یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
حضرت مولانا
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
حضرت مولانا
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
ساقی ز شر*اب حق پر دار شرابی را
درده می ربانی دلهای کبابی را
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خر*اب شب گرد مبتلا کن
مع*شوقه چو آفتاب تابان گرددای می بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو، آهسته که سرمستم
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از یار چه پوشانم؟ آهسته که سرمستم