تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

شعر اشعار مایاکوفسکی | شاعر روس

  • شروع کننده موضوع سِرمه.
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 332
  • پاسخ ها 4

سِرمه.

▪️برترین شاعر سال ۱۴۰۲▪️
نویسنده
شاعر انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
6/11/23
ارسال ها
885
امتیاز واکنش
7,086
امتیاز
118
محل سکونت
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
در این تاپیک اشعار شاعر ولادیمیر مایاکوفسکی، شاعر روس قرار خواهد گرفت.
 
آخرین ویرایش:

سِرمه.

▪️برترین شاعر سال ۱۴۰۲▪️
نویسنده
شاعر انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
6/11/23
ارسال ها
885
امتیاز واکنش
7,086
امتیاز
118
محل سکونت
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
"طبل جنگ می‌غُرد و می‌غُرد
ندا سر می‌دهد:
آهن‌ها را فرو کنید در زندگی.
از تمام کشورها
برده در برابر برده
به فولادِ سرنیزه هم را می‌درند.
به چه دلیل؟
زمین پاره‌های
گرسنه و لخت."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سِرمه.

▪️برترین شاعر سال ۱۴۰۲▪️
نویسنده
شاعر انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
6/11/23
ارسال ها
885
امتیاز واکنش
7,086
امتیاز
118
محل سکونت
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
"‏اما برای شادمانی
‏سیاره‌‌ ما چندان آماده نیست
‏خوشی را باید
‏از چنگ روزهای آینده بیرون کشید
‏در این زندگی
‏مردن، دشوار نیست
‏ساختن زندگی
‏بسیار دشوارتر است..."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سِرمه.

▪️برترین شاعر سال ۱۴۰۲▪️
نویسنده
شاعر انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
6/11/23
ارسال ها
885
امتیاز واکنش
7,086
امتیاز
118
محل سکونت
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
"ای آدم‌ها
دردم می‌دهید
اما عزیزتان می‌دارم
نزدیک‌تان می‌دانم
آیا ندیده‌اید
لیسه‌ی سگ را
بر
دستِ سنگ‌انداز؟!
من
امروز
مسخره‌ی عالم‌ام
مضحکه‌ی خاص
به قصه‌یی مانندم
ملال‌آور
بی‌معنا
اما
من
می‌بینم
عبورِ آن کس را
که هیچ‌کس نمی‌بیند
از کوه‌سارِ زمان
می‌بینم
فرودِ ۱۹۱۶ را
بر تاجِ خارِ انقلاب
بر پیشاپیشِ خیلِ گرسنگان
بر مسندی که نمی‌بیند
که ناتوان است از دیدن‌اش
چشمِ کوتوله‌ی مردم
زیرا
من
هر آن‌جایم که درد آن‌جاست
زیرا
من
بر هر دانه‌ی اشک
مصلوب شده‌ام
من
گناهان‌ام
یک‌سر
نابخشودنی‌ست
زیرا
من
در جانِ خود
سوزانده‌ام
محبت نه،
کشت‌زارهای محبت را!"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سِرمه.

▪️برترین شاعر سال ۱۴۰۲▪️
نویسنده
شاعر انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
6/11/23
ارسال ها
885
امتیاز واکنش
7,086
امتیاز
118
محل سکونت
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
"ماریا! ماریا! ماریا!
راهم بده ماریا!
تاب کوچه را ندارم
راهم نمی‌دهی ؟
می‌خواهی
گونه‌هایم گود
مزه از دست داده
چشیده‌ی خاص و عام
بیایم پیشت؟
با صدایی بی‌دندان بگویم به تو:
اینک شده‌ام مردی قابل اعتماد؟
ماریا
نگاهم کن
پشتم خمیده شد
در کوچه
مردم
چشم تنگ می‌کنند
چشم‌هایی از چهل سال ولگردی فرسوده
مردم
چربی چربی گواتر چهار طبقه‌شان را سوراخ می‌کنند
بر نان کپک زده‌ی نوازش هنوز بر جای مانده دندان‌هایم
می‌خندد
هق هق باران بر پیاده روها
پیاده روهای وگرد
ولگردانی در محاصره آب
ولگردانی خیس
که می‌لیسند
جنازه‌های فرو رفته در سنگفرش کوچه‌ها
بر مژه‌های خاکستری
آری
بر مژه‌ی تکه‌های یخ ِ سرما
جاری است
اشک
آری
پوزه‌ی باران
می‌مکد
عابران
با چشمان بسته‌ی لوله‌های آب
در درشکه‌ها
برق می‌زنند... "
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8