در حقیقت، زمینه سازی تئوری موسیقی در یونان چنان قدرتمند و دقیق انجام شده بود که تا دوهزار سال بعد در رنسانس اروپا ضرورت به ایجاد تغییرات و بهبود در آن احساس نمیشد. همسایگان و فاتحان یونان از ادغام فرهنگ خود با ریاضیات، علوم، فلسفه، هنر، ادبیات و موسیقی یونان استقبال میکردند. تئوری موسیقی چطور به آثار شما کمک میکند؟ تئوری همان دانش تجربی ای نوشته شده است که شاید همین حالا نیز از آن مطلع باشید. اگر شما دانش تئوری موسیقی نداشتید. و آن را چه در فرم تجربی، چه با روش مطالعه مستقیم بدست نمیآوردید. شاید با خود فکر میکردید موسیقی چیزی است که میتواند از هر نُتی شروع شود به هرکجا که میخواهد برود و هر زمان که نوازنده دلش یک لیوان آب خواست آن را میتواند متوقف کند. اگرچه افرادی در طول تاریخ اجرای موسیقی وجود داشته اند که درواقع از این سبک “ترکیب بندی” استفاده کرده اند. اما در اکثر موارد این نوع از اجراها گیج کننده و آزار دهنده هستند و به شنونده احساس بی معنی بودن را منتقل میکنند.
تنها افرادی میتوانند از پس یک اجرای خوب بداهه بربیایند که موسیقی را به خوبی میشناسند تا آکورد ها و نت هارا یکی پس از دیگری کنار هم به نوعی قرار دهند که برای شنونده منطقی باشد. و در طول تاریخ شاهد این مسئله بودیم که از موسیقی به عنوان نوعی زبان یاد شده. هدف زبان برقراری ارتباط است. حالا با یک جمعبندی ساده میتوانیم نتیجه بگیریم که به طور کلی وظیفه و هدف شما به عنوان آهنگساز، نوازنده و یا هر نقشی که در تولید یک اثر موسیقایی دارید برقراری ارتباط با شنوندگان است.
همچنین آشنایی هرچه بیشتر با تئوری موسیقی به طور معجزه آسایی الهام بخش است. هیچ چیز نمیتواند حس بد صدای سوت ترمز قطار ایده هایتان را توصیف کند. بدترین کابوس هر هنرمندی خشک شدن چشمه ی الهام های اوست. اما یکی از راه های جلوگیری از توقف ایده ها یادگیری و درنظر داشتن متغیر های مختلف است. اگر تئوری موسیقی بدانید درست در لحظه ای که نمیتوانید اثر خود را گسترش دهید به یاد یک تغییر اساسی و اصولی میافتید که میتواند سوخت قطار تفکر شمارا تامین کند. و این نگاه پازلگونه به موسیقی به شما اعتماد به نفس خواهد داد. ممکن است به یک قطعه موسیقی کلاسیک نگاه کنید و خود را در حالی بیابید که میخواهید خود یکبار آنرا بنوازید. همچنین در زمان بداهه نوازی در کنار دوستان این اعتماد به نفس به شما آزادی و قدرت پیش قدم شدن را میدهد.
اگر تا این جا همراه ما بودید، خود مشخص کننده این است که پیشنهاد ما به تمام نوازندگان و کسانی که در راه یادگیری موسیقی هستند این است که تئوری موسیقی مطالعه کنند.
ما باور داریم که یادگیری تئوری موسیقی شانه به شانه ی فهم قوانین جهان زبان موسیقی است. با فهم این قوانین و درک کردن آنها، موزیسین ها میتوانند بهتر یاد بگیرد، اجرا کنند، بسازند، و از موسیقی به نحو احسن لذ*ت ببرند.
سوال مهم تر این است که هر فرد تا چه حد باید تئوری موسیقی بیاموزد.
به عنوان یک نوازنده، مثل تمامی جنبه های زندگی واقعیت گریز ناپذیر این است: هرآنچه بکارید، برداشت میکنید. اگر میخواهید موسیقی کلاسیک بنوازید باید بدانید که چطور وزن خوانی کنید و ضرب ثابت را حفظ کنید. اگر قصد دارید تا یک گیتاریست راک شوید، دانستن اینکه چه نُت هایی را برای نواختن در یک کلید بخصوص نیاز دارید بسیار مهم است. دانستن نحوه نواختن موسیقی تمرین و نظم شخصی زیادی را میطلبد. اما نهایتا ارزش تمام سختکوشی ها را دارد. همچنین مطمئنا نواختن موسیقی بسیار سرگرم کننده است و دانستن این که چطور به خوبی بنوازید، بسیار لذ*ت بخش است. همه عاشق یک ستاره راک/ نوازنده جاز/ موتزارت هستند.