با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
اول از همه میخوام تشکر کنم از تیم خوبم که واقعا زحمت کشیدنو وقت گذاشتن
و باهم دیگه لحظات به یادماندنی رو سپری کردیم و مهم تر از همه این بود که همگی دست به دست هم دادیم و کار کردیم. و این خیلی برای من ارزش داشت که اعضای تیممون یکین بهترین ها همیشه از دور مشخصن
نیازی به معرفی نیست
مگه نه؟
با رای هایتون ثابتش کنید. نتیجه کارامون شد وامداران جنون
این نشان تیم ماست که زیر همه کارها مشاهده خواهید کرد.
بنر تیم
با ما همراه باشید و اگه ذره ای خوشتون آومد رای بدین
چون در آخر رای شماس که تیمو بالا میبره.
در کتاب مقدس نانوشتهی عشق چنین آمده است: «و قسم به جاذبهی عشق که عظمت دو روح را چون رودی روان درهم میآمیزد و به اقیانوسی از احساس منتهی میگرداند.»
سالهاست که در بین رقـص واژهها، خویش را گم کردهایم و هیچ واژهای این احساسات افسارگسیخته را در خود نمیگنجاند!
یک روز، در میان روزمرگیهای زندگی، به یکباره چیزی در درونت فرو میریزد؛ چیزی که خود هم نمیتوانی درکش کنی. مدام از آدمها سوال خواهی کرد:
"که تا به حال شده لحظاتی را سپری کنی که خود هم نفهمی چهطور گذشت؟
شده هیچگاه نفهمی و ندانی که دیگران چه هستند و که هستند؟
شده خواب و بیداریات را حتی حس نکنی؟
شده واقعیتت را رویاگونه بینی؟"
و تنها جوابشان، نگاه خیرهای است که جنون افکارت را چون مشتی بر دهانت میکوبد!
خواهد رسید آن لحظهای که معلق در نگاهی میشوی، که تا قیامت برایت هک میشود؛ معلق در رنگ چشمان یک فرد! یک رنگ تکراری، گویی از تمام تکرار ها بیزار میشوی اما...تکرار چشمانش، هرگز! اوست که مد روز است و تو، گویی تمام وجودت مبدل شده به او!
به راستی این عشق است؟
این بلاتکلیفی،
این فوران عواطف و فروکش اندوه،
عشق است؟
چیست راز این جاذبهی بیهمتا،
و این کشش عظیم میان دو رویا؟
عشق آن ثانیهایست که تو را گم میکند، حل میکند؛ ققنوس وار به آتشت میکشد و بعد...
عشق آن حسیست که تو را به اوج میبرد، به جایی فراتر از بام تهران؛ به بلندای قله ها رفته و بعد، وادار به سقوطت میکند. یک سقوطِ در اوج، سقوط در عمق وجودت!
عشق همان دریای بیکران وجودیست که میخواهد معـشوقهاش را در ژرفای خودش حل کند! عشق یعنی تو، یعنی تمام قلب تو
"And by the gravity of Love, which blends the spirit into a river, and leads to an ocean of sensations.»
For many years, we have lost ourselves in the dance of words, and no words contain these tethered emotions!
One day, in the midst of everyday life, something suddenly collapses into you; something you can't understand yourself. You keep asking people questions.:
"Have you ever spent moments not knowing how it went?
Have you ever understood what others are and who they are?
Don't you even feel your sleep and wakefulness?
Have you dreamed of your reality?"
And their only answer is a good look -- the madness of your thoughts pounding upon your mouth.
The moment you look suspended, which will be hacked until the day of resurrection, suspended in the color of a person's eyes! A repetitive color, as if you hate all the repetitions, but...Repeat his eyes, never! It is he who is fashionable and you, as if all of you had become him!
Truly this feeling،
This uncertainty،
It erupts emotions and subsides heartache،
Love?
What is the secret of this unmatched attraction،
And this massive stretch between two dreams?
Love is the second that loses you, solves you; Phoenix burns and then...
Love is the feeling that takes you to the top, to a place beyond the roof of Tehran; to the high peaks and then, forcing you to fall. A fall at the peak, fall deep in your existence!
Love is the vast sea of existence that wants to solve her lover in his own depth!
recording-20200704-144715(2).mp3 - یو آپلود - آپلود عکس، فایل، آهنگ و فیلم رایگان و با لینک مستقیم و ماندگاری دائمی و سرعت بالا در آپلودسنتر عکس و فایل یوآپلود
t's been decades since we are lost among the game of words and none can embody these wild feelings.
سالهاست در میان رق***ص واژه ها خویش را گم کرده ایم و هیچ واژه ای این احساسات افسار گسیخته را در خود نمیگنجاند.
Love is the same tick of the second that you are lost, drowned and on fire like the flaming phoenix
عشق همان دریای بیکران وجودی است که میخواهد مع***شوقه اش را در ژرفای خود حل کند.