[چهار سال قبل] انگشت اشارهاش که به دستهی کتری داغ شده خورد، سوزشی را زیر پوستش حس کرد و عقب کشید. شیر آب را باز کرد و به سمت چپ راند که بخارش کم شد. قطرات آب سرد پوستش را میسوزاند اما ل*ب گزید و مسکوت شیر را بست. پشت به سینک ایستاد و یک دستش...