانی، پلیسی و غیره هم بپردازم.
۶. رماننویس و یا نویسنده-شاعر موردعلاقهیتان را نام ببرید.
تعدادشون انقدر زیاده که هربار میخوام بنویسم یادم میره؛ ولی خب تا جایی که حضور ذهن دارم نوشتههای آقای عباس معروفی، روزبه معین، فهیمه رحیمی، مارگارت میچل، الیف شافاک، جین آستین و خیلیهای دیگه که الان واقعا دونهبهدونه یادم نمیآد.
۷. کدام یک از آثار شما طرفدار و خوانندهی بیشتری داشته؟
مشخصاً نمیشه گفت کدوم کار خواننده بیشتری داشته چون بست هرکاری که از من چاپ شد از سمت یک نوع مخاطب جداگانه بازتاب و ریاکشن داشته؛ امّا از اونجا که گوشماهی کتاب برگزیده سال به انتخاب مخاطبان در جشنواره ادبی شد شاید بهتر باشه بگیم "گوشماهی"
۸. به نظر شما، نقطهی اوج یککتاب و یکنویسنده کجاست؟
نقطهی اوج جایی میتونه باشه که وقتی به پشت سر و کتابهای قبل یکنویسنده نگاه میکنی، پیشرفت و تغییر و پختگی رو در سطربهسطرش حس کنی و هیچ تکرار و شباهت پردازشی در کارهاش دیده نشه. خوندن اون کتاب و اثر به حدی تو رو به عنوان خواننده به وجد بیاره که حس کنی دیگه نمیتونه هرگز بهتر از این اتفاق بیافته. هرچند از نظر من هیچ نقطه اوج مطلقی وجود نداره؛ چون ارتفاعی که برای پیشرفت در نوشتن وجود داره بینهایت و غیرقابل اندازهگیری و بیپایانه و یکنویسندهی خوب میتونه با هر نوشتهاش کمی بیشتر اوج بگیره و مختصات جدیدی هم برای خودش و هم در ذهن مخاطبش ایجاد کنه. جوری که هربار بگی دیگه بهتر از این نمیشه و هربار غافلگیرتر شی!
آخرین ویرایش توسط مدیر: