تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

چالش تاپیک اختصاصی تیم دوم| گروه لآژِوَرد

سوال رای شما به عملکرد گروه دوم چیست؟! (تنها به یک گروه و رای بدون نظر در این تاپیک، باطل می‌شود)

  • ۱- عالی و بی نقص

  • ۲- معمولی و خوب

  • ۳- ضعیف و قابل تامل


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,576
15,496
218
میان ستاره‌ای

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

5968_21633215f25d6ae729eb9dfab5d81b86.gif

8178_085104e9892cd06b6bda17d35a79a263.gif


این تاپیک اختصاصی گروه دوم چالش ماهانه(لآژِوَرد) می‌باشد و هرگونه اسپم در آن ممنوع است!

8178_085104e9892cd06b6bda17d35a79a263.gif


?تیم مدیریت ادبیات?​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
بسم-الله-الرحمن-الرحيم-3.gif


[چالشِ ادبي - تیمِ دوم لاژِوَرد]
«لاژِوَرد سنگي‌ست که در جواهرسازي به عنوان نگین و داروی پزشکی به کار مي‌رود
و به “
سنگ آبي” نیز مشهور است»
«آبي نماد آب و آسمان مي‌باشد»

اول از همه و در ابتداي کار یک تشکر ویژه از بچه‌هاي تیم مي‌کنم که با جو آروم و دوستانه، همکاري ِخوب و منظم بودنشون باعث شدن که چالش به خوبي و بدون هیچ اشکالي به اینجا برسه و امیدوارم براي ‌تک‌تک زحماتي که در این یک هفته کشیدن نتیجه کاراشون رو همونطور که دلشون میخواد ببینن؛ دمتون گرم و علي یارتون?
unnamed (1).gif

«با رنگ آبی آسمان می‌شود دنیای رنگارنگ ساخت تهی از هر تاریکی»

مجموعه‌اي از فعالیت‌ متني

PicsArt_08-31-05.12.31.png


مجموعه‌اي از فعالیت تصویري

Negar_20200831_173029.png

unnamed (1).gif
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
unnamed (1).gif

«خارج از هر رقصی که موج‌هاي سحرآمیز دارند،
دریا به انتظار قطره‌اي از طرف آسمان بود»


نام و اسامي گروه

PicsArt_08-31-05.17.52.png


نشان و لوگوي گروه

5y1k_negar_20200831_121847.png


عکس نوشته‌ها

PicsArt_08-31-04.09.51.png


PicsArt_08-31-04.12.32.png


PicsArt_08_31_04_15_55.png


nblc_negar_20200831_141539.png

unnamed (1).gif
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
unnamed (1).gif


« اشک‌هاي دلتنگ آسمان تن خسته‌ي دریا را التیام می‌بخشند »

دلنوشته‌ها

من خودم با نشان دادن آسمان به تو پر پرواز دادم؛
یاد معلم انشایم بخیر!
همیشه میگفت مقدمه متن را محکم میکند
و من بی مقدمه سازی آغوشم، آسمان را به تو
هدیه کردم.

❀❀❀

دست های یخ‌زده نفس های آخرشان را می‌کشند و
سرمای وجود خودشان را تقدیم به گرمای قلبی شکسته می‌کنند. لطافت برگ درختان چشم انتظار نوازش دستان یخ زده می‌مانند.
رنگ سبز درختان شرمسار از زنده بودنشان بی نفس می‌مانند. فرداهای زیادی چشم انتظار اشک هایی هست که پای آن برگ‌ها ریخته می‌شوند و غصه های که جوانه می‌زنند.
سرمای پاییز هیچ‌گاه موفق به شکست تابستانی ماتم زده ‌ نمی‌شود و برگ‌های درختان اسیر دست‌های باران پاییزی نمی‌شوند. دستان به‌ دنبال راه نجاتی برای فرار از سرما می‌کنند اما افسوس که آن‌ها یادگار سرمای گذشته هستند.

❀❀❀

مغزسبز مثل گیاه اند.
گیاه اگر به آن آب نرسد میمرد مغز سبز هم همین گونه است به آن آب نرسد دیگر مغز سبز نیست یک مغز عادی است.
آبیاری آن، اشک ها جمع شده در یک ظرف است تا به آن اشک ها نگاه کند و دلیل یک شکست ،یک غم،...را بفهمد و درس بگیرد که در راه های دیگر،آن اشتباه را انجام ندهد تا ریشه های محکم تر،ساقه های استوارتر و برگ های سبز تری داشته باشد.
«مغز های سبز همان انسان های عاقل و خلاق هستند»

❀❀❀

نامه از دوستی روزی رسید به دستم گرفتم و بگشودمش. دیدم در آن عکس دخترکی را که دربین گل‌هایی چمپاته زده بود.
دیدمش آبپاشی در دستش لبالب از اشک‌های وی شده بود. عکس را بر کناری بگذاشتم و نامه را خواندم که اینگونه نوشته بود:
روزی دخترکی برای آب دادن به گله‌ایش حاضر نشد از دیگری آب بگیرد و از اشک خود استفاده کرد. دنیا بی‌رحم‌تر از آنیست که تو فکر می‌کنی پس سعی خودت را بکن از همان اول روی پای خودت بایستی و کارهایت را هرچند سخت و اشتباه خودت انجام دهی تا روزی در برابر مشکلات بزرگتر بتوانی مقاومت کنی و به راحتی پشت سر بگزاری...

❀❀❀

آرام آرام، قدم‌هایم را به سمت عقب برمی‌دارم.
تکیه‌ام را به دیوار پشت سر داده و بر روی زمین سر می‌خورم.
چشمان لرزانم میخ اویی‌ست که دست‌ در دست مع*شوقه‌اش در مسیر زندگی مشترک‌شان قدم بر‌می‌دارد. اشک‌هایم دانهدانه بر روی گونه‌ام و می‌غلتند صورتم را خیس می‌کنند. گویی کسی قلبم را در مشت خود گرفته و با تمام توان می‌فشارد که اینگونه نفس کشیدن برایم دشوار شده است.
جوانه‌ی افکار ضد و نقیضم حال به نهالی تبدیل شده است و هر قطره‌ی اشکم آبی می‌شود و به آنها جان می‌بخشد؛
و افکار منفی‌ام هستم که در مغزم جولان می‌دهند. نمی‌دانم چه مدت بود که در آنجا نشسته بودم اما می‌دانم که دیگر اشکی برای ریختن وجود نداشت. با یادآوری آنچه که بر سرم آنده خون در رگ‌هایم همانند اشک چشمانم خشک می‌شود.

❀❀❀

می‌گویند باران شفاست؛
باید در زیر باران آواره‌ی کوچه خیابان‌ها شویم و سطل به دست به دنبال چشمانی گریان از این چشم و آن چشم پرس‌وجو کنیم.
اشک‌ها را چو پارچه‌ی سبز بر زخم‌هایمان دخیل ببندیم و به باران قسم داده و با زر‌ورق ب خدا تقدیم کنیم؛ شاید خیر شد.

❀❀❀

تو پرواز کردی و رفتی به اوج آسمان،
آنجا که هیچکس پیش از تو نرفته، ما هم شدیم کلاغ پیری که صورتش از اشک چروک و مچاله شد.
این رفتن را چه کسی به آدمها یاد داد؟
هی رفتن و رفتن؛ ماندن چه شد؟
اما باشد، خوش بگذرد و سفرت سلامت عزیز
دست خوش.
این زمین لاژورد ماندن نداشت ...

unnamed (1).gif
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
unnamed (1).gif

«شهر زندان میشود وقتی که تو نیستی عزیز
من کبوتر را به شوق این رسیدن ها خبر کردم
تو خورشیدی، تو تابانی، تو رنگ خوب دریایی
و من از رنگ چشمانت به اقیانوس سفر کردم»


تصویر نهایی

PicsArt_08-31-05.19.31.png


متن کلي از دلنوشته‌هاي گروه

سبزی درختان شرمسار از زنده بودنشان، بی‌نفس می‌مانند،
و ابرها چشم انتظار اشک‌های من‌اند که پای برگ‌ها ریخته شوند، و فرداهای نیامده، بمیرند.
این زمستان بی‌خورشید، انگار که قایقی گم شده در پهناور اقیانوس ... می‌دانم که دیگر اشکی برای ریختن وجود ندارد؛ گل‌ها سیراب‌اند.
جوانه‌ها و غنچه‌ها می‌رقصند. دنیا بی‌رحم‌تر از آنی‌ست که تو فکر می‌کردی زیبای من؛ دیوانه‌هایی مثل من، تا ابد می‌مانند؛ رفتن به چه درد می‌خورد؟ بمان.
بمان که دوست داشتن و دوست داشته شدن، خورشید این زمستان است. و زیبای من، تو که رفتی، من هم شدم کلاغ پیری که صورتش از اشک چروک و مچاله شد. باشد. سفرت سلامت؛
من ماندم و گل‌های شادابم،
که تو خوب می‌دانستی این زمین لاجورد ماندن نداشت ...

❀❀❀

ترجمه متن به زبان انگلیسي

The green color of the trees are disappointed of being alive, They're living without any breath, and the clouds are waiting for my tears to pour under the trees, and the tomorrow hasn't come yet but ,this winter is without a sun, and it's like a missing boat in the width of the ocean...
I know there are no tears left to cry; the flowers are watered. The sprouts and the blossoms are dancing. The world is more cruel than what you thought it could be my dear, the lunatics like me staying here forever. What's good about going after all? Stay, stay because loving and being loved is the sun of this cold winter. And sweetheart when you left me, I became an old crow who's being crumpled by the tears. I hope you have a nice journey, I'm here with my flowers, you know better than me this earth is not like being azure.


❀پایان❀
unnamed (1).gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,493
12,674
219
همگی خدا قوت
خیلی عالی بود
اینکه تم تاپیک با عنوان گروهتون میخوند خیلی جذاب کرده کارتون رو از نظر ظاهری
محتوا هم عالی بود
خسته نباشید :rose:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا