- تاریخ ثبتنام
- 9/7/24
- نوشتهها
- 327
- پسندها
- 1,038
- امتیازها
- 133
چهار پارت جدید آپلود شد.
سلام و درود ویرایش شد و چهار پارت جدید آپلود شد تشکردرود.
پارت 168:
دیر یا زود باید به این عمارت برمیگشت. آهی کشید و سلانه سلانه از راه سنگفرش شدهی وسط باغ گذشت.
دیر یا زود باید به این عمارت برمیگشت. آهی کشید و سلانهسلانه از راه سنگفرش شدهی وسط باغ گذشت.
جای جای باغ برایش پر از خاطرات پرهام بود و حالش را آشوب میکرد.
جای جای باغ برایش پر از خاطرات پرهام بود و حالش را آشوب میکرد.
نه نمیفهمی! نمیفهمی که اینجوری سر من داد میزنی! نمیفهمی.
نه نمیفهمی، نمیفهمی که اینجوری سر من داد میزنی! نمیفهمی.
خسته نباشی عزیزم![]()
ویرایش شد و چهار پارت جدید آپلود شد متشکرم و خسته نباشیددرود.
راستی سامانجان نذر کرده بودم.
راستی سامان جان نذر کرده بودم.
سامانجان چیشده.
سامان جان چیشده.
برای اولین بار در طول این چندوقته بود.
برای اولین بار در طول این چند وقته بود.
مسوؤلیتهایی که در این مدت به عهدهاش بود را روی دوش دیگران بگذارد.
مسئولیتهایی که در این مدت به عهدهاش بود را روی دوش دیگران بگذارد.
خسته نباشی![]()
ویرایش شد تشکر.درود.
آخه اونموقع نمیدونستم که عاطفه خانوم از همه چیز خبر داره.
آخه اون موقع نمیدونستم که عاطفه خانوم از همه چیز خبر داره.
کردن فکر او از اضطرابش بود و خیلی خوب از پس اینکار بر آمده بود.
کردن فکر او از اضطرابش بود و خیلی خوب از پس این کار بر آمده بود.
خسته نباشی![]()