- عضویت
- 10/10/21
- ارسال ها
- 360
- امتیاز واکنش
- 116
- امتیاز
- 63
تا که از جانب مع*شوقه نباشد کششیمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا که از جانب مع*شوقه نباشد کششیمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
در بهای بو*سه جانی طلبتا که از جانب مع*شوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
در بهای بو*سه جانی طلب
میکنند این دل ستانان الغی
اثری گر نکند ناله دعا خواهم کردثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرداثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد
در میان این همه غوغا و شرديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
شب فراق نداند که تا سحر چند است/ مگر کسي که به زندان عشق در بند استدر میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
تهمت آسودگی بر دیده ی عاشق خطاستشب فراق نداند که تا سحر چند است/ مگر کسي که به زندان عشق در بند است
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو / پرده غنچه میدرد خنده دلگشای توتهمت آسودگی بر دیده ی عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب جای خواب نیست
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیمتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو / پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
نا کرده گناه در جهان کیست بگو / وان کس که گنه نکرد چون زیست بگووفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکیننا کرده گناه در جهان کیست بگو / وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش/اين چراغي است کزين خانه به آنوفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
نردبان این جهان ما و منی ستآتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش/اين چراغي است کزين خانه به آن
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوزنردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان افتادنی ست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشتو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم...
تا ابد، از نیستی نتوان گذشتمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
ساقی امروز در خمارت بودمتا ابد، از نیستی نتوان گذشت
خاک این وادی گل از آب فناست
ما ز بالاییم و بالا می رویمساقی امروز در خمارت بودم
تا شب به خدا در انتظارت بودم
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدنما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
نفسی داشتم و ناله و شیون کردممنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن