گپ و گفت گفت و گوی رمان | جنون یاس

[یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.]

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز انجمن.
زین پس در این تاپیک می‌توانید، خاطرات خود در رابطه با رمان را با ما به اشتراک بگذارید و کاربران عزیز می‌توانید نظرات خود را درباره رمان بنویسید.
لطفاً قبل از ارسال پست، قوانین ساب را مطالعه فرمایید.
لینک:

در حال تایپ موضوع 'رمان جنونِ یاس| سارا سجادیان'

8/28/24

بنام پروردگار قلم
نام اثر: جنون یاس
ژانر: سورئال، عاشقانه
نویسنده: سارا سجادیان
ناظر: @ستاره سربیی
خلاصه:
- از آینده بگو.

- ترس، تمام داشته‌هایت را می‌بلعد. با این سه حرف پر از رمز و راز، آنقدر زندگی می‌کنی تا تمام وجودت به سمت او سوق پیدا می‌کند.
تو ترس می‌شوی. روحت را به زباله می‌اندازی و هرگز به یاد نخواهی آورد این پوستین وحشتناک و دروغین هیچگاه بخشی از تو نبود.
گم خواهی شد؛ گم شده و سردرگم در دنیایی که هرگز وجود نداشت.
وابسته خواهی شد؛ با کوچک‌ترین محبت.
باور خواهی کرد؛ خزعبل‌ترین حرف‌ها از دیوانه ترین انسان ها را.
تو دیگر خود نیستی.
تو خود جنونی.
جنونِ یاس​

• آسِمان؛
• پاسخ‌ها: 16
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 
• 

نویسنده: @Sarah286

 

[هویار]

این قسمت خیلی قشنگ بود و تونسته بود از پس اون فضای و جو سرد و سنگین بربیاد
و اینکه چیزی که توجه رو جلب کرد این بود که تو قسمت فلش بک حرفی از آینده ینی زندان میشه که انگار شخص به هر دو حال و هوا مطلع و مسلطه
درحالی که ما داریم گذشته رو از زبان فابیوی کوچک می‌شنویم
اگه این طور بود که فابیوی کوچک با همون حس و حال بشینن از خودش بگه بهتر بود تا اینکه فابیوی الان از گذشته حرف بزنه
اون گیج بودن و کودکی فابیو میتونست جذاب تر از دیدگاه بزرگسالانه فابیو الان باشه

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

این قسمت خیلی قشنگ بود و تونسته بود از پس اون فضای و جو سرد و سنگین بربیاد
و اینکه چیزی که توجه رو جلب کرد این بود که تو قسمت فلش بک حرفی از آینده ینی زندان میشه که انگار شخص به هر دو حال و هوا مطلع و مسلطه
درحالی که ما داریم گذشته رو از زبان فابیوی کوچک می‌شنویم
اگه این طور بود که فابیوی کوچک با همون حس و حال بشینن از خودش بگه بهتر بود تا اینکه فابیوی الان از گذشته حرف بزنه
اون گیج بودن و کودکی فابیو میتونست جذاب تر از دیدگاه بزرگسالانه فابیو الان باشه

مرسی از نظرت
چون فلاش بک بخش اصلی رمانه و از 11 تا 20 سالگی فابیو رو پوشش می‌ده،
و اینکه قسمت سورئال ماجرا تازه اینجا شروع می‌شه، گفتم شاید فابیوی بزرگ تعریفش کنه بهتر باشه.

ولی بهش که فکر می‌کنم باهال می‌شه ها. بعد به نظرت اینجوری که میگی بیام شیوه روایت رو از گذشته به حال تبدیل کنم؟ اینجوری تعلیقش هم بیشتر می‌شه.

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

این قسمت خیلی قشنگ بود و تونسته بود از پس اون فضای و جو سرد و سنگین بربیاد
و اینکه چیزی که توجه رو جلب کرد این بود که تو قسمت فلش بک حرفی از آینده ینی زندان میشه که انگار شخص به هر دو حال و هوا مطلع و مسلطه
درحالی که ما داریم گذشته رو از زبان فابیوی کوچک می‌شنویم
اگه این طور بود که فابیوی کوچک با همون حس و حال بشینن از خودش بگه بهتر بود تا اینکه فابیوی الان از گذشته حرف بزنه
اون گیج بودن و کودکی فابیو میتونست جذاب تر از دیدگاه بزرگسالانه فابیو الان باشه

واي دختر مرسی کلن عوضش می‌کنم ایده‌‌ش اومد تو ذهنم

 

[هویار]

مرسی از نظرت
چون فلاش بک بخش اصلی رمانه و از 11 تا 20 سالگی فابیو رو پوشش می‌ده،
و اینکه قسمت سورئال ماجرا تازه اینجا شروع می‌شه، گفتم شاید فابیوی بزرگ تعریفش کنه بهتر باشه.

ولی بهش که فکر می‌کنم باهال می‌شه ها. بعد به نظرت اینجوری که میگی بیام شیوه روایت رو از گذشته به حال تبدیل کنم؟ اینجوری تعلیقش هم بیشتر می‌شه.

آره منم منظورم همینه

 

[هویار]

واي دختر مرسی کلن عوضش می‌کنم ایده‌‌ش اومد تو ذهنم

آورین آورین

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

چرا من منظورتون رو نفهمیدم
من تا اونجا که سوار ماشین عموش شد رفت رو خوندم
واقعن خیلیییی خوبه خیلی کنجکاوم ببینم چی میشه
اون قسمتای تیمارستان خیلی سرد و خشکه
منم که طرفدار رمان عاشقانه و رمانتیک و یکم طنز

منتظرم تا جاسمین به داستان اضافه بشه

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

چرا من منظورتون رو نفهمیدم
من تا اونجا که سوار ماشین عموش شد رفت رو خوندم
واقعن خیلیییی خوبه خیلی کنجکاوم ببینم چی میشه
اون قسمتای تیمارستان خیلی سرد و خشکه
منم که طرفدار رمان عاشقانه و رمانتیک و یکم طنز

منتظرم تا جاسمین به داستان اضافه بشه

جاسمین همین پارت بعدی قرار بود بیاد . ولی دیگه ملیکا بهم ایده داد بخش یاس های بی بو رو باید دوباره بنویسم.

اون تیکه تیمارستان قرار بود کوتاه باشه سریع برگردیم به گذشته. ولی دیگه یکمی طول کشید. ( به نظرت ینی اون تیکه ها ممکنه حوصله سر بر باشه؟ چون اول رمان از همه چیز مهم تره)

اگر به دنبال عاشقانه‌ای اصلا توصیه نمی‌کنم چون عاشقانه‌ای در کار نیست. تا آخرش فقط خدا زدگیه

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

جاسمین همین پارت بعدی قرار بود بیاد . ولی دیگه ملیکا بهم ایده داد بخش یاس های بی بو رو باید دوباره بنویسم.

اون تیکه تیمارستان قرار بود کوتاه باشه سریع برگردیم به گذشته. ولی دیگه یکمی طول کشید. ( به نظرت ینی اون تیکه ها ممکنه حوصله سر بر باشه؟ چون اول رمان از همه چیز مهم تره)

اگر به دنبال عاشقانه‌ای اصلا توصیه نمی‌کنم چون عاشقانه‌ای در کار نیست. تا آخرش فقط خدا زدگیه

ای بابا
برا من یکم زیادی بود بخش اولش
شاید چون این سبک رمان تاحالا نخوندم و مورد علاقم نیست

ولی خدایی هیچ ایرادی نداشت همه چی مرتب و به جا بود

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

ای بابا
برا من یکم زیادی بود بخش اولش
شاید چون این سبک رمان تاحالا نخوندم و مورد علاقم نیست

ولی خدایی هیچ ایرادی نداشت همه چی مرتب و به جا بود

شعت هیچی دیگه من لفت دادم
مرسی قلبوم

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

شعت هیچی دیگه من لفت دادم
مرسی قلبوم

میدونی چرا اینجوری شد؟
چون دیر به دیر می خوندم
اگر همه رو قشنگ پشت هم می خوندم قطعا بیشتر لذت می بردم
حالا اون ایده نامه از طرف مرده ها چطوری به ذهنت رسیدددددد ترسیدم یه لحظه

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

بنظرم رمانت قابلیت این رو داره جهانی بشه
مخصوصاً که اسم ها و اتفاقات تو خارجه

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

میدونی چرا اینجوری شد؟
چون دیر به دیر می خوندم
اگر همه رو قشنگ پشت هم می خوندم قطعا بیشتر لذت می بردم
حالا اون ایده نامه از طرف مرده ها چطوری به ذهنت رسیدددددد ترسیدم یه لحظه

این نامهه خیلی مفصله. قرار بود یه چیزی بنویسم کنسل شد دیگه حالت سورئال طورش کردم. در حد اینکه فقط بهش اشاره کرده باشم.

قرار بود از طریق نامه توی زندان با یه نفر در ارتباط باشه، در نهایت معلوم شه که اون جاسمینه. ولی خب کلن همه چیز تغییر کرد.

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

میدونی چرا اینجوری شد؟
چون دیر به دیر می خوندم
اگر همه رو قشنگ پشت هم می خوندم قطعا بیشتر لذت می بردم
حالا اون ایده نامه از طرف مرده ها چطوری به ذهنت رسیدددددد ترسیدم یه لحظه

من‌ خودم‌ اینجا تا حد امکان هر اثری که دوست دارم بخونمش می‌ذارم پارت هاش خیلی زیاد شه یه وقت که بیکار بودم قشنگ همه رو با هم بخونم.

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

بنظرم رمانت قابلیت این رو داره جهانی بشه
مخصوصاً که اسم ها و اتفاقات تو خارجه

واووو تنکیو

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

من‌ خودم‌ اینجا تا حد امکان هر اثری که دوست دارم بخونمش می‌ذارم پارت هاش خیلی زیاد شه یه وقت که بیکار بودم قشنگ همه رو با هم بخونم.

اهوم منم همیشه این کار رو می کنم
الان ترانزیت هم ول کردم زیاد شه سرم خلوت شه یهو بخونم
رمان تو رو هم می خواستم همین کارو کنم بعد گفتم شاید ناراحت بشی بگی همزادم رمانم رو چرا نخوند

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

اهوم منم همیشه این کار رو می کنم
الان ترانزیت هم ول کردم زیاد شه سرم خلوت شه یهو بخونم
رمان تو رو هم می خواستم همین کارو کنم بعد گفتم شاید ناراحت بشی بگی همزادم رمانم رو چرا نخوند

نه اتفاقا خیلی راضی بودم از نخوندنت چون دیگه همزادیما. مدل خودتم.
بعد دیدم دو تا دو تا هر از گاهی داری می‌خونی
عکس یه چنتا شخصیتش رو الان گذاشتم.

 

[جانانجانان عضو تأیید شده است.]

نه اتفاقا خیلی راضی بودم از نخوندنت چون دیگه همزادیما. مدل خودتم.
بعد دیدم دو تا دو تا هر از گاهی داری می‌خونی
عکس یه چنتا شخصیتش رو الان گذاشتم.

خیلی خوشگلنننننن