مشــاوره مشاوره ارتقای قلم و ثبات لحن

[سادات.۸۲]

نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند اما مشاورین، پیمانکاران رمان، داستان و آثار مهم می باشند!

* نویسنده عزیز لطفا با مشاور خود نهایت همکاری را داشته باشید.

* در صورتی که با مشاور همکاری نکنید و مشاور گزارش دهد، رمان شما تا زمان ارتقا، قفل خواهد شد.

درخواست کننده: @hanagh
مشاور: @کمدین پوچ شده

|مدیریت بخش کتاب|​

 

[سادات.۸۲]

@کمدین پوچ شده
عزیزم زودتر رسیدگی کن

 

[ساعت دار]

درود
@hanagh
نویسنده‌ی عزیز لطفا مشکل اصلی خودتون رو توضح بدید

 

[hanagh]

درود
@hanagh
نویسنده‌ی عزیز لطفا مشکل اصلی خودتون رو توضح بدید

زنده‌ باشید
دقیق نمی دونم چ مشکلیه به من فقط اطلاع دادن پیام بدم

این لینک داستانمه

در حال تایپ - رمان رق*ص نور (فصل اول) | حنانه قفلی

عنوان رمان: رق*ص نور ژانر: اجتماعی، انتقامی، عاشقانه نویسنده: حنانه قفلی، hanagh ناظر: @hany.B خلاصه: یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ‌کس نبود، در این جهان تاریک هم آدم‌های سفید هستند و هم خاکستری. این قصه روایتگر دو سیاه و سفید است. دختری از جنس بهار و پسری از جنس آتش. بذر انتقام، تنها...

forum.cafewriters.xyz

 

[سادات.۸۲]

درود
@hanagh
نویسنده‌ی عزیز لطفا مشکل اصلی خودتون رو توضح بدید

عزیزم بهش کمک کن قلمش رو ارتقا بده، لحن داستان هم گاهی ادبی و گاهی محاوره هست

 

[ساعت دار]

زنده‌ باشید
دقیق نمی دونم چ مشکلیه به من فقط اطلاع دادن پیام بدم

این لینک داستانمه

در حال تایپ - رمان رق*ص نور (فصل اول) | حنانه قفلی

عنوان رمان: رق*ص نور ژانر: اجتماعی، انتقامی، عاشقانه نویسنده: حنانه قفلی، hanagh ناظر: @کمدین پوچ شده خلاصه: یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ‌کس نبود، در این جهان تاریک هم آدم‌های سفید هستند و هم خاکستری. این قصه روایتگر دو سیاه و سفید است. دختری از جنس بهار و پسری از جنس آتش. بذر...

forum.cafewriters.xyz

در گام اول توصیفات شما باید از کلیشه دوری کند. مثلا: چشم آبی، موی طلایی، ل*ب قلوه‌ای. این توصیفات کنار هم در کافه نویسندگان باعث ساخته شدن یک شخصیت قالب می‌شود.
توصیفات نباید تزریقی باشد، مثلا پشت سر هم بگویید: خانه دیوارهای چوبی داشت و سقف سفید و کاناپه‌های مشکی و میزهای سنگی.
چون هم در ذهن مخاطب نمی‌ماند هم باعث می‌شود در باقی جاها توصیف کم بیاورید.
بلکه بهتر است در توصیفات خود از حالات شخصیت‌ها و خط داستانی برای توصیف غیرمستقیم بهره گیرید. مثلا بگویید:
- صندلی آهنی را با صدای قیژمانندی عقب کشید و پشت میز ناهارخوری چوبی نشست. با افسوس فراوانی به دیوارها و سقف ترک‌خورده نگاه کرد و با کشیدن آهی به سمت اجاق گاز کهنه و کثیف گوشه‌ی آشپزخانه رفت.
یا در خصوص توصیف چهره جای چنین توصیفی:
در آینه به خود نگاه کردم. چشم‌های سبز و موهای خرمایی و صورت گرد و بینی معمولی و ل*ب‌های درشت داشتم.
پس باید غیرمستقیم توصیف کنید:
چشمان عسلی‌ام را با خستگی می‌بندم و دستم را زیر چانه‌ی گردم می‌گذارم. چسبیدن موهای مشکی عرق‌کرده‌‌ام به پیشانی بلندم کلافه‌ام می‌کند.
همچنین سعی کنید توصیفات منسجم داشته باشید و نه جایی توصیف را کنار بگذارید نه جایی بیش از حد توصیف کنید.
توصیفات باید باورپذیری داشته باشند، برای مثال در ایران انسان بور و چشم آبی کم پیدا می‌شود و این چهره به اروپا تعلق بیشتری دارد، بنابراین حداقل یک شخصیت در رمان ایرانی می‌تواند این‌گونه باشد و آن هم باید در شهری زاده شده باشد که مردمش چنین چهره‌ای داشته باشند.
دیگر نکته‌ی باورپذیری این است که حتما نقصی در چهره‌ی شخصیت خود قرار دهید چون ما کمتر چهره‌ی بی‌نقصی در جهان واقعی داریم.
سعی کنید در دیالوگ نیز توصیف داشته باشید، برای مثال:
- توی زله گرما این سویی‌شرت چیه پوشیدی آخه؟! چقدرم تنگه! من جات بودم توی اون لباس خفه می‌شدم!
همچنین سعی کنید علاوه بر توصیف اعضای معمول صورت مثل چشم و دهان و دماغ اجزای دیگری از بدن و صورت یک شخصیت مثل قد، ابرو، مدل گوش، اندازه سر، چاقی و لاغری، مدل پاها و دست‌ها و... را نیز توصیف کنید.

 

[ساعت دار]

زنده‌ باشید
دقیق نمی دونم چ مشکلیه به من فقط اطلاع دادن پیام بدم

این لینک داستانمه

در حال تایپ - رمان رق*ص نور (فصل اول) | حنانه قفلی

عنوان رمان: رق*ص نور ژانر: اجتماعی، انتقامی، عاشقانه نویسنده: حنانه قفلی، hanagh ناظر: @کمدین پوچ شده خلاصه: یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ‌کس نبود، در این جهان تاریک هم آدم‌های سفید هستند و هم خاکستری. این قصه روایتگر دو سیاه و سفید است. دختری از جنس بهار و پسری از جنس آتش. بذر...

forum.cafewriters.xyz

اول مبحث توصیفات رو کار می‌کنیم
در گام اول توصیفات شما باید از کلیشه دوری کند. مثلا: چشم آبی، موی طلایی، ل*ب قلوه‌ای. این توصیفات کنار هم در کافه نویسندگان باعث ساخته شدن یک شخصیت قالب می‌شود.
توصیفات نباید تزریقی باشد، مثلا پشت سر هم بگویید: خانه دیوارهای چوبی داشت و سقف سفید و کاناپه‌های مشکی و میزهای سنگی.
چون هم در ذهن مخاطب نمی‌ماند هم باعث می‌شود در باقی جاها توصیف کم بیاورید.
بلکه بهتر است در توصیفات خود از حالات شخصیت‌ها و خط داستانی برای توصیف غیرمستقیم بهره گیرید. مثلا بگویید:
- صندلی آهنی را با صدای قیژمانندی عقب کشید و پشت میز ناهارخوری چوبی نشست. با افسوس فراوانی به دیوارها و سقف ترک‌خورده نگاه کرد و با کشیدن آهی به سمت اجاق گاز کهنه و کثیف گوشه‌ی آشپزخانه رفت.
یا در خصوص توصیف چهره جای چنین توصیفی:
در آینه به خود نگاه کردم. چشم‌های سبز و موهای خرمایی و صورت گرد و بینی معمولی و ل*ب‌های درشت داشتم.
پس باید غیرمستقیم توصیف کنید:
چشمان عسلی‌ام را با خستگی می‌بندم و دستم را زیر چانه‌ی گردم می‌گذارم. چسبیدن موهای مشکی عرق‌کرده‌‌ام به پیشانی بلندم کلافه‌ام می‌کند.
همچنین سعی کنید توصیفات منسجم داشته باشید و نه جایی توصیف را کنار بگذارید نه جایی بیش از حد توصیف کنید.
توصیفات باید باورپذیری داشته باشند، برای مثال در ایران انسان بور و چشم آبی کم پیدا می‌شود و این چهره به اروپا تعلق بیشتری دارد، بنابراین حداقل یک شخصیت در رمان ایرانی می‌تواند این‌گونه باشد و آن هم باید در شهری زاده شده باشد که مردمش چنین چهره‌ای داشته باشند.
دیگر نکته‌ی باورپذیری این است که حتما نقصی در چهره‌ی شخصیت خود قرار دهید چون ما کمتر چهره‌ی بی‌نقصی در جهان واقعی داریم.
سعی کنید در دیالوگ نیز توصیف داشته باشید، برای مثال:
- توی زله گرما این سویی‌شرت چیه پوشیدی آخه؟! چقدرم تنگه! من جات بودم توی اون لباس خفه می‌شدم!
همچنین سعی کنید علاوه بر توصیف اعضای معمول صورت مثل چشم و دهان و دماغ اجزای دیگری از بدن و صورت یک شخصیت مثل قد، ابرو، مدل گوش، اندازه سر، چاقی و لاغری، مدل پاها و دست‌ها و... را نیز توصیف کنید.

 

[ساعت دار]

زنده‌ باشید
دقیق نمی دونم چ مشکلیه به من فقط اطلاع دادن پیام بدم

این لینک داستانمه

در حال تایپ - رمان رق*ص نور (فصل اول) | حنانه قفلی

عنوان رمان: رق*ص نور ژانر: اجتماعی، انتقامی، عاشقانه نویسنده: حنانه قفلی، hanagh ناظر: @کمدین پوچ شده خلاصه: یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ‌کس نبود، در این جهان تاریک هم آدم‌های سفید هستند و هم خاکستری. این قصه روایتگر دو سیاه و سفید است. دختری از جنس بهار و پسری از جنس آتش. بذر...

forum.cafewriters.xyz

مبحث بافت و نثر رمان
اولین نکته، برای رمان‌هایی در ژانرهای ترسناک، جنایی، معمایی، فانتزی نثر ادبی و برای ژانرهای عاشقانه و تراژدی و از این قبیل نثر محاوره بهتر است چون نثر محاوره ملموسی خاص خود دارد و برای ژانرهایی که نیاز به حس‌آمیزی بالا دارند بهتر می‌باشد و بافت ادبی احساس گنگ و ناشناخته بودنی را به خواننده می‌دهد و انسان درباره چیزی که نمی‌شناسد می‌ترسد و کنجکاو می‌شود پس برای ژانرهای بالا خوب است.
نکته قابل توجه دیگر این‌که سعی کنید برای مونولوگ نثر محاوره انتخاب نکنید چون چندان حرفه‌ای نیست.
ما در رمان‌نویسی چهار نوع بافت داریم:
۱. مونولوگ و دیالوگ ادبی
۲. مونولوگ و دیالوگ محاوره
۳. مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره
۴. مونولوگ محاوره و دیالوگ ادبی
بهترین و حرفه‌ای‌ترین نثر برای رمان‌نویسی بافت شماره ۳ است.
اما اگر شما مثلا مونولوگ‌هایتان را به شیوه ادبی بنویسید، دیگر باید با همان نثر ادامه دهید و به هیچ وجه کلمات و افعال محاوره قاطی آن نکنید.
مثال:
من کتاب داستان را خواندم و اون رو به زهرا پس دادم.
در این مثال یا باید کلمه را و فعل خواندم را به رو و خوندم تغییر دهید و یا کلمه اون و رو را به آن و را تا دوگانگی نثر ایجاد نشود.
پس هر کدام از نثرهای بالا را که انتخاب کردید باید تا آخر رمان با همان ادامه دهید.
همچنین محاوره را با شکسته‌نویسی اشتباه نگیرید.
برای مثال:
مث اینکه
مثل اینکه
ک
که
کتاب رم
کتاب رو هم

 

[سادات.۸۲]

@hanagh عزیزم لطفا رمانتون رو طبق چیزی که مشاور گفتن ویرایش کنید. هرجا هم سوالی بود بپرسید

 

[hanagh]

@hanagh عزیزم لطفا رمانتون رو طبق چیزی که مشاور گفتن ویرایش کنید. هرجا هم سوالی بود بپرسید

سلام ممنونم از شما عزیزان . ببخشید دیر جواب میدم و دیر سین میزنم. حتما انجام میدم یکم مشغله دارم رفع میشه حتما❤❤❤