کنایه
کنايه به معنی پوشيده سخن گفتن و ترک تصريح است ، و در اصطلاح علم بيان، ذکر ملزوم و اراده لازم است يعنی به کار بردن کلمه است، در معنی يکی از لوازم آن کلمه.
مثلاً : وقتی کسی در بحث با ديگری می گويد: " من چند پيراهن بيشتر از تو پاره کرده ام " به کنايه می گويد که: من بيشتر از تو عمر کرده ام و تجربهً بيشتری دارم، چون لازمهً پاره کردن پيراهن های بيشتر داشتن سن و سال بيشتر است.
همچنين وقتی می گويند: "او را به دنبال نخود سياه فرستاد." لازم معنی اين است که او را به دنبال چيزی ناياب و غير قابل دسترس فرستاده اند، و بسيار خواهد کوشيد و موفق به پيدا کردن آن نخواهد شد.
تفاوت های کنايه و تعريض
در اينجا دو نظر عمده موجود است:
الف: عده ئی مانند ابن رشيق و ابن اثير کنايه و تعريض را دو شی مختلف و دور از هم دانسته و گفته اند. " کنايه عبارت از اين است که چيزی را بدون استعمال لفظ موضوع له آن ياد کنيم ولی تعريض اين است که چيزی را بياروريم که بر چيزی که در کلام نيامده دلالت کند.
برخی هم موضع اختلاف کنايه و تعريض را در سه جای نوشته اند.
1 – کنايه از نوع مجازات است، ولی تعريض مجاز نمی باشد.
2 – کنايه هم در مفرد و هم در جمع استعمال ميشود، برخلاف تعريض که فقط در مرکب استفاده ميشود.
3 – دلالت کنايه از طريق لفظ صورت ميگرد، ولی دلالت تعريض از طريق قرينه و اشاره .
ب: عده ئی ديگر آن دو را در مفهوم واحدی ذکر کرده اند و يا گفته اند که تعريض نوع از کنايه است.
فرق بين کنايه و استعاره ، مجاز
از لحاظ منطقی ميان آن دو عام و خاص مطلق است يعنی هر کنايه ای استعاره است ولی هر استعاره ای کنايه نيست. از طرف ديگر ، در استعاره لفظ صراحت دارد ولی در کنايه صراحت موجود نمی باشــــــــــد.
در کنايه قرينه ای که مانع از ارادهً معنی حقيقی باشد و جود ندارد و تفاوت کنايه با مجاز و استعاره دراين است که کنايه ارادهً معنی اصلی ممکن است، اما در مجاز و استعاره ارادهً معنی اصلی ممکن نيست.
در واقع کنايه نوعی مجاز است که ابهام نيز دارد و اين خصوصيت کنايه سبب می شود که ملموس تراز مجاز و استعاره باشد، چراکه معنی حقيقی آن نيز درست و پذيرفتنی است. چون درک معنی کنايی نياز به تاًمل و تيز هوشی دارد لطفی به کلام می بخشد و حتی به کلام عادی رنگی از شعر و خيال انگيزی می دهـــد.
انواع کنايه
کنايه بر اساس لوازم و سايط و سياق به چهار دسته تقسيم می شود.
1 – تعريض از عرض به "ضمه" ع گرفته شد ه است. عرض در لغت به معنی جانب آمده است و در اين جا مراد اشاره به جانب و اراده جانب ديگر ميباشد، و در اصطلاح عام ازان بگوشه و کتره زدن تعبير می شود، مثلا دزد از سايه خود ميترسد. کنايه از اين که تو دزد هستی.
2 – تلويح: تلويح به کنايه گفته می شود که وسايط بين لازم و ملزوم بسيار باشد، مانند: آن تلخوش که صوفی ام الخبايسش خواند، ( خواجه حافظ )
منظور شاعر از تلخوش می نيست ، که حضرت رسول آنرا ام الخبايسش خوانده است ، بلکه کنايه از حق و صبر است، چنانچه در عرف نيز گويند که حق تلخ است.
3 – رمز: رمز آن کنايه است که وسايط اندک و مقصود اصلی پوشيده باشد، مثل: "پهن بالش" که کنايه از کودنی و بلاهت است.
4 – ايما و اشاره: و آن کنايه ای است که وسايط اندک و مقصود اشکار باشد مثل: اگر ز مردم هوشياری ای نصيحت گو سخن به خاک ميافگند چراکه من مستم.