آغاز قصهی تلخ این بیماری همیشه مثل یه صحنه توی صورتمه
این که زندگی جنگه و بگیر به چنگ اگه جایی رو میخوای
قدرت اگه فردایی رو میخوای
قصهی درد مشترک تموم ترکهای جامعه
واسه نگاهی که انقدر کدر و تلخه
یه لحظه بکن مجسم این جنگ رو
موفقیت یعنی قلبت رو کم کن
می شکنیم تا راه هست مریضیم
پیش یعنی بالا پس یعنی زیر نقطه
زندگی تو شعبده بازی قدرت
آواز نداره زبون لکنت
بیا پیک بزنیم با جرئت
هنوز باهات دارم صحبت
چند سالی هست که با غم میخونم
اونا که منو دنبال کردن میدونن
روزای کمی بود که رنگی بودم
زخمی شدم وقتی جنگ پیش اومد
چقدر انسانی بود از هر شکل یا هر چی تنت داری، یا کفشت
برسه تو دستت حقت
حتی وقتی می گن نمیتونه شهرستانی
رپ کردم واسه هدف بهترم
درجه یک امروز درجه یک ترم
این واسه اونا که نسخ شعرمن
ادبیات بی ادب شعر بلد
همه گنده هاتون هول سحرم شدن
وقتی کوبیدم قلم زنده امو تو هیپ هاپ
زمان گفت می رم، منم فقط نوشتم
هنو خونهم تو کولهم
هنو کلی قدم تو کولهم
هنو دستای قطع تو کولهم
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگیام اما
هنو مردن تو کولهم
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد
هنو خونهم تو کولهم
هنو کلی قدم تو کولهم
هنو دستای قطع تو کولهم
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگیام اما
هنو مردن تو کولهم
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد
رشد کردم ولی فهمیدم باید
یا خود کشی بکنم یا کشته بشم
واسه امثال من یا جنگه یا مرگ
اینو زد تو صورتم رخ گشنه ی شهرم
یه زمینی که پوست نداره
زخم خونواده ی شب که روز نداره
دیدم وطنتون نفوذ نداره
تو سر کسی که اتاقشو دوست نداره
زخم ریزش آغاز جهش
یعنی گریز از مرکز و ناز مکش
دیگه آینه حسابی میبینه تنهام
فکر کردم به جون خونه میشینه حرفام
اما کشیده شدم به سمت جلو
تا که بفهمم چی میگن ترسام
گفتم هدفتو نطفهش رو بکار
یا که واسه خونتون قدرت رو بخواه
شوخی نکن با خودت خسته شدی دیگه
یه کلام نمیتونم نقطهشو بزار
یه طرف ساحل و سوختگی بود
که پُر شیرجهی نزده و کوفتگی بود
یه طرف یه دریای بزرگ
که چشم توی چشمم دوخته میدوختم
(چِشم)
ساحل رو زدم تو سینهم
خسارت دریا رو دادم بره
موندم روی جفت پاهام
این دومی رو هم محاله یادم بره
اشک ریختم رو خاک روحم
دیدم حالم گِله
همون خونهای که یه روزی بود انتخابم
امروز فقط توش یه رباتم ولش...
هنو خونهم تو کولهم
هنو کلی قدم تو کولهم
هنو دستای قطع تو کولهم
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگیام اما
هنو مردن تو کولهم
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد
منو خونه جور شدیم هر جور شده
رفتم تو خودم اونم رفت تو خودش
کسی که پل بشه میون شکاف
یعنی باید بگذره از رو خودش
مبارزه واژهی من بود اصلاً
نمیرفت بیرون هیچ جور از تو سرم
من زندگیم بیشتر از هیکلمه
والا خالشو میکوبیدم رو تنم
دیدم ذهنم تو اتاق ایستاده
که همه دیوارا غیر قاب هیچ کارن
من اون کوچه رو ترک میکنم اما
اون کوچه هنوز سر جاش ایستاده
معنا نمیده سکونت
ولی تو جهان نمیشه دروغ کرد
اگه زمان بگیره عفونت از مکان نمی شه عبور کرد
ما هر دو میگیم زخم از ته دل
اما فرق داره من زیر ضربدره اسمم
تو انگشت رفت زیر پاشنهی کفشت
من آدم افتاد تو دفتر شعرم
هنوز رخ بی نقاب تو حجاب نمی ره لختیه باد
من دیوار بلند پشت خونه
که میگرفت جلو نور آزاد رو ندیدم
رُل سایهها آزارم داد کارگردان این تاتر رو ندیدم
موی رهای آزادی رو قیچی قدرت گرفت از من و ما
به غیر اشکهای درخت تصویر باد رو ندیدم
هنو خونهم تو کولهم
هنو کلی قدم تو کولهم
هنو دستای قطع تو کولهم
هنو موی بلند تو کولهام
من مسافر زندگیام اما
هنو مردن تو کولهم
ولی باید زندگی کرد
ولی باید زندگی کرد