با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید. اکنون ثبت نام کنید!

چالش [چالش نیمکت چوبی ادبیات | با حضور • محمد مهدی گودرزی•]

سوتـه دلـآنسوتـه دلـآن عضو تأیید شده است.

مدیر کل انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر کل انجمن
فرشته زمینی
تاریخ ثبت‌نام
8/1/20
نوشته‌ها
7,034
پسندها
13,046
امتیازها
753

هوالمحبوب

با سلام

با توجه به تاپیک فراخوان:


در این تاپیک به سوالات پاسخ خواهید داد .

ممنون از همکاری شما کاربران گرامی کافه نویسندگان

:🌷🌱:

do.php


و اما سوالات :

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

2. ژانرت چیه؟

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.

21.قيمت کتابت چنده؟!

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟

24.از كتابت راضي هستي؟

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.




امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
 
آخرین ویرایش:
شروع چالش
۲۸ بهمن ۰۳

@سونیام
کاربر گرامی شما ۳ روز فرصت دارید تا به سوالات پاسخ دهید.

 
باسلام به کاربران انجمن!

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
افسرگی خندان(یه نوع بیماری)
تراژدی
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
کودک گذشته
روبه‌رو شدن با واقعیت
حقیقت های دردناک
خنده های الکی
آرزوهای مرده
تفکرات جامعه
قضاوت
ترس
خستگی
افسرگی خندان
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
عکس یه قربوستونه که وایبش دارکه و دختر بچه‌ای که موهاش پسرونه‌اس و با چشمای شوک زده به قبری که خالی هست نگاه می‌کنه و مردمی دوروبرش هستن که اونو به سمت قبر هول میدن.
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
فکر نکنم.اغلب مردم از خوندن چیزای غمگین حالشون بد میشه و دوست ندارن بخونن
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
اول
در دل یک شهر پر از شلوغی و رنگ، کودکی با چشمان غمگین و لبخندی ناپیدا زندگی می‌کرد. روزهای او همچون سایه‌هایی تاریک و سرد، به دور از شادی و بازی‌های کودکانه می‌گذشتند. در دل این کودک، داستان‌هایی ناگفته و دردهایی پنهان وجود داشت که انتظار می‌کشیدند تا روزی به زبان بیایند و نور امیدی به زندگی‌اش بتابانند.
آخر
درمورد بیماری افسردگی خندان صحبت میکنم و....
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
به نظر خودم همش دردناک بود ولی روبه‌رو شدن با واقعیت سخت تر از بقیه بود.
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
شاید همون روبه‌رو شدن با واقعیت
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
شاید فکر کنم چطوری زنده ام یا شاید بگن عجب تو این بودی و ما نمیدونستیم.
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
نظری ندارم. احتمالا اونایی که درد کشیده‌اند.
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
شاید اونی که قراره بیاد تو زندگیم و اینارو از زبون خودم بشنوه وگرنه به عنوان شخص خاص به کسایی که همدردن با من
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
گفتی ز جهان چه غصه داری آخر؟
آن غصه که در جهان نگنجد دارم
-خاقانی
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
افرادی که برام مهمن و بهشون اهمیت میدم
(شامل کسایی میشه که جواب هر سوالشونو بی کم و کاست میدم)
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
۲ تا انجمن (دوستای که دارم)
پنج تا از دوستام
(دوست ندارم به خانوادم تقدیم کنم و ناراحتشون کنم:))
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم و آدمایی که باهام دوستن، دشمنن و خانوادم
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
نیازمند به خوبی
نیازمند به درک شدن و قضاوت نشدن
نیازمند به آزاد گذاشتن
نیازمند به دوری از همه
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
همشون(ولی همیشه به بخشیدنشون فکر میکنم)
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
یه پاک بزرگ می‌خوام یا شایدم صفحات نو تا قبلی هارو آتیش بزنم
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
هیچ کس(مسافرت تنها برای حداقل ۵ سال)
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
کمک کردن به دوستام و مشاوره دادن در مسائل و رفع مشکلاتشونو دوست دارم.
21.قيمت کتابت چنده؟!
اگه بخوایم معنوی بگیم از نظر خودم که ۲۰ ولی از نظر دلی شاید قیمتی باشه که کسی بتونه بخرتش...
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
میدن.
اگر ندن احتمالا به خاطر اون غمی همین که دیگران رو افسرده می‌کنه.
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
قبرستون ناگفته ها
24.از كتابت راضي هستي؟
نه
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
تمام وسایلا با تم قرمز و مشکی انتخاب شده مثل خونی در تاریکی
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
یه تصویر همیشگی تو آینه وجود داره. یه دختر که ریملاش زیر چشم‌هاش ریخته و خط اشک رو صورتش خشک شده. من ِ سرزنشگر پیروزش هم، در کنارش ایستاده و با پوزخند ازش میخواد خودشو خوب تو آینه نگاه کنه. که خوب به خاطر بسپاره. که ببینه باز هم در مقابلش شکست خورده.
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
این آدم دیوونه‌اس چطور با این همه حرف نگفته زنده مونده...عجیبه!
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
تو سوال یازدهم هم در موردش گفتم
اگه وجود داشته باشه دوست دارم اون باشه که بقیه عمرمو باهاش تجربه میکنم به دور از همه

مرسی از دعوتتون @نازلـی جانم
 
آخرین ویرایش:

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
بیهوده پنهان می‌کنم
نمیدونم راستش
اجتمایی و درام


3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
چنان بهار
تعلقات پوچ
باتلاق رویا
چه کرده‌ام با خودم؟
....




4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
نمیدونم، خب شاید اصلا حوصله به خرج ندن
یا اینکه بگن با یک موضوع تکراری یا کتابی درباره آدمی شبیه خودمون، شبیه به مشکلات خودمون طرف هستیم و خب به سبب همین درک جذبش بشن
یا اینکه خب براشون جالب باشه که چیشد چرا از چنان بهار رسیدیم به ...


6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
سه جمله اول:
هرگز سراغم نمی‌آید
گویا خواب سنگینی خود را بر فرق سرم رهانیده است
سپیده دمان از نو می آغازم همانند دانه ایی با احساس شکافت پذری
احساس شکوفایی نوآوری پدیدارم شد

سه جمله آخر:
توقف نکن_
به رقصیدن ادامه ده،
ای عشق،
ای شعر.
حتی اگر مرگ باشد
برقص
( فکر کنم از سه جمله بیشتر شد )


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
به نظرم فصل دوم و سوم برای من

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟

فصل دوم و سوم اگر کتاب زندگی من باشه، واقعا دوست دارم حذف کنم

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟


10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
فکر کنم، نمیدونم چندتاولی به نظرم تعداد مطلوب و خوب

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
نه

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
اگر به کشتن من آمدی چراغ نیاور،
که سال هاست به جز سایه ام سپاه ندارم

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
یکی که براش مهم باشم

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
نظری ندارم راستش

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم فقط

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
یه آدمه عالی از همه لحاظ و خب به تدریج در یک بازه زمانی همه چیز به سمت بدترین حالتش میکشونه
شاید از فرد قو‌ی به یک فرد احمق تبدیل شده


17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
خام بودنش

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
هرچیزی که در فصل دوم سوم پیش اومد

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
یکی از دوستام که تماما شبیه خودم هست

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
...

21.قيمت کتابت چنده؟!
نمیدونم قرارع چه قیمتی براش تعریف شه

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
میدن

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
دیوا لیان

24.از كتابت راضي هستي؟
نه

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه تم سنتی

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
راستش بستگی به فصل آخر کتاب داره که خب هنوز برای فصل فکر قطعی نداشتم براساس حال گفتمش

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
دوست دارم زمانی که داخلش هستم به بهترین نحو و همون‌طور که می‌خوام پیش بره تا آینده ای متفاوت برای خودم رقم بزنم
فقط باید با خودم کنار بیام و حماقت کنار بذارم




امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
🤍🫀
 
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
نقاب
طنز تلخ، اجتماعی
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
۱.توهم
۲.تصور
۳.حماقت
۴.پوچی
۵.ربات
۶.صورتک شیشه‌ای
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
عکس یه نقاب ترک خورده‌ی خندون روی یه صورت بی‌روح و درحال مرگ
پیش گفتار:
تا به حال با نقاب در شهر چرخیده‌ای؟ صورتکی با ترک‌های ریز و درشت که بر صورتت زخم به جا می‌گذارد. آخرین وارث این نقاب تو نیستی. مراقبش باش. خیلی از آدم‌ها نیازش دارند
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
ممکنه
اینکه چطور قراره شخصیت اصلی ادامه بده
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
همیشه شبیه سایه بود. شبح‌وار به دنبال تمام کسانی که متوهمانه دوست‌شان داشت. محبت، احمقانه‌ترین حماقت‌ش بود

دیگر کسی در این خانه پرسه نمی‌زند. مثل روز‌های متوالی سال گذشته، باز هم تنها. فقط پنجره مانده و آیینه و اویی که دیگر شاید دگر نباشد.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
تصور
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
حماقت
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
دخترک احمقی که با تاوان بدی بالاخره روی پای خودش ایستاد
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
تعداد خیلی کمی
کسایی که می‌پدیرن انسان زیاد حماقت می‌کنه
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به مادرم
برای اینکه بدونه پشیمونم
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
مادرم
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
مادرم
پدرم
زهرا (دوستم)
نرگس (دوستم)
@zhinazhina عضو تأیید شده است.

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
فقط خودم

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
احمق
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
احمق بودن و مهربون بودن
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
روزی که به دنیا اومدم :)
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
رفیقم، زهرا
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
یک روز گرم تابستان که در اردبیل ندرتاً حس می‌شد. قرار بر آمدن عموی‌‌اش از تهران بود. مثل همیشه پر از ذوق و شوق درحال انتظار. برای عمو و زن‌عموی‌اش گیلاس چیده بود. به سختی از درخت‌ها بالا رفته و دست‌هایش پر از زخم. بوی آش دوغی که مادر و زن‌عمو‌هایش پخته بودند با روح و روان آدمی بازی می‌کرد. باغ خانوادگی هنوز روح داشت و هنوز بوی زندگی در آن در جریان. این آخرین باری بود که در آن باغ خوشحال بود. بعد از آن روز همه چیز مرد. رنگ غم گرفت و دل‌خوشی‌ها تمام شد.
21.قيمت کتابت چنده؟!
۵۰۰ هزار شاید
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
چون شخصیت اول شاهد چیزای خوبی نبوده
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
میم.هویار
24.از كتابت راضي هستي؟
آره
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
رنگ‌های سفید و صورتی درهم آمیخته که همه انتخاب و سلیقه‌ی مادرش بود. اگر قرار بر تصمیم خودش بود رنگ سفید تنها رنگ اتاق بود و رنگ صورتی هرگز در آن یافت نمی‌شد. پنجره رو به دریاچه شورابیل بهترین قسمت اتاق و کمد پر از لباسی که نمی‌دانست چکارشان کند، بدترین. کتابخانه‌ای پر از کتاب‌های کنکوری و طاقچه‌ای مملو از گیاهان گونه‌‌گون
تختی وسط اتاق که به دوست‌داشتنی‌ترین حالت ممکن درست کنار میز تحریرش بود و روبه‌رویش آیینه‌ی میز آرایش.
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

خوبه که زنده‌ای تونستی بنویسی تا بشه عبرت برای بقیه
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
نباید این‌طور تموم می‌شد
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
هیچ‌کس
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
آوردن رتبه‌ی خوب تو کنکور و دیدن شادی خانواده‌ام
 

و اما سوالات :
کاملا فراموش کرده بودم.🤦🏻‍♀️ عذرخواهی 🌱🌹

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
تنهایی
سورئال

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
1. ترس
2. جرقه‌ی اول
3. خشم
4. جرقه‌ی دوم
5. پیدایش


4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
cbec14_25Screenshot-۲۰۲۵۰۳۱۴-۲۲۴۸۰۰.jpg

مادربزرگ خطاب به سارا :
ترس حماقت میاره. ذهنت رو مریض می‌کنه.
می‌بینی،
اما نمی‌بینی.
می‌شنوی،
اما نمی‌شنوی.
اونقدر ذهنت پر از تکرار واژه‌ی نفهمیدن می‌شه که
واقعا دیگه هیچی نمی‌فهمی.
پس نترس.


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
سلیقه‌ی همه‌ی آدم‌ها نیست، اما مطمئنن اونایی که تحمل کنند و تا آخرش بخونند، عاشق کتابش می‌شند.

این جلب شدن بر اثر سادگی شخصیت اصلی توی زندگی واقعی، و پیچیدگی زیاد از حدش توی دنیای درونیشه.


6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
اول

شبیه یاس‌‌های وحشی می‌ماند.
برای روئیدن، نیاز به هیچ بذری نداشت و هرجایی که می‌رسید، در دل آدمک های عبوس لبخندی از جنس خورشید می‌کاشت.
افسوس،
افسوس که روزی ترس‌هایش،
خوشی های هرچند کوچک را از او دزدیدند.

آخر

او دیگر دم در خانه‌ی گذشته گدایی نمی‌کند.
او خوشی‌های آن روزها را نمی‌خواهد،
او،
آرامشی می‌خواهد از جنس اکنون،
و امیدی می‌خواهد، از جنس فردا.


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فصل خشم، و البته کمی فصل جرقه دوم
اینکه تا بینهایت از خودت متنفر و خشمگین باشی واقعا عذاب آور بود.


8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
هیچکدوم
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
بستگی داره
آدم‌هایی ممکنه بگند بابا طرف دیوونس!
بعضیا هم احتمالا همزاد پنداری کنند و از این همه تغییر خوبی که کاراکتر اصلی تو زندگیش ایجاد کرده و اینکه تونسته باز خودش رو بپذیره و دوست داشته باشه درس بگیرند.


10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
آدم‌های عاشقِ تنهایی و اهل دنیای درون، مطمئنن می‌پسندن
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
تقدیم به آدم‌های ساده‌ای که همیشه چوب قلبشون رو خوردند و باز هم دست از مهربونی و خوب بودن برنداشتند.

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
هنوز دیر نیست. هنوز صبر من، به قامت بلند آرزوست.

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
@جانانجانان عضو تأیید شده است.

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
به کسی تقدیم نمی‌کنم که مجبور به خوندنش باشه،
يه گوشه‌ی خلوت از جهان می‌ذارمش،
هر رهگذری که لایق خوندنش بود مطمئنن اونو پیدا می‌کنه و می‌خونه.
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
1سارا،2 مادربزرگ، 3معلم،4 آلین، 5 کوتوله‌ی بی رحم. ( هر پنج تاشون شخصیت درونی کاراکتر اصلی هستند که تو مراحل مختلف وارد زندگی سارا می‌شند)
6. مردی با کفش های زنانه،7. موجود با شنلی سفید و درونی سیاه،


16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
آدم ساده‌‌ای که توی کوچکترین چیزها به دنبال خوشبختی می‌گرده.

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
خیلی اوقات اعتماد به نفسش به زیر صفر می‌رسه.

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
هيچکدوم واقعا.
اگه بگم عاشق اتفاقات بدی که افتاده هستم دروغ نگفتم. تغییر های قشنگی که اتفاق افتاد رو مدیون اتفاقات بدم.


19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
آلین ( نمادی از یه تغییر اساسی)
توی فصل جرقه اول و جرقه دوم، آلین درون شخصیت اصلی بیدار می‌شه.


20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
وقتی همه چیز رو رها می‌کنه. وقتی توی سردرگمی مطلق قرار گرفته، انگار خدا خودش براش به قشنگ ترین شکل ساختمون به هم ریخته زندگیش رو می‌چینه.
این برای اون شبیه معجزه بود.
يکی از معجزه‌ها حضور بعضی آدماست که حکم فرشته‌ای از طرف خدا رو دارند.
از جمله ایشون: @جانانجانان عضو تأیید شده است.


21.قيمت کتابت چنده؟!
لطفا پیش از خرید، عکسی از لبخند یک آدمک عبوس را تحویل دهید.

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
نه

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
شاید آلین
شاید هم مخفف اسمش SSS


24.از كتابت راضي هستي؟
خداروشکر
زندگی در جریانه. پس راضی‌ایم.


25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یک اتاق کاملا مرتب، که یه گوشه‌ی خاص ازش به طرز وحشتناکی به هم ریختس.
پر از کتاب و دفتر روی هم چیده شده، و یه عالمه کاغذ که به سرامیک چسبونده شدند.
اون طرف اتاق هم یه عالمه بوم نقاشی در سایز های مختلفه


26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
مرسی که هیچوقت اهل جا زدن و شونه خالی کردن نبودی.

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
چه خوب تموم شد!

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
تبدیل شدن به یه نویسنده مطرح توی بخش داستان کوتاه.

امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
ممنون💙
 

هوالمحبوب

با سلام

با توجه به تاپیک فراخوان:



در این تاپیک به سوالات پاسخ خواهید داد .

ممنون از همکاری شما کاربران گرامی کافه نویسندگان

:🌷🌱:

do.php

شگفت‌زده شدم اصلا یادم نبود!

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
درجست‌و جوی سپیده‌دم​
زندگی‌نامه، درام روان‌شناختی، تخیلی​
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
  • سکوت اجباری(فصل اول)​
  • شب‌های طولانی(فصل دوم)​
  • بارقه امید(فصل سوم)​
  • به سوی سپیده‌دم(فصل چهارم)​
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
1746830176861.jpg

شاید شب‌های طولانی و تاریکی را تجربه کرده باشید. شب‌هایی که سکوتش کرکننده و افکار چون گرگی گرسنه ذهن را می‌درد. من نیز این شب‌ها را گذراندم، نه یک بار، که بارها و بارها. این کتاب، نه یه داستان خیالی، بلکه بازتابی از همین شب‌هاست. سفری از دل تاریکی به امید یافتن سپیده‌دم. سفری که در آن زخم‌ها التیام نیافتند، اما شاید معجزه‌ای چون نوری در انتها پیدا شد. اگر شما هم در جستجوی روزنه‌ی امید هستید، این صفحات را ورق بزنید.
تقدیم به نگاه تمام مسافران این مسیر پر پیچ و خم...​
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
آدم‌ها از خوندن تجربه‌های دردناک لذت می‌برن. چون مطمئنن که براشون اتفاق نمی‌افته و رایگان تجربه‌اش می‌کنن.
بنابراین ممکنه جذب بشن!​
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
آغاز
  • کتاب و از هرجا شروع کنی داستانی تازه است.
  • غم و اندوه و شادی، عجب سمفونی دلنشینی.
  • به راستی تجربه‌ی زیستن در این دنیا جز جبر و احتمال نبود.
پایان

  • خاطراتی که در گوشه و کنار این کتاب خواندید. اندکی از روح نویسنده را در خود جای داده.
  • او همچنان می‌نویسد.
  • امیدوارم تو نیز آن را پیدا کرده باشید: سپیده دم.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فصل چهارم: به سوی سپیده دم​
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فصل دوم: شب‌های طولانی​
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
واکنش هر خواننده می‌تونه خیلی متفاوت باشه و بستگی به پیشینه، تجربیات و دیدگاه خودش داره. اما به طور کلی، فکر می‌کنم می‌تونست یه اثر عمیق و ماندگار روی مخاطب بذاره و باعث ایجاد حس همدلی، امید و تفکر بشه.
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
شاید دو دسته آدم جذب داستان من بشن اما وجه تشابه این دو گروه خاصیت کسل‌کننده بودن و یکنواخت بودن شخصیتشونه. بنظرم هیچ آدم نرمالی به یک ژانر زندگینامه‌ی روانشناختی و درام علاقه‌مند نمیشه. در کل برای من کمیت اهمیتی نداره کیفیت که باارزشه...​
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به خودم در شش سالگی
ملیحه جان امیدوارم بعد از خوندن این کتاب، مسیر پیش روت اونقدر ناامیدکننده نباشه، به سپیده‌دم باور داشته باش چون تو خود معجزه‌ای حتی اگه باور کردنش دشوار باشه!​
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
نه بیمارم، نه خوشحالم، نه از حالم خبر دارم.
گهی از جان گهی از دل گهی از هردو بیزارم
گهی شاد و غزل خوانم، گهی از درد بیتابم
چه غوغاییست در این عالم که من حیران حیرانم​
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
خودم در شش سالگی که کتاب رو براش پست کردم. با یک تمبر که طرح روش یک قلب که اطرافش گل روئیده!​
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
ملیحه(خودم در تمام دوره های زندگیم)
و شخصیت های مکمل اون هم نسبت به هر خاطره متغیر...​
16.تو، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
  • با صداقت​
  • جنگجو​
  • منطقی​
  • حساس​
  • درونگرا​
  • خلاق​
  • باهوش​
  • ساده‌گیر​
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
خشم
نفرت
انتقام‌جویی​
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
وقتایی رو که نباید سکوت می‌کردم و به راحتی گذشتم.​
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
راوی: حالا که فکر می‌کنم حتی می‌تونم صداش و بشنوم.3in_sisi3
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
بابا قابلمه گذاشته رو گاز یادش رفته توش شلغم بریزه!
الان مامان داشت داد می‌زد: این آبجوش و برای چی گذاشتی همش تبخیر شد؟!
بابا از تو هال جوابشو میده: توش شلغمه!
مامان میگه: نه خالی...
بابا که می‌خواد کم نیاره داد می‌زنه: خب حتما شلغماش آب شده.biggrin_"
21.قيمت کتابت چنده؟!
۲۷۰ هزار تومن ناقابل odat_et3d_jc_ghey
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
آره، چون بعضی از صحنه‌هاش مثل سریال نهنگ آبی خشنه ممکنه توطئه کنم دوسه نفری خودشونو واسم بکشن. _15-":
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
نه، چون زندگی نامه است...​
24.از كتابت راضي هستي؟
اجتناب ناپذیر باید قبولش کنم. از اون زمانی که قلم به دست گرفتم می‌دونستم هیچ پاک‌کنی قادر به از بین بردن بیس این کلمات نیست.​
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
سفید، بدون در و پنجره و دیوار، فقط یک صندلی چوبی بدون دسته داره و یک ماشین تایپ...​
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
چه شبهایی که تا صبح بیداری کشیدم و...​
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
وی کتاب را آرام بسته و روی پایش می‌گذارد، آنگاه لحظاتی را به دیوار سفید رو به رو خیره شده و زیر ل*ب می‌گوید:« نویسنده‌اش عجب آدم خولوچلی بوده!»e03627_25hh2y-154fs232528
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه چون قطعا در خلق این اثر جنون آمیز دست تنها خواهم بود...​
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
کتابم فروش بره...
مثلا برم توی کافه بشینم و ببینم یک دختر بدو بدو میاد سمتم میگه میشه این کتاب و با اسم خودم امضا کنی. بعد بخواد عکس بگیره من بگم من که بلاگر نیستم عزیزم ممنون کتاب و خوندی و بعد پاشم برم.



امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
ممنون عزیزم -53-؟"_}
 

کاربر گرامی شما ۳ روز فرصت دارید تا به سوالات پاسخ دهید.

 

هوالمحبوب

با سلام

با توجه به تاپیک فراخوان:




در این تاپیک به سوالات پاسخ خواهید داد .

ممنون از همکاری شما کاربران گرامی کافه نویسندگان

:🌷🌱:

do.php


و اما سوالات :

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

کسوف
اجتماعی- عاشقانه- تراژدی

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
کودکی: نازدار
نوجوانی: دلداده
جوانی: قصر بی‌پنجره

شانه‌های خمیده
مادر شدن، سوختن و روشن ماندن
تاوان شیرین


4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
جلد: زنی که رو به دوربین ایستاده و در سایه‌‌ی خودش روی دیوار بال‌هاش شکسته .
پیش گفتار: زنی که تمام نمی‌شود،هنوز نفس می‌کشد چون عشق، درد و بقا با او گره خورده است.


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
بله، چون هر زنی خودش رو در گوشه‌ای از این داستان پیدا می‌کنه. چون مینا شبیه همه نیست اما درونش تکه‌ای از همه ماست.

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
شروع: عاشق شدن به معنی بزرگ شدن نیست.
هیچکس از من نپرسید دوست داری بزرگ شوی.
رسید روزی که هیچ آغوشی به رویم باز نبود.

پایان: زن‌ها برای ماندن آفریده نشده‌اند.
پای انتخاب و عشقم خواهم ماند.
من ماندم و تاوان شیرین عاشقی.


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
ازنو ساختن آوارهای خوشبختی.
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
شاید فصل دخالت‌ها. جایی که واژه عشق، امن به نظر نمی‌رسید.

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
دنیا دنیای تفاوتهاست که تفاوت نگرش و بینش رو هم شامل می‌شه. یکی ارزش قائله برای کسی که تنهایی زندگیش رو ساخته و یکی وظیفه می‌دونه. بستگی به نگرش افراد داره.

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
اون‌هایی که با دلشون می‌خونن نه با چشمشون.
کسایی که دنبال حقیقتن، نه زرق و برق.


11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به زنی تقدیم می‌کنم که نمی‌دونه چقدر قدرتمنده و با این قدرت خیلی کارها می‌تونه بکنه که از پس شیرمردها بر نمیاد😂

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
تو مپندار که خاموشی من
هست ز رضای دل و از عجز زبان


13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
همسرم.
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
اولیش رو با جان و دل تقدیم خودم می‌کنم و در جایی میزارمش که جلوی چشمم باشه.
دومیش رو میدم به پدرم
بعد همسرم
سنگ صبورترین فرزند دنیا، پسرم
آخریش هم هدیه می‌کنم به روح دایی عزیزم( انوش جانم دیدی شد؟)

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم
پدرم
همسر و فرزندانم

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
آدمی که شاید خیلی جاها کم آورد، خیلی جاها زمین خورد،‌ اما نشکست.
خیلی جاها زمین خوردنه که آدم رو بزرگ می‌کنه.
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
گاهی اوقات انقدر به بقیه اهمیت می‌داد مه خودش پشت فرسنگ‌ها آرزو جا می‌موند.

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟

روزی رو که برای چهارشنبه‌سوری به مراسمی دعوت شدم که بزم آتیش کتاب‌ها و دست نوشته‌های خودم بودن.

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
ندای درونی که سرپا نگهم داشت.

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
فکر نمی‌کنم بتونم حس و حال مادر شدنم رو توصیف کنم
21.قيمت کتابت چنده؟!
برچسب قیمت روش نمی‌زنم.

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
شاید به خاطر تبعیض زیادی که بین زن و مرد قائل شده.

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
مناسب‌ترین اسم، اسم خودمه.
24.از كتابت راضي هستي؟
به شدت.
من عاشق شخصیت اصلی داستان زندگیمم.
بعضی اوقات خودم از خودم اسطوره می‌سازم 🫣
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه اتاق بزرگ با نورگیری عالی. با قفسه‌های کتاب.

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
دوره کردن بعضی از خاطرات درد داره. ممنون که تونستی از پسش بر بیای.
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
گاهی انعکاس سکوت، هزاران برابر از فریاده.

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
شاید وایستم جلوی آینه و از خودم کمک بخوام

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
یک روزی توی مطب پسرم به انتظار نشستم تا دندونم رو عصب کشی کنه مطبش زیاد بزرگ نیست اما دلبازو . رنگهای دیواراش روشن و گیران. در گوشه گوشه‌ی مطب گلدونای خوشگل هستن که همه رو به سرزندگی دعوت می‌کنن. علی جانم مثل خودم عاشق گلهاست. به امید روزی که میوه های نوبر عشقم قدم به قدم، دفتر رویاهاشون رو رقم بزنن.

امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
 
عقب
بالا