- Jun
- 9,056
- 24,710
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
سلام عزیزدلتمرین اول
از لحظهای که وارد بیمارستان شدم و روپوش سفید را بر تن کردم تمام حواسم را به خود جلب کرد، روی صندلی فلزی متصل به هم نشسته بود؛ تسبیح سبز رنگی از دست راستش آویزان و تنها گردی صورت سبزهفامش و دستهایش تا مچ معلوم بود.
قرآن کوچکی را میان کف دستهایش گرفته و از فاصله بیست متری فقط ل*بهای گوشتی بیرنگش تکان میخورد.
چشمهای سیاهش هر از گاهی از آیات قرآن دل میکند و به انتهای راهرو، به اتاق عمل دوخته میشد و اشک روی گونههای برجستهاش قل میخورد و انگار که چیزی را به خاطر آورده دوباره قرآن میخواند.
هر بار که از جلویش رد میشدم دلم میخواست کنار این زن قد کوتاه که هی*کل چاقش را زیر چادر مشکی پنهان کرده بنشینم و صدای گرمش را بشنوم اما او آنچنان در دنیای خود غرق بود که نتوانستم مزاحم خلوتش شوم.
اینجا کاملا خودت رو دخیل کردیتمرین اول
از لحظهای که وارد بیمارستان شدم و روپوش سفید را بر تن کردم تمام حواسم را به خود جلب کرد،
لقمه رو دور دهان خودت نباید بچرخونیروی صندلی فلزی متصل به هم نشسته بود؛ تسبیح سبز رنگی از دست راستش آویزان و تنها گردی صورت سبزهفامش
تکون نباید بخورهو دستهایش تا مچ معلوم بود.
قرآن کوچکی را میان کف دستهایش گرفته و از فاصله بیست متری فقط ل*بهای گوشتی بیرنگش تکان میخورد.
اشک نهچشمهای سیاهش هر از گاهی از آیات قرآن دل میکند و به انتهای راهرو، به اتاق عمل دوخته میشد و اشک روی گونههای برجستهاش
خواندن نهقل میخورد و انگار که چیزی را به خاطر آورده دوباره قرآن میخواند.
صدا؟ نه عزیزم باید ثابت مثل یه عکس یل محسمههر بار که از جلویش رد میشدم دلم میخواست کنار این زن قد کوتاه که هی*کل چاقش را زیر چادر مشکی پنهان کرده بنشینم و صدای گرمش را بشنوم
خب این همون تمرینی بود که گفتم از یه شخص که ازش متنفرین بنویسین؟ که یه گوشه فیگور گرفته و نشسته؟اما او آنچنان در دنیای خود غرق بود که نتوانستم مزاحم خلوتش شوم.
چشم دوباره مینویسمسلام عزیزدل
ممنون که اهمیت دادی به حرفم و تمرین رو انجام دادی
یه چندتا نکته بگم
من گفتم توصیف عینی
اصلا خودتون رو دخیل نکنید
شبیه یه گزارش بنویسین
برای توصیف عینی هر چقدر وجود یه توصیفگر کمتر دیده بشه، درک متن برای مخاطب بهتره
اینجا کاملا خودت رو دخیل کردی
میدونم سخته شبیه گزارش نوشتن ولی فعلا لازمه
لقمه رو دور دهان خودت نباید بچرخونی
میتونی بگی تسبیح سبز رنگ
برای توصیف عینی جملات کوتاه و واضح باشن خیلی بهتره
تکون نباید بخوره
اشک نه
خواندن نه
صدا؟ نه عزیزم باید ثابت مثل یه عکس یل محسمه
اینو باید توصیف کنی
خب این همون تمرینی بود که گفتم از یه شخص که ازش متنفرین بنویسین؟ که یه گوشه فیگور گرفته و نشسته؟
این برای اکسپرسیونیستی یه شخص فرعی خیلی خوب و عالی بود
کسی که ازش متنفرین باید جوری توصیفش کنین که این حس تنفر شما با دیدن فرد با مخاطب منتقل بشه عزیزم
اگه بازم متوجه نشدی بقیه دفتر تمرین ها رو ببین، با توجه به تمرین هر نفر جدا براش توضیح دادم
چشمت روشنچشم دوباره مینویسم
عزیزم من
تعادل اولیه و ثانویه رو متوجه نشدم میشه بیشتر توضیح بدی یا یه مثال بزنی؟
سلام عزیزمتمرین جعبه
کار هر روزم همین است در این پیادهرو که موازی با جاده و پارک متروکه است قدم میزنم، این سکوت را گاهاً ماشینی که راهش را به این سو گم کرده میشکند.
پاییز برگهایش را روی سنگفرشها بر جای گذاشته، هرازگاهی از روی شیطنت روی برگها میپرم چشمم دو دو میزند تا استخوان برگ بزرگی را زیر کتونیهای سفیدم له کنم که مکعب مشکی رنگی بر روی چمنهای تزیین شده به برگهای سوزنی شکل نگاهم را میدزدد. شیطنت از سرم میپرد و با گامهای کوتاه اما سریع به آن نزدیک میشوم، نگاهی به سر و ته پیاده رو میاندازم، جز کلاغهای نشسته بر درخت چنار کنار جدول، چشم هیچکس به من نیست!
کنارش مینشینم رنگ مشکی ماتش به پاپیونی که با ربان قرمز درست شده بیشتر دامن میزند و تمام حواسم را معطوف به خودش کرده، دقیقتر میشوم قسمتی از درش نیمه باز است دوباره نگاهی به اطراف میاندازم و وقتی کسی را در آن حوالی نمیبینم به خودم اجازه و دست دراز میکنم تا راز جعبه را کشف کنم؛ دو سانت مانده به جعبهای که حالا فهمیدهام گرهی یک طرف ربانش باز شده یک تکان از سوی او مرا میترساند و با جهشی از آن دور میشوم. از پیچی که به خیابان اصلی میرسد میگذرم در ذهنم یک گربه کوچک که درون جعبه آرام خوابیده پررنگ میشود؛ باسرعت راه رفته را باز میگردم اما هر چه اطراف را نگاه میکنم پیدایش نمیکنم انگار کسی گربه مرا همراه با جعبهاش برده!
سلامسلام عزیزم
ممنون که تمرین رو انجام دادی
لطفا تاپیک گفتگو رو چک کن من یه ویس گذاشتم از یه توضیح کلی، اونو گوش بده و دفتر تمرین بقیه بچه ها هم اگه فرصت کردی ببین چون ایرادات شبیه هم هست و انگار کسی زیاد به بعضی صحبتها توجه نکرده?