تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

ویژه دلنوشته‌ی بطله‌‌الکربلا | Madiheh کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Madiheh
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 1,005
  • پاسخ ها 24

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
108499_d835c28d66b030d065b0c9141f714725.png

"به نام فایق زینت‌ها"

نام اثر: بطله‌کربلا
 سرشناسه: مدیحه، محمدی، ۱۳۸۳
ژانر: مذهبی
سطح:
ویژه
سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک - ۱۴۰۱
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته

دیباچه:
نخیل بر فراز تپه‌ی استدام خجل سر به زیر می‌اندازد و تو بیرق شکیبایی بر دوش قله‌ی نمامی را به مشتی گرد دگش می‌نمایی. گرده‌های کرب به دل بلا می‌پیچد و صیتش را رأیت مقصود تو ذمه‌دار است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آینهـ

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
9/3/21
ارسال ها
820
امتیاز واکنش
112
امتیاز
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
108025_aa934bde3f917d6d5e0a65a29c2bfe98_bpkd.png

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

115797_66f26ebfb4633ad09c3597c14d842af7.gif


|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
بانوی من، در حیرتم از آستانی که به طول و عرض منتهی نمی‌شود، همان آستانی که گوهر سالاری تو را از ارض فارع است نه ذاهب.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
واژگان رسوخ‌گر در تبیین قامت رعنایت بر بام منیع حمیت به واژگونی خود رضا دادند تا مبادا در این وصف، برخه‌ای میان تنگناهای کاغذ تاریخ گذارند!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
عِلم با جیره‌ی پوچش سر در گریبان می‌برد، آخر تو بی‌او شهره‌ی عالَم و عالِم گشتی. چه غریبانه در تلألو محابای پر مهابت تو به کاروان زوال می‌پیوندد، اویی که خود را مکنت دنیا می‌پنداشت.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
باید گم شد؛ در خطه‌ی جوانمردی، آن‌جا که تیشه به ریشه‌ی جور می‌زنند و تیرک‌های وارسته برای دریدن قلب‌های مسکوت از عمل، دسته‌‌دسته سخنان تو را به محمل می‌برند!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
بانوجانم چه‌‌کنم؟ چه‌ کنم که کینه‌ی خیمه‌ها آتش به پرده‌ی دلم می‌زند و خاکستر تلخش جز کاروان لعن را به زبانم نمی‌چشاند. چه کنم که گیسوان زخمی‌ات در نبرد با گربز، چشمان مرا به خون می‌نشاند؟
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
خورشید از سرخی جام شرم نوشید و در خفای وفا نگاهش را از آبشار زلال و شب‌گونی که بر موج‌های پاک تنت می‌رفت، گرفت. سحاب هم جز نقش فرار به آسمان نمی‌زد اگر خطوط طالع‌ات را می‌دید!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
کیفر جرم معصومیت در وادی جاهلیت چیست؟ خفتن ایمان در ژرفای زبان و کوفتن دهل کفر؟ نه، برای تویی که خوف چشم غدر بودی؛ ناممکن‌ترین میسور است.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
قمر در استتار مواج ابرها تاب می‌خورد و از عمق زجر می‌گرید؛ آخر چه کس در هیاهوی استخفاف، غاشیه‌ی شرم و حیایت می‌شد؟
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
ناو خطیر بی‌داد به اقیانوس اظهار می‌رود و چشمان پر اشک زمین از درد می گدازد. اما نه، خطبه‌‌ی تو در آماج برودت و دردش، مرهمی روشن روی زخم‌ نسیان‌ها می‌گذارد... مرهمی به بزرگی قرن‌‌ها و سده‌ها!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
در بی‌تابی ثانیه‌ها چشم می‌گذارم و خواب درد مرا به وادی قلبی بس رزین می‌کشاند؛ دلی که در خون صبر می‌غلتد و در بازدمش مردانگی، تاریخ پر ابهام را رنگ می‌زند.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
پیکر بی‌سر برادر در آغو*ش تو تاب می‌خورد و زخم در شیارهای قلبم درد می‌دوزد، چنین رنج عظیمی را به سینه‌‌ات سپر می‌کنی و نیزه‌ی این اقتدار در محنت من می‌نشیند بانوی من.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
بن عشق تو، یاخته‌های زندگی را در آتش شمشیر سوزاند. دو پرورده‌ی جانت لاله‌ی دل‌داده به آسمان شدند و تو سرخی بال‌هایشان را درقه‌ی عاشورا کردی.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
نماز آن شبت در کابوس بیداری‌ام می‌خوابد، همانی که زمزمه‌هایت را بر زخم دلم‌ نمک کرد و سجاده هم در خم زانوانت گریست!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
آسمان کبود خندید و از شکاف عمیق قلبم، خونی به زنجیرها نرسید. زنجیری که جرعه‌ای از خشکی نوشیده بود، جز نمکی بر جرحه‌ی اسارت پر آزادی‌ات نبود!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
قشر نازک اشک روی دردهای یخ‌بسته در قله‌ی پر صعود چشمانت نزول می‌کند اما جوی جاری شدنش هم به بن‌بست‌های لخته‌آگین زخم منتهی می‌شود. صبر چشمان من بود که در این رود، نفس اشک‌هایم را به شماره انداخت.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
جامه‌ی عطرآگین عدالت به تن سخنانت دادی و با تاجی از عزت جدت میان لهوی بی‌اِبا سرِ جور را از گوش تا گوش دریدی... زمزمه‌ی ملائک تشجیع جلادت تو باد!
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
وقار مواج در قدم‌قدم چشمانت هوش را در سر حیا می‌جوشاند، استواری‌ در میخک واژه‌هایی که‌ مروت را به پرواز می‌آویزد تپش را به قلب من، می‌سراید.
 
آخرین ویرایش:

Madiheh

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
عضویت
16/9/20
ارسال ها
402
امتیاز واکنش
1,814
امتیاز
103
در بیداری بیرق‌ها، سحاب عبادت می‌خزد و سبزه‌های شیرین عشق به خواب خود کاخ استوار عدالت را می‌ببینند؛ چون تویی، تاج دهل بر سر نهاده‌ای!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8