برای شروع خوانندگی باید ابتدا خود را از لحظ جسمی وروحی آماده کنید یک خواننده ی خوب زمانی که شروع به خوانندگی می کند باید تمام مشکلات خود را پشت در بگذارد و ذهن آرامی را برای شروع کارش آماده کند یک خواننده از لحاظ جسمی هم باید قوی و ورزیده ای داشته باشد. باید و نباید های غذایی را رعایت کند تا بدنش بتواند عملکرد بهتری داشته باشد.
مقدمه
برای خواننده شدن و شروع کردن به آواز خواندن تنها یک صدای خوب ملاک نیست باید تکنیک های بیشتری را راجع به خوانندگی یاد بگیرید البته صدای خوب حنجره ی خوب جز موارد اصلی خواننده شدن است ولی دانستن تکنیک ها و فوت وفن موسیقی هم الزامی است هر فردی در هر زمینه ای باید اطلاعات خود را گسترش دهد تا بتواند زمینه موفقیت خود را فراهم کند.
مهارت ها و روش هایی تمرین خوانندگی و اواز
تمرین بسیار، مداوم و صحیح
هنر گوش دادن
آماده سازی و گرم کردن صدا
سعی کنید با صدای خودتان بخوانید
صبر و حوصله در انجام تمرینات
گوش دادن به آوازهای قدیمی
اعتماد بنفس در خوانندگی
مراحل اصلی و نکات ساده ولی موثر برای شروع تمرین خوانندگی در منزل
برای اینکه خواننده ی خوب و مورد توجهی باشید باید اول مورد توجه خانوادتان قرار بگیرید به آنها اجازه دهید که صدایتان را بشنوند و از آنها بخواهید که اشکالاتتان را به شما بگویندشما باید تمرینات زیر را انجام دهید :
قبل از اینکه شروع به خواندن کنید،آکوردهای تارهای صوتی خود را آرام کنید
خودتان را مجبور به خواندن با نت بالا نکنید
نو*شی*دنی های ولرم زیادی بنوشید
تمرین عمیق نفس کشیدن
تعریف تمرین زمان مناسب برای نفس کشیدن در هنگام آواز
اصلاح کنید و آزمایش کنید
از خوانندگی خودتان لـ*ـذت ببرید(با خودتان کیف کنید)
پافشاری و پشتکار داشته باشید
۶ تمرین مهم از فنون صحیح تنفس در آواز خوانی
فنون صحیح تنفس و نفس گیری در آواز خوانی یا پرورش صدا اصلی ترین رکن در آغاز خوانندگی است.ابتدا ما توضیحاتی را در سازی ها به صورت مقدمات و پیشگفتار به شما شرح میدهیم.
صدای انسان درذاتِ خود تجلی روح اوست. صدا از یک سو راه دستیابی به درون است و از سوی دیگر به دنیای خارج از خود. نمیتوان صدایی را پرورش داد بدون این که پرورش و بلوغ انسان را در کل مد نظر داشت. پرورش صدا یعنی هنرجو را به وسیله صدا به ذات خود و نیروهای نهفتهاش هدایت کردن؛ یعنی راهنمایی هنرجو برای درک عملکرد صدا از طریق دریافت رابـ ـطههای حقیقی آن؛ یعنی هدایت او در بکارگیری صدا برای بیان صادقانه احساس.”
مقدمه
درسال ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) با مطلب کوتاهی به طرح بحثی در بارۀ تکینک آواز پرداختم تا در فرصتی مناسب به طور گسترده به آن بپردازم. این مطلب را میتوانید در سایت من که آدرس آن در پایان این نوشته است، بخوانید. در مجموعه مقالاتی قدم به قدم به تکنیک آواز خواهم پرداخت. در بخش حاضر- نخستین قسمت از این مجموعه – پس از یک مقدمۀ کوتاه به تعریف فن یا تکنیک آواز و سپس به تنفس صحیح به عنوان پایه و اساس این فن می پردازم. آگاهی از نکات مطرح شده بیشک برای تمام کسانی که به گونهای با صدا سر و کار دارند، مانند گویندگان، بازیگران و دوبلورها یا حتی آموزگاران و تمام کسانی که اصولا به سلامتی بدن و بخصوص سلامتی و طنین صدای خود اهمیت میدهند، مفید خواهد بود. در پایان این بخش تمرینهایی عملی را پیشنهاد کردهام. این تمرینها طبیعتا تنها پیشنهادهایی برای آغاز هستند که بایستی آموزگاران و هنرجویان با بهکارگیری نیروی خلاقۀ خود آنها را کاملتر کنند. هدف این مقاله تنها نشان دادن نقطۀ آغاز به علاقهمندان این رشتۀ هنری است
پیشگفتار
برای یادگیری سیستماتیک هر هنر بایستی نخست همت به یادگیری ابزار کار وعلوم آن هنر نمود. مسلما یادگیری علوم و فنون یک هنر، از انسان یک هنرمند نمی سازد و خواندن آواز نیز با یادگیری فنون و آشنایی و تسلط بر ابزار این هنر و پرداختن به تئوری آن پایان نمی پذیرد. برای خواندن آواز باید چیزی بیش از این داشت. بایستی علاوه بر تسلط بر فن، قادر به درک کامل یک ترانه – چه ازنظر موسیقایی و چه از نظرمتن آن – و احساس نهفته در آن بود. بایستی قادر بود با احساس درونی به آن ترانه نفوذ کرد تا بیان صادقانه و دوراز تصنع آن امکانپذیر گردد. به بیانی دیگر، خواننده باید قادر به ایجاد رابـ ـطه میان احساس و فن آموخته شده باشد و علاوه بر آن نیز قادر به بیان احساس باشد. اشاره میکنم که داشتن احساس با بیان آن دو موضوع کاملا متفاوتاند.
چه بسا در زندگی به انسانهای پر احساس برمیخوریم که از بیان احساس خود عاجزند. بنابراین هنرمند آوازه خوان کسی است که قادر به درک یک ترانه و احساس آن است و نه تنها قادر به بیان آن احساس است بلکه پرازاشتیاق برای در میان گذاشتن آن با دیگران است.
بکار گیری برخی از واژهها در زمینۀ آواز به دلیل گستردگی مفهوم آنها در زبان ما شاید بسیارغریب باشد. برای پرهیز از ایجاد سوء تفاهم، توضیح دقیق بعضی از واژهها یا یادآوری معادل آنها به زبان انگلیسی یا آلمانی ضروری است تا در صورت لزوم علاقمندان بتوانند آنها را در منابع دیگر جستجو کنند.
گرچه بسیاری از مطالب مطرح شده در این مقاله برای پرورش صدا در سخن گویی نیز صادق است اما در بیشتر موارد هرگاه از صدا سخن می رود، منظور صدای آوازی است. گاهی نیز از صدا به عنوان یک فونکسیون از بدن به طورعمومی سخن رفته است. فرق صدای آوازی با صدای سخن گویی، درآمیختهشدن عناصرآهنگ و ریتم و یا به عبارتی موسیقی به صدای آوازی است. یعنی خواننده علاوه برادای صحیح متن باید صدای خود را با آهنگی که دارای ریتمی خاص است درآمیزد.
هدف از نوشتن این مقاله جایگزینی آموزگار نیست زیرا آواز را- مانند هر ساز دیگر- نمیتوان بدون کنترل دقیق آموزگاری با گوشی قوی و حساس به طور سیستماتیک فرا گرفت.
با پرداختن به فن آواز، هنرجو با ابزار این هنر، یعنی بکارگیری ماهرانۀ صدای خود، امکانات و محدودیت های آن آشنا میشود؛
برای آن تنشهای اضافی بدن را که مانعی در راه نفس روان و تولید صدای پرطنین Resonanz است شناخته و در رفع آنها کوشش میکند؛ شیوۀ ادای راحت و بدون زحمت واژهها Artikulation را میآموزد و در کنار آن گوش خود را نیز برای شنیدن هر چه دقیقتر ظرائف پرورش میدهد. به تعبیری هدف از تربیت صدا و فن خواندن آواز نه یادگیری آن، بلکه درک آگاهانۀ مکانیزم و فونکسیونهایی است که بکار بستن آنها به ایجاد صدایی پر طنین و رسا میانجامد، یعنی فونکسیونهایی که انسان با آنها به دنیا آمده است. پرورش صدا یعنی آزاد کردن و تنش زدائی از بدن و فراهم کردن شرایطی که در آن حرکات و فونکسیونهای بدن بدون تلاش بیهوده و تقلا انجام گیرند.
روش تدریس آواز سنتی درایران بعضا ســینه به ســینه بوده و به ازحفظ کردن دستگاههای موسیقی ایرانی و گوشه های آنها محدود میشود. این روش را علی محمد تهرانی در کتاب خود “آواز ایرانی” ، روش تقلیدی نامیده است و من نیزاز این اصطلاح استفاده میکنم.
در نزد آموزگاران این روش علاقهمندانی که بطور طبیعی صدایی متحرک و چالاک دارند برای یادگیری آواز ایرانی مناسب و با استعداد تلقی شده و گروه بزرگتری از آنها که به دلیلی فاقد این توانایی هستند از ادامۀ تحصیل در این رشته منع میگردند و این در حالی است که هر انسان با حنجرۀ سالم قادر به آموختن آواز است. در نتیجه آموزگار آواز ایرانی اصولا به خود زحمت یافتن دلایل این ناتوانی و رفع آن را نمیدهد. قبل از پرداختن به خواندن دستگاهها و گوشه های آوازی، فن خواندن آواز و تسلط بر صدا قرار دارد که در روش تقلیدی تا آنجا که میدانم به آن پرداخته نمیشود. توجه به فن یا تکنیک آواز و راهنمایی هنرجو برای یادگیری آن وظیفۀ هر آموزگار آواز است. آموزگاری که خود در این هنرعملا تجربه اندوخته است.
آموزگار مجرب با شنیدن صدای هنرجو به توانایی صدای او پی بـرده و به ضعفهای او آگاه میشود. آموزگار با تجربه با توجه به امکانات طبیعی صدای هنرجو به کمک تمرینهای مناسب او را برای رسیدن به صدایی ایدهآل یاری میکند و با تمرینهای بیهوده وقت هنرآموز را به هدر نمیدهد.
تاکید بر”تواناییهای طبیعی نهفته در صدای هنرجو” است، زیرا نادیده انگاشتن تواناییهای یک صدا و بیتوجهی به این تواناییها و مرزهای آن نتیجهای جز آسیب رساندن به صدا نخواهد داشت. هر گونه فشار بیهوده در هنگام خواندن آواز، دیر یا زود باعث کاسته شدن چالاکی، طنین و حجم صدا و به دنبال آن پرتنش و خشنشدن آن، بیماریهای گوناگون و فرسوده شدن زودرس اندام تولید صدا خواهد شد. کم نیستند خوانندگانی که در صدای آنها نه تنها فشار و تقلا را میتوان شنید، بلکه آن را میتوان به وضوح در حالت چهره Mimik و بدن Körperhaltung آنها به هنگام اجرا نیز مشاهده کرد.
تکنیک یا فن آوازخوانی Gesangstechnik چیست؟
تکنیک درست و استوار آواز نتیجۀ کنشهای Funktion متفاوتی در بدن است که به گونه ای در یک رابطۀ سالم و متوازن با یکدیگر قرار میگیرند. این کنشها عبارتاند از تنفس، زیر و بمی صدا، رزونانسResonanz ، ادای دقیق و چالاک واژهها Artikulation و تمرکز.
به عبارتی پرداختن به تکنیک آواز هیچ چیز نیست جز تنش زدایی از بدن و برطرف کردن این موانع. بنابراین با پرداختن به تمام این کنشها و ایجاد رابطۀ متوازن میان آنها است که هنرجو قدم به قدم با ساز درون خود آشنا شده و آن را آماده برای تولید صدایی رسا و موزون میکند. فراموش نکنیم که در مورد صدا ما با یک ساز بسیار حساس فیزیولوژیک روبرو هستیم که هنگام پرداختن به آن باید به بهداشت و سلامتی آن نیز توجه داشت. تنها با پرداختن به تمام عناصر نام بـرده است که سلامتی صدا و کارآیی ایده آل آن امکان پذیر و برای سالهای متمادی تضمین میگردد.
در ادامه، گام به گام به کاوش در عواملی که در تولید صدای موزون سهیم هستند خواهم پرداخت. اما پیش از آن اشاره به سه نکته ضروری است:
توصیه میشود فراگیری جدی تکنیک آواز پس از دوران بلوغ آغاز شود. در دورۀ بلوغ حنجره – خصوصا نزد پسرها- دستخوش تغییر و رشد ناگهانی میشود و صدا اصولا در فونکسیون خود نامطمئن و حساس است. روند رشد حنجره در بین دخترها به شدت پسرها صورت نمیگیرد اما آنها نیز بهتر است پس از پشت سرگذاشتن دوران بلوغ به فراگیری تکنیک آواز بپردازند.
پیش از این دوره، یعنی در دوران کودکی و نوجوانی ، تنها باید توجه نمود که آنها آوازهای مناسب با صدای خود بخوانند و اصولا با بلند سخن گفتن یا فریاد زدن به صدای خود آسیب نرسانند. لذا به مادران جوان توصیه میکنم که هر چه بیشتر به کودکان خود ترانه های کودکانه را آموخته و همراه با آنها بخوانند. خواندن در گروههای کُر در کودکی و نوجوانی که سرپرستی آنها را رهبران مجرب – و با تجربه در صدای کودک – به عهده دارند نیز توصیه میشود. بر”سرپرست مجرب” تاکید میکنم زیرا تمایل کودکان به تقلید بی چون و چرا، حتی از اشتباه خواندن یا صحبت کردن بزرگسالان، آنها را در معرض آسیب های جدی و علاجناپذیر قرار میدهد. سرپرستی که خصوصا در این رابـ ـطه با کودکان و نوجوانان کارمیکند باید به ارتفاع مناسب صدای آنها توجه کرده و خود صدایی نرم، لطیف و بدون تنش داشته باشد.
شرط لازم برای صدای خوب به طورکلی داشتن بدنی سالم، پرتحرک و چالاک است. باید بدانیم که هر بخشی از بدن که به اندازۀ کافی مورد استفاده قرارنگیرد به تدریج تحلیل رفته و قدرت طبیعی خود را از دست میدهد.
ماهیچه های بدن سالم و پرتحرک اما دارای استحکام، قدرت طبیعی، تعادل و قدرت جهش است و در نتیجه فونکسیونهای آن نیز سالم و ایدهآل هستند. هنگام خواندن بدن ما تبدیل به یک ساز میگردد و طبیعی است که کارکرد سالم این ساز به سلامتی جسمی و روحی وابسته است. اما چرا سلامتی روحی؟ زیراعدم تعادل روحی در فیزیک انسان منعکس میشود و نخستین اندامی که آن را بدون تحریف منعکس میکند، اندام بسیارحساس حنجره است. در صدای یک انسان وضعیت روحی و احوال او را میتوان احساس کرد و شنید. اعتماد به نفس یا عدم آن، استرس یا آرامش درونی، ضعف، غم، شادی، بغض، خستگی و خشم درصدای انسان منعکس میشود و انسانی که از نظر روانی و یا جسمی سالم نباشد، طبیعتا نمیتواند خوب بخواند یا با صدایی گرم و رسا صحبت کند. اشاره میکنم که درغرب یادگیری و خواندن آواز در بخش روان درمانی نیز بکارگرفته میشود. به عبارتی در روند یادگیری آواز، هنرجو( یا بیمار در روان درمانی ) وادارمیشود در بازسازی تعادل جسمی و روحی خود بکوشد. در این راه به بررسی دقیق درون خود میپردازد، توانایی های خود را شناخته و به ضعفهای خود پی میبرد و سعی در زدودن آنها میکند و یا در صورت عدم وجود این امکان – آنها را میپذیرد.
در بارۀ بخش روان درمانی ِ آواز به همین اشاره بسنده میکنم، زیرا بحث دقیق و ژرف دربارۀ آن از چهارچوب این گفتار و تخصص من خارج است و علاوه بر آن ما را از جنبۀ هنری آواز به دور خواهد راند .
نکتۀ آخر وجود حواس درونی قوی است. حواس درونی در روند تمرکز بر خود و دریافت حرکات و تغییرات ظریف در بدن و حس های درونی پرورش یافته و رشد میکند. در زمینۀ آواز ما تا حدود زیادی با حرکات بسیار ظریف در بدن Feinmotorik سر و کارداریم. حواس درونی به ما کمک میکند تا این حرکات و همچنین احساسات خود را دریافت و به طور واقع بینانه ارزیابی کنیم.
مهمترین موضوع دررابطه با تکنیک آواز مبحث تنفس است. فراگیری تنفس صحیح نه تنها برای کسانی که به نوعی با صدا سر و کاردارند، بلکه برای تمام کسانی که به سلامتی جسمی و روحی خود علاقمند میباشند قابل اهمیت است. تنفس صحیح با سلامتی بدن نسبت مستقیم دارد. پرداختن و تمرکز بر تنفس و تلاش برای اصلاح کردن آن در مجموع، تاثیری شفادهنده و آرامشبخش بر جسم و روان دارد. نه تنها سرچشمۀ بسیاری از بیماریها را بایستی در تنفس اشتباه، سطحی و ناکافی جستجو کرد، بلکه بیشتر بیماریهای جسمی و روحی نیز نشانههای خود را در درجۀ نخست با دگرگونی شیوۀ تنفس نمایان میسازند.
بی شک شمار کمی از هنرجویان از همان ابتدا بطور طبیعی بر تکنیک تنفسی مسلط هستند که برای خواندن آواز مناسب است و نزد بیشتر آنها اما یادگیری آن قبل از پرداختن به صدا ضروری است. از این رو به آموزگاران توصیه میکنم که پیش از پرداختن به تمرین های صوتی، ابتدا روش تنفس نوآموز را کنترل کنند.
تنفس صحیح، که هر فرد سالم با آن به دنیا می آید و بطور معمول در سنین کودکی بطورغریزی بر آن مسلط است، در نزد بیشتر بزرگسالان تنها هنگام خواب – وقتی که بدن کاملا راحت و آرام است – دوباره بطوراتوماتیک عمل میکند. به دلیل استرس و روش زندگی ناسالم و کمبود حرکت و به دنبال آن، از دست رفتن نیرو و انرژی طبیعی ماهیچه های بدن و تحلیل رفتن یا کوتاه شدن آنها، جسم چالاک، پرتحرک و متعادل کودکی به تدریج تبدیل به جسمی پر از تنش و نامتعادل در بزرگسالی میشود. این تغییرات همزمان و گام به گام با تغییر در روش تنفس و محدود شدن آن روی میدهد. در حقیقت این دو علت و معلول یکدیگرند و زنجیروار در بدن پیشرفت میکنند. به این دلیل نزد بیشتر بزرگسالان تنفس صحیح وعمیق جای خود را به تنفسی کوتاه و سطحی در ناحیۀ شانه ها داده است. در این نوع تنفس هنگام دم شانه ها به سمت بالا- یعنی گوشها – حرکت میکنند و هنگام بازدم به جای خود باز میگردند.
این نوع تنفس، که نامناسبترین روش تنفس برای خواندن آواز و نیز برای سلامتی است ، تنفس شانهایSchulteratmung نامیده می شود. در تنفس شانهای با تلاش و صرف انرژی زیاد کمترین مقدارهوا رد و بدل میشود. هنرجوی رشتۀ آواز بایستی در روند یادگیری، سعی در آزاد کردن دوبارۀ بدن و از بین بردن تنشهای آن کند و دوباره تنفس عمیق و روان را بیاموزد. منظور از واژۀ “عمیق” در اینجا همیشه کمیت نفس نیست بلکه در درجۀ نخست جایگاه نفس است که بایستی در عمق بدن قرارداشته باشد. کمیت – یا حجم هوای تنفس شده – بسته به زمانی که برای نفس کشیدن در متن آواز در اختیار است و یا به تعبیری ادای یک جملۀ موسیقایی، متغییر میباشد. برای ادای جملههای طولانی و با سرعت آهسته، زیاد و برای ادای جملههای کوتاه و با سرعت تند، کمتراست.
تنفس صحیح با حالت صحیح بدن رابطۀ مستقیم دارد. در این حالت انرژی در بدن بدون برخورد به مانع جریان مییابد. بنابراین در حالت صحیح، بدن برای تنفس مجبور به تلاش زیادی نیست و تنفس، راحت و روان انجام میگیرد. در حالت صحیح، بدن بدون تلاش و بکارگیری نیرو، افراشته است.