مبارزه تا مرز پیروزی برای عشق و زندگی فکر میکنید تعریف درستی از«آغو*ش باز» باشد؟
من خودم همیشه فکر میکنم به لحاظ مفهومی و محتوایی، روابط انسانی و درک متقابل از وضعیت هم یکی از کارهایی است که اگر ما به آن برسیم میتوانیم دنیا را برای خودمان و دیگران به جای بهتری تبدیل کنیم. شما می گویید «مبارزه»...
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.
نویسنده: @صحـــراآ
منتقد شما: @Sweet
لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
✔ نقدها در کمال...
مرا از تنهایی نترسان
منی که سال ها فقط همدمم این گریههای شبانهام است
مرا از بیکسی نترسان
منی که هر بار از فرط بیکسی مردم
مرا از نبودن خودت نترسان
خیلیوقت است که به رفتن آدمها عادت کردهام
پس مرا از هیچ چیزی نترسان
نام اثر: تاریخی دیگر
نویسنده: کیاناز تربتی نژاد
ژانر: عاشقانه
***
دیباچه:
شاید در غروبی دیگر، در نیمه شبی خلوت
مقابل خانهی آقای مهری یکدیگر را دیدیم
و من اینبار عاشق موهای جوگندمی بسیاری شوم، که چهرهی تو را قاب گرفته.
شاید اینبار بوی نانِ گرم درون دستانت مرا به سمت تو بکشاند!
برای تمام...
«بسم رب النور...»
نام اثر: دریای آسمان
سرشناسه: عسکریان، سارا، 1384
موضوع: دلنوشته
سبک/ژانر: تراژدی-عاشقانه
سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک-1401
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان-تالار ادبیات-بخش تایپ دلنوشته
***
دیباچه:
لاجوردی چشمانت مرا
به دریا میرساند یا آسمان؟!
شاید هم هردو بیراهه...
«بسم رب النور...»
_____
نام اثر: تهی
به قلم: فرشته خاوری
ژانر: تراژدی
سطح: اختصاصی
***
دیباچه:
دستانم را بگیر، بپرس که چگونه در این گرگ و میش سیه فام ایّام، لبخندی رنگین بر ل*ب دارم؟!
تو نمیدانی آنها تنها بوی غم و دلتنگی میدهند. رنگها تنها زینت بخشی، گمراه کننده بودند!
گاه بیآنکه خود...
«بسم رب النور...»
نام اثر: شمع آجین
شاعر: saghar
قالب شعر: سپید
***
دیباچه:
من نمیگویم که شمع آجین حق من نبود.
من نمیگویم ملائک بال در بالم شنا کردند.
من نمیگویم که قطرههای شمع خونی نبود.
من نمیگویم که باز سرما نبود، درد نبود، غم نبود.
من نمیگویم که بارانی نبود، ابری نبود، ماهی نبود.
من...
«بسم رب النور...»
____
نام اثر: انگار مادرم گریسته بود
سرشناسه: فرجی، اِلی ، 1381.
موضوع: دلنوشته
سبک/ژانر: تراژدی، اجتماعی.
سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک - 1401.
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
***
دیاچه:
تو را بُردند
تو را ربودند
تو را به ما برنگرداندند...
نام اثر: کلبه مآه
سرشناسه: رضوانی / 16
موضوع: دلنوشته
سبک/ژانر: ذهنی / فلسفی، انگیزشی
تعداد پارت/صفحه: 25
سال نشر: سوم بهمن ماه سال هزار و چهارصد (3/11/1400)
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه: در میان مردمانی که ماه را نقطهای کوچک در تاریکی ژرف...
-به نام خدا-
نام دلنوشته: سراچه ذهن
نویسنده: کیاناز تربتی نژاد
ژانر: تراژدی
مقدمه:
تماشای روشنایی روز در کنار این آدمیان تاریکِ دل ترس دارد؛ و ما به اجبار به دیوار این دنیا تکیه دادهایم.
کوبش قلب و تلاطم خون در هزاران رگ چه بیفایده است!
که این آوای مغمومِ شنیده شدهی لبخندها، صحبتها و یا حتی...
[ بسماللهالحق ]
نام اثر: غراب
سرشناسه: سیدآبادی، مطهره | 1383
موضوع: دلنوشته
سبک/ژانر: تراژدی، عاشقانه
سطح: ویژه
سال نشر: یک هزار و چهارصد - 1400.
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
مقدمه:
چشمها حرفها را فریاد زدند و رگهای خونیِ سفیدیها پاره شد...
سلام
در اين تاپيك نوشته هاي عاشقانه با موضوع عشق قرار ميگيرد
?
عشق یعنی...! عشق یعنی مس*تی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدن عشق یعنی سست و
بی پروا شدن عشق یعنی سوختن...
دلــ ـــــم کــه میگیرد…
به خودم وعــــــده های روز خوب را میدهـــــم
از همــــان وعده های خوبــی که:
سالهــــــاست به امیـــــد رسیدنشان
تقویــ ــم را خط خطی میکنم
:icon12: