باور دارم آدم تو فکری که لحظهی قبل از مرگ داشته، به زندگی ادامه میده ..
واسه همین وقتی اوضاع بیریخت میشه، همیشه به خوشترین روزام فکر میکنم .. که تا ابد تو اون خاطِرات زندگی کنم ..
- فکر کردم با خودم دیدم حق با توئه، آدم تنهایی کار کنه خیلی بهتره. فکر میکنم فرهاد هم بیستون رو تنهایی کَنده. فرهاد رو میشناسی؟
+ بله، همشهریمانه؛ پنج فرسخی اینجاست.
- ها! باریکلا، ولی بیستون رو فرهاد نکَنده.
+ میدانَم.
- کی کَنده؟
+ عشق کَنده، عشقِ شیرین.
- باریکلا! اهلِ دلم که هستی.
+ آدم که بیدل نمیشه آقا!
تو تشنهی موفقیت بودی و همین ذهنت رو بهم ریخت. پرخاشگر و متوهم شدی و باختهات شروع شد. حالا ته مسیری و اونا بهت میگن حیوون. تو هنوز معتقدی اونقدرام بد نیستی. اما تو به خودت باختی. بدم باختی.
آلیشیا: «عالم هستی چقدر بزرگه؟»
جان: «بینهایت»
آلیشیا: «از کجا میدونی؟»
جان: «به خاطر اینکه همه داده ها تاییدش میکنن»
آلیشیا: «اما تا حالا ثابت شده؟»
جان: «نه»
آلیشیا: «تو تا حالا نرفتی ببینیش، پس از کجا مطمئنی؟»
جان: «نمیدونم ولی بهش باور دارم»
آلیشیا: «اممم... خب فکر کنم عشق هم همینطوری باشه»
? A Beautiful Mind
یه دیالوگی تو سریال وست ورلد هست که میگه: «این لذ*تهای شدید، عواقب وخیمی به دنبال دارند».
و من سرتاسر زندگیم، هرجا بهم خوش گذشت منتظرِ اون عواقبِ وخیم بودم!
میدونی ستارهی دنباله دار هزاران ساله که تنها داره توی فضا میچرخه. من فکر میکنم یه گلولهست پر از برف و یخ! توی مداری گیر افتاده که نمیتونه خودش رو خلاص کنه؛ و هر ۱۴۵ سال برمیگرده سر جای اولش...