۱۹۸۴ رمانی است که هیچگاه کهنه نمیشد و داستان آن برای ابد تازه جلوه میکند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. این کتاب تا به حال به بیش از ۶۵ زبان مختلف ترجمه شده است و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.
درست است که کتاب ۱۹۸۴ یک کتاب تخیلی محسوب میشود و شاید حکومتهای زیادی مانند حکومت اوشینیا در دنیای واقعی وجود نداشته باشند، اما هنوز هم مسئله امنیت و حریم خصوصی یکی از دغدغههای مهم انسان است. صفحه سخنگو دستگاه جاسوسی حزب در کتاب ۱۹۸۴ است که در همه خانهها نصب شده و قادر است صدا و تصویر شما را در ۲۴ ساعت شبانهروز مخابره کند.
جرج اورول کتاب ۱۹۸۴ را استادانه نوشته و موضوعات مختلف را بسیار زیبا به همدیگر وصل میکند. پیشبینیهای اورول بسیار جسورانه است و نوشته های او در مورد دغدغههای فکری انسان، ترس، امید، وجه تاریک قدرت، جدال دروغ و حقیقت، و… بسیار دقیق هستند.
- هنگامی که انسان، زندگی انسانی ندارد مرگ و زندگی مشابه است.
- فقط چهار طریق برای سقوط یک طبقه حاکمه وجود دارد: یا از خارج مورد حمله قرار می گیرد و مغلوب می شود، و یا به حدی در حکومت عدم کفایت نشان می دهد که توده های مردم تحریک به انقلاب می شوند و یا اجازه می دهد که یک طبقه متوسط ناراضی به وجود آید و یا آنکه اصولا اعتماد به خود و علاقه به حکومت را از دست می دهد.
- قدرت وسیله نیست بلکه هدف است. انسان یک دیکتاتوری ایجاد نمی کند که انقلاب را حفظ کند بلکه انقلاب برپا می کند که دیکتاتوری را به وجود بیاورد.
جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقه شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در این جامعه گناهکاران به راحتی اعدام میشوند وآزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند.
در قرار گرفتن کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک میدانند.
جورج اورول (George Orwell) کتاب 1984 را در سال 1949 نوشت، زمانی که جنگ دوم جهانی به تازگی پایان یافته بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی احساس کرده بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی بودند که به دفاع از کمونیسم برخواسته بودند. اورول این کتاب را در واقع برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت. اما داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطۀ حکومتهای استبدادی تعمیم داد.
داستان به طرزی زیبا کاملترین حالت یک حکومت استبدادی را توصیف میکند. اورول خیلی خوب توانسته اقدامات دولتها برای کنترل مردم را چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم شرح دهد. استفادۀ حزب از تکنولوژی و مخصوصاً صفحه های سخنگو که هم مردم را تحت نظر داشته و هم برای تبلیغات سیاسی استفاده میشوند، نمونه ای از این موضوع است. همچنین استفاده از کودکان و آماده سازی آنها از همان دوران کودکی برای دفاع از آرمانهای حزب یکی دیگر از فعالیتهای مهم حزب را تشکیل میدهد. (موضوع کار بر روی افکار کودکان و آماده سازی آنها برای کسب اهداف سیاسی در آینده در دیگر اثر معروف نویسنده “مزرعۀ حیوانات” هم دیده میشود، آنجا که ناپلئون نه توله سگ را مخفیانه بزرگ کرده و مدتی بعد از آنها برای کسب قدرت در مزرعه استفاده میکند.)
موضوع این کتاب مثل رمان «قلعه حیوانات» از همین نویسنده، سیاسی هست و خیلیها اعتقاد دارند که این دو کتاب مکمل هم هستند.
تمام تلاش جورج اورول این بود که داستان را آنقدر واقع گرایانه نشان دهد که خوانندگان امروزی به این باور برسند که چنین جامعه ای واقعا وجود دارد و اگر مردم از تاریخ درس نگیرند یا در برابر زیاده خواهی حکومتشان مقاومت نکنند، همین بلا هم سر آن ها می آید. دو مضمون تمامیت خواهی و تاریخ در کنار هم قرار می گیرند و پیام
۱۹۸۴ را منعکس می کنند.
اورول داستان خود را در لندنی جنگ زده روایت می کند. هفته ای سی تا چهل بمب بر سر شهر می بارد و هرجایی که
وینستون نگاه می کند، جنگ را به یاد او می آورد. مراسم هایی مثل «دو دقیقه نفرت» یا بیلبوردها و پوسترهای چاپ شده توسط حزب هم موید این مساله هستند. محرومیت هم از دیگر پیامدهای جنگ است که لابه لای دود و بوهای بدی که از ساختمان های شهر بیرون می زند، خود را نشان می دهد. مردم انگلیس در دهه ۱۹۴۰ اولین افرادی بودند که این کتاب را خواندند و هنگام مطالعه افتتاحیه
۱۹۸۴، متوجه می شدند که این وضعیت دقیقا شبیه زندگی خودشان است. لندنی ها که از جنگ جهانی دوم جان به در برده بودند خیلی سریع می توانستند محرومیت و خرابی توصیف شده در رمان را با وضعیت زندگی خود مطابقت دهند.
با این حال، در حالی که وینستون
برادر بزرگ را مسئول وضعیت زندگیش می داند، لندنی ها به این باور نرسیده بودند که حکومت بریتانیا عامل مصیبت آن هاست. برعکس دولت بریتانیا معتقد بود آلمان نازی جنگ را شروع کرده و باعث بروز چنین بحران و نابودی شده است. عصیان وینستون علیه برادر بزرگ را مخاطب آن زمان بهتر درک می کرد. چرا که او برای براندازی آلمان نازی و فاشیسم حاکم بر ایتالیا تلاش کرده بود. اگر چه تعیین جرقه های مشخصی که باعث شروع جنگ جهانی دوم شد کمی سخت است، ولی مردمی که در جبهه متفقین کنار هم می جنگیدند معتقد بودند ماموریت مشترک همه آن ها از بین بردن تمامیت خواهی و برقراری دوباره دموکراسی در سراسر جهان است. با توجه به چنین بستری، پیام سیاسی
۱۹۸۴ کاملا مشخص به نظر می رسد.
حزب حاکم بر دنیای رمان یک حکومت تمامیت خواه است. نه طبقه عادی حزب و نه طبقه کارگر هیچ نقشی در هدایت کشور و قوانین حاکم ندارند. طبقه بالای حزب رسانه را به بازی می گیرند و با نفود به حریم شخصی مردم، بر روی تمام جنبه های زندگی افراد از جمله عشق و روابط جن*سی نظارت دارند. وقتی تبلیغات سیاسی، محرومیت و قوانین سفت و سخت هم نمی تواند نظر کسی را به سمت حزب متمایل کند، دولت از شکنجه برای شستشوی مغزی استفاده می کند. این حقیقت که حزب به منظور این که وینستون را متحول کند باید او را به یک مرده متحرک تبدیل کند نشان دهنده بی مایگی حزب است. از آن جا که دکترین حزب نمی تواند افراد متفکری مانند وینستون را تحت تاثیر قرار دهد، حزب مجبور است با زور و اجبار قدرت خود را حفظ کند. اورول از خوانندگان می خواهد که ماهیت شیطانی و بی مایگی حزب را تشخیص دهند و به این ترتیب، از گسترش تمامیت خواهی جلوگیری کنند. اورول اگرچه هیچ گاه به صورت مستقیم به حکومت جایگزین خاصی اشاره نمی کند، ولی به طور تلویحی می توان متوجه شد که او طرفدار سوسیالیسم، دموکراسی و سرمایه داری است.
«تاریخ» دیگر مضمون مهم ۱۹۸۴ است. از بسیاری جهات، رمان اورول شبیه یک کتاب تاریخ می ماند.
۱۹۸۴ به خوانندگان هشدار می دهد که دنیای اقیانوسیه ممکن است پیش بینی وضعیت آینده جهان باشد، البته در صورتی که مردم از اتفاق ها و اشخاص تاریخی مهم مثل جنگ جهانی اول و دوم، هیتلر، استالین و موسولینی درس نگیرند. حزب هم به قدرت تاریخ پی برده است. اگر مردم رمان تاریخ خوانده بودند مطمئنا مانع ادامه حیات حزب می شدند. به همین دلیل حزب تقریبا هر کسی که از تاریخ قبل از برادر بزرگ اطلاع داشته را از بین برده و یک تاریخ تازه خلق کرده است. جعل تاریخ در وزارت حقیقت به حدی زیاد است که دیگر نمی توان راست و دروغ را از هم تشخیص داد.
تمامیت خواه های مطرح تاریخ مثل هیتلر و پل پوت (رهبر خمر سرخ در کامبوج) کتاب های تاریخ را از بین می بردند و به نابودی روزنامهنگاران و روشنفکران می پرداختند، چرا که آن ها به قدرت تاریخ و اسناد پی برده بودند. اورول اگرچه نشان می دهد که تاریخ را می توان تغییر داد، ولی در نهایت به این نتیجه می رسد که این نوع تغییر باعث مرگ فرهنگ و آزادی می شود.
منبع: دکتر رستمی
نظر شما در مورد نقد این کتاب چیست؟ آیا از این نویسنده کتاب دیگری خواندهاید؟ اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.