تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

شعر | اشعار خداحافظی با عشقت |

  • شروع کننده موضوع آناهیتا
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 84
  • پاسخ ها 15

آناهیتا

مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
عضویت
3/2/24
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
429
امتیاز
63
سلام بر مهتاب طناز من..
آمده بودی جلوه گری کنی و بعد بروی؟
این خورشید سوزان در پس ابرهای حجران
در کسوف سر می کند
 

navidx

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
9/12/23
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
152
امتیاز
33
خسته‌تر از هرچه بگویند درست و غلط
توی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته‌تر از لم*سِ جنون در دلِ وابستگی
خسته‌تر از خسته‌تر از خسته‌تر از خستگی

خسته‌تر از منتظرش ماندم و تاخیر کرد
خسته‌تر از کرم که در پیله‌ی خود گیر کرد

خسته‌تر از آدمِ بی‌سیب! درون بهشت
خسته‌تر از گریه‌ی تاریخ بر این سرنوشت

خسته‌تر از رنج جهان، روی ل*بِ ساکتِ...
خسته‌تر از محو شدن داخل یک را*بطه

خسته‌تر از تجربه‌ی نقطه‌ی پایانِ خط
توی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته‌تر از اشک که در هیچ غروبی نبود
اینکه بگویند که او آدم خوبی نبود!

گم شده‌ام از همه، پیگیر مکانم نشو
هرچه که گفتند و شنیدی نگرانم نشو

هیچ به‌جا مانده در این را*بطه از من فقط
توی سرم بود فقط رفتن و رفتن فقط

در ته دنیام به تنهایی خود دلخوشم
خسته‌ام و هرچه که احساس کنم می‌کشم

من سر حرفی که زدم هستم و می‌ایستم
مطمئنم مال تو و هیچ‌کسی نیستم...

مهدی موسوی
 

آناهیتا

مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
عضویت
3/2/24
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
429
امتیاز
63
۲۰ سال شد
که نتونستم بهت بگم خداحافظ
فکر کنم این وسط
با خودم خداحافظی کردم✨
 

navidx

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
9/12/23
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
152
امتیاز
33
از من بیا بگذر
با یک خداحافظ
با چشم‌های خیس
با شعری از حافظ
من از تو باید رفت
با بو*سه‌ای قرمز
بر روی یک نامه
با یک خداحافظ
 

آناهیتا

مدیر آزمایشی تالار شعر+منتقد شعر
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
منتقد انجمن
عضویت
3/2/24
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
429
امتیاز
63
سرآچه‌ی قلبم
در آخرین نفس
از آخرین دیدار
آماس می کند
مرداب چشمانت
دیگر
طالب نگاهم نیستند
هرچند فرصتی
برای هم آغوسی نیست
اما با یک بو*سه
خداحافظی می کنم
 

SAYE.mh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
برترین ارسال کننده ماه
عضویت
4/3/24
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
1,116
امتیاز
103
سن
17
محل سکونت
اردبیل
فاتح شدی و جنگ فتاد بر این وادیه
فاتحه ام گشتی و من در طلبت مقبره

درد نبودی که شوم مرحمت
درد شدی، بیمار شدم از غمت

قافله بی وقت بیامد تک درمانگرم
برگرد و بگو با قافله ی دیگر روم

اشک بشو بر مژگانم بیفت
زین مرکب منحوس وارسته شو

بدرود مگو که من بیمارتم
لااقل با تاخیر که بی جانتم

ترک مگو خانه ی ویران من
بی وفایی و من از این غافلم

بدرود ای درمانگر حاذق ترم
خوش باش که من در طلبت عاجزم

#خودم
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8