تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
روزی که این‌چنین
به زیبایی آغاز می‌شود
از برای آن نیست
که در حسرتِ تو بگذرد


#احمد_شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
من برمی‌خیزم
چراغی در دست، چراغی در دلم
زنگارِ روحم را صیقل می‌زنم
آینه‌ای برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
تا از تو ابدیتی بسازم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
من عابر خیابانِ بی‌کسی‌ام
که از وحشتِ تنهایی خود
فریاد می‌زند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
به کنارت می‌نشینم و
بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب می‌روم...؟
کیستی که من اینگونه به جد
در دیار رویاهای خویش باتو درنگ می‌کنم...؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی...
فغان که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
کنارِ من چسبیده به من
در عظیم‌تر فاصله‌ای از من
سینه‌اش به آرامی
از حباب‌های هوا پُر و خالی می‌شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
و برف آب شد
شکوفه رقصید
آفتاب درآمد
من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست
بزرگ‌ترین اقرارهاست ــ
من به اقرارهایم نگاه کردم
سالِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
20/6/20
ارسال ها
2,055
امتیاز واکنش
3,800
امتیاز
148
سن
19
وقتی سنگفرش ها غرق خون است و از همه طرف صدای گلوله می آید کدام ابلهی مینشیند و با ماه راز و نیاز میکند؟! و اگر کرد، کی می ایستد برایش کف بزند؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8