- عضویت
- 23/6/20
- ارسال ها
- 366
- امتیاز واکنش
- 253
- امتیاز
- 63
به نام خدا
بهتر است انسان کاری را که می خواهد انجام دهد دلیل آن را هم بداند ما گاه کارهایی را انجام میدهیم ولی علت آن ها را نمی دانیم و میگوییم رسم است یا شگون دارد یا ندارد .مثل همین آب ریختن پشت سر مسافر، آیا می دانستید چرا پشت سر مسافر آب بر زمین می ریزند؟ ما دلیل آن را برایتان میگوییم تا این بار که این کار را کردید آگاهانه باشد.
هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه میكرد. هرمزان كه یكی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود .بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی كه هرمزان در نتیجه خیا*نت یك نفر با وضعی ناامید كننده روبرو شد ،نخست در قلعهای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری ،فرمانده تازیها آگاهی داد كه هر گاه او را امان دهد ،خود را تسلیم وی خواهد كرد .ابوموسی اشعری نیز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و وی را به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود ،ابوموسی اشعری دستور داد ،تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند.
پس از اینكه تازیها هرمزان را وارد مدینه كردند ، … لباس رسمی هرمزان را كه ردائی از دیبای زربفت بود كه تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند ،به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه « آذین » نام داشت ،بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی كه عمر در آن خفته بود ،بردند تا عمر تكلیف هرمزان را تعیین سازد .عمر در گوشهای از مسجد خفته و تازیانهای زیر سر خود گذاشته بود .هرمزان ،پس از ورود به مسجد ،نگاهی به اطراف انداخت و پرسش كرد : « پس امیرالمؤمنین كجاست ؟ » تازیهای نگهبان به عمر اشارهای كردند و پاسخ دادند : « مگر نمیبینی، آن امیرالمؤمنین است .»
آخرین ویرایش توسط مدیر: