خب همانطور که میدونم خیلی از شماها هنوز یک صفحه هم کمیک نخوندن و شاید دلشون بخواد که با یکسری از کمیک های خوب، کمیک خوندن رو شروع بکنن. شاید اکثر آدم ها با خودشون بگن که هیچی وقت و ارزشی داخل کمیک خوندن نمی بینن اما اونها در اشتباه هستن من اینجا هستم که بهشون سه تا دلیل قدرتمند بدم: 1- مطالعه ی کمیک باعث میشه ما متفاوت تر از قبل فکر کنیم و باعث رشد خلاقیت ما میشه، مثه این میمونه که هم کتاب بخونیم و هم تلوزیون ببینیم. 2- کمیک خوندن باعث افزایش علاقه ی شما به خواندن میشه و باعث میشه که حوصله تون سر نره و مطالب حجیم کتاب ها رو به صورت ساده تر در کنار تصویر بیان میکند. 3- کمیک باعث میشه مغز ما نسبت به یک سری از مسائل طور دیگری نگاه کند مثلا فداکاری و یا سخت کار کردن و اهمیت دادن نسبت به مردم از مقوله های هست که خیلی زیاد از اونها داخل کمیک ها استفاده میشه. خب الان که سعی در مجاب کردن شما دارم باید یه حرف خیلی ناراحت کننده هم در انتها بگم. کمیک های کمی هستن که فارسی باشن و ما بتونیم به راحتی بخونیمشون.( میدونم این واقعا انصاف نیست.) و اگر علاقمند به همکاری هستید میتونید داخل فراخوان اعلام آمادگی کنید و نترسید اونقدر ها هم سخت نیست شما میتونید سوالات خودتون رو از مدیر تالار ترجمه @hadis hpf بپرسید. فراخوان جذب مترجم کمیک| کافه نویسندگان
۱ - Sandman * ناشر: ورتیگو
*نویسنده: نیل گیمن
*آرتیست: هنرمندان مختلف کتابهای کمیک همیشه با مقبولیت عام روبهرو نبودهاند و در دهه ۸۰ میلادی، بسیاری از کودکان آنها را از والدینشان پنهان میکردند. اما زمانیکه ناشران سعی در تولید آثار بزرگسالانهتر کردند، کمیکها در میان بزرگسالان نیز به مقبولیت بیشتری دست پیدا کردند. این داستان تا جایی پیش رفت که بعضیها حتی لقب ادبیات مدرن را به کمیک اعطا کردند. کمیکی که باعث به وجود آمدن عبارت «ادبیات مدرن» بود، اثری نبود جز سندمن، نوشته نیل گیمن.
کمیک سندمن، روایتگر داستان مورفیوس، استاد رویاهاست. کمیکی که پر است از شخصیتهای جذاب و روایتی گیرا. مورفیوس به همراه خانوادهاش که با نام The Endless شناخته میشود، در بّعدها و زمانهای مختلف سفر میکنند و در این سفر خود، سعی در کشف ارتباط بین انسانها و حقیقت دارد. گیمن برای نوشتن این کمیک، سعی بر این داشته که هیچکدام از دو داستان کمیک شبیه به هم نباشد. صفحههای این کمیک پر است از متنهای شاعرانه که تا پیش از آن در هیچ کمیکی دیده نشده بود. سندمن، اگر نگوییم مهمترین و بهترین، بدون شک یکی از بهترین کمیکهایی است که تا بحال منتشر شده است.
اثری دیگر از آلن مور که باز هم یکی از شناختهشدهترین آثار این فهرست است. زمانیکه در سال ۱۹۸۶ آلن مور به همراه دیو گیبنز این کمیک ۱۲ شمارهای را منتشر کردند، هیچکس اقدام به روایت داستانی به این خشونت و پیچیده نکرده بود. دخیل کردن اخلاقیاتی که تمام انسانهای عادی درگیر آنها هستند در زندگی ابرقهرمانان، کاری بود که تا پیش از آن هیچکسی انجام نداده بود. در همان اولین صفحات کمیک، متوجه میشوید که مور و گیبنز سعی در ساختارشکنی در قواعد ژانر داشتهاند. داستان کمیک در را*بطه با قهرمانی به نام کمدین است که از پنجره خانهاش به پایین پرت شده است و در طول این داستان، خواننده قدم به سفری برای رمزگشایی از مرگ وی میگذارد.
ابرقهرمانان دیگری نیز در این مسیر با ما همراه میشوند. دکتر منهتن، روشارک، نایت اول، سیلک اسپکتر و اوزیمندیاس که هر کدام برخلاف ابرقهرمانان معمول دارای رذایل اخالقی هستند، موردی است که واچمن را به یک اثر منحصر بفرد تبدیل کرده است. در این کمیک، قهرمانان همانقدر خطرناک هستند که دشمنان آنها خطرناکند.
کمیک واچمن مملو از نمادها و استعارهها است و به همین دلیل این اثر را به چیزی فراتر از یک کمیک بوک تبدیل کرده است. در سال ۲۰۰۵، مجله تایم، این کتاب را در فهرست یکی از ۱۰۰ اثر ادبی برتر قرن بیستم قرار داد.
3-Daredevil *ناشر: مارول
*نویسنده: استن لی
*آرتیست: بیل اورت
بدون شک با ارزشمندترین داستانی که مارول برایتان میگوید طرف هستید! نام واقعی او متیو مورداک است. پدرش یک مشت زن شرطبندی بود. مت این را نمیدانست و وقتی این را فهمید خیلی شوکه شد و از خانه فرار کرد. در راه کامیونی حاوی مواد رادیواکتیو داشت پیرمردی را زیر میگرفت که مت بلافاصله جان پیرمرد را نجات داد اما مواد رادیواکتیو روی خودش ریخت و چشمانش کور شد. اما به جایش حسهای دیگر او فوقالعاده قوی شد به حدی که میتوانست با صدای قلب افراد بفهمد آنان دروغ میگویند یا نه یا میتوانست از رایحه افراد بفهمد آنان کیستند و حس ششم بالایی پیدا کرد. یک روز گانگسترها پدرش را به خاطر اینکه به حرف انها گوش نکرده بود و ان مسابقه را برد و باعث شد که انها شرطی که روی باخت او بسته بودند ببازند به قتل رساندند. مت که حالا یک وکیل موفق شده بود به وسیلهٔ نیروهای فراطبیعیش به قهرمانی به اسم دردویل تبدیل شد تا از شهرش محافظت کند.
شده توسط مارول کامیکس است. شخصیت دردویل توسط نویسنده استن لی و طراح بیل اورت خلق شدهاست؛ و برای اولین بار، در شمارهٔ ۱ از مجلهٔ دردویل (آوریل ۱۹۶۴) معرفی شد. دردویل معمولاً با القابی همچون مرد بدون ترس و شی*طان هلز کیچن شناخته میشود. دردویل در داستانهایش یافت که سردسته خلافکارهای شهر همان کینگپین است. او بارها کینگپین را شکست داده، اما نتوانسته او را دستگیر کند. همچنین دیگر دشمن بزرگ دردویل بولزآی است. او توانسته تاکنون آسیبهای بزرگی به دردویل بزند که بزرگترین آنها کشتن الکترا است.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، شخصیت دردویل توسط استن لی خلق شده است. مهارتها، داستان و شخصیت اصلی او، همه و همه ساختهی ذهن خلاق استن لی بوده است. ممکن است که این شخصیت، از آثار لو گلیسون که آنها هم با نام Daredevil در دهه ۱۹۴۰ منتشر شده بودند، الهام گرفته باشد. در آن برهه زمانی، دردویل یک شخصیت نسبتا شناخته شده و محبوب به حساب میآمد اما بعد از اینکه کمپانی Dynamite Entertainment آن را از آنِ خود کرد، نامش را به «Death-Defying Devil» تغییر داد.