نقد کتاب:
کتاب ملت عشق، عشقی راستین میان دو انسان را روایت می کند و خواننده را با شمس تبریزی و عقاید و افکارش بیشتر اشنا می کند. آزادگی این مرد در بیان عقاید و افکارش، نترسیدن از حاکمان و بالا دستان و گفتن حرف حق، تواضع و فروتنی اش و یاری رساندن به نیاز مندان و یکسان دیدن همه بندگان خداوند فارغ از جنسیت و شغل و مقام و ثروت و گناهکار و ** خوار و ..و این صفات زیبا و نگاه انسانی اش به بشر به دور از هر قضاوت و هر باوری شمس را در این داستان به اسطوره ای تبدیل کرد.این صفات شمس، مولانا را که عالمی برجسته بود متحول کرد و او را تبدیل به انسانی آزاد و رها از بند عقاید و افکار و قضاوت مردم و،خانواده و شاگردانش نمود.او در آموزه های شمس غرق شد و بعد از رحلت شمس با عشقی که به شمس داشت به مرتبه ای از شهود رسید که اشعار همچنان از لبانش جاری می شد.
کتاب ملت عشق یکی از کتابهای پرفروش است که جزئیات قابل توجهی هم در آن دیده میشود. هر فصل با حرف “ب” شروع میشود. برای عارفان اهل تصوف رمز قرآن در سوره فاتحه نهفته است که ماهیت و ذات آن در واژه بسم الله الرحمن الرحیم (به نام خداوند بخشنده مهربان) است که اصل و جوهر آن در نقطه پایین اولین حرف عربی آن نهفته است، نقطهای که کل جهان هستی را در بر میگیرد.
کتاب ملت عشق، با به چالش کشیدن بدیهیات اسلام، بنیادگرایانه شرقی و یهودی-مسیحیان غربی، این رمان طریقت تصوف را به عنوان مسیری برای جستجو در روح پیشنهاد میدهد، مسیری که میتواند خلا موجود در قلب هر دو طرف را پر کند.
البته در کنار نقاط قوت، می توان نقاط ضعفی نیز برای کتاب ملت عشق یافت. از جمله در بخش دوم کتاب ملت عشق که بیشتر ازهم پاشیدگی خانواده را به بهانه عشق ترویج میدهد. رها کردن یک کانون زندگی بیست ساله و رها کردن مسئولیت های عاطفی مادرانه در شرایط بحران جوانی یک دختر جوان و دو فرزند دیگر به بهانه خیانت شوهر که می تواند جنبه های آموزشی بد را به همراه داشته باشد… درست وقتی که دختر بزرگش یک شکست عشقی را تجربه کرده و دختر کوچکش دچار سوءتغذیه شده و به روان پزشک احتیاج دارد و پسرش دچار افت تحصیلی شده،رهایشان کرد به حال خودشان و رفت دنبال مردی که تابحال از نزدیک ندیده بود!
دلزدگی ای که بعد از سالها زندگی سراغ« الا » آمد، نتیجه طبیعی انتخاب های خودش و رفتارهای همسرش بود. راه حلش هم قطعا حتی اگر طلاق باشد، آن طور رها کردن فرزندانش نبوده است. همه آثار سو رفتارها و انتخاب هایی را که می کنیم، نمی توان با عنوان “عشق” و “دگرگونی” توجیه کرد. قطعا نه آن همه سال منفعل بودن و چشم بستن به خیانت شوهر و چسبیدن به آشپزخانه و ندیده گرفتن خود و احساسات و نیازهای خود درست بوده، نه آن طور بی انصافانه (در قبال فرزندان و حتی خود) یک دفعه رفتن. نویسنده با نگاه فمنیستی و شخصیت پردازیهای کوتاه، سعی دارد تمام تقصیرها را به گردن همسر الا بیندازد و از هم پاشیده شدن خانواده را عشق نشان بدهد. اگر همانطور که درباره مولانا از زبان دیگران میخواندیم در مورد الا هم از نگاه دیگران با خبر میشدیم بهتر میتوانستیم شخصیت الا را بشناسیم و دلیل رفتارهایش را مورد بررسی قرار بدهیم.
در کتاب ملت عشق در کمال تعجب علیت مرگ کیمیا را بی توجهی شمس به او ترسیم کرده.انگار که شمس هیچ اهمیتی به کیمیا نمی داده است.انگار که رابطه ای خیلی سطحی و بیگانه با هم دارند.اما در تحقیقات دکتر زرین کوب شدت و علاقه ی شمس به کیمیا به حدی بوده که او را از ترک خانه ی مولوی و ترک قونیه باز میداشته است. برای شمس تبریزی ازدواج با کیمیا یک سفر به بعد جسمانی و شناخت عشق زمینی بوده است اما تصویر ملت عشق یک تصویر کاملا عاری از عشق از شمس است.انگار که شمس هیچ نگرانی و دغدغه ای از مرگ همسر جوانش ندارد و تازه دست و بالش باز تر هم شده است.
منبع: دکتر رستمی