تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

چالش چالش اعتراف (اعتراف نامه)

  • شروع کننده موضوع Lidiya
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 1,243
  • پاسخ ها 39
  • برچسب ها
    اعتراف

هیوم

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
10/9/20
ارسال ها
918
امتیاز واکنش
4,564
امتیاز
103
محل سکونت
کرج
اعتراف می‌کنم، موقع خوندن درس کلا عوض میشم. اونقدری که اعضای خونواده نمی‌تونن از کنارم رد شن و بهم کاری بگن....( تمرکز پیدا نمی‌کنم.)

اعتراف می‌کنم موقع خواب حدود ۲ دقیقه به سقف خیره می‌شم و میرم تو فکر..
(فکر راجع به اشتباهاتم..) بعد یه دیوونه به خودم میگم و با شب بخیر گفتن میخوابم..

?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هیوم

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
10/9/20
ارسال ها
918
امتیاز واکنش
4,564
امتیاز
103
محل سکونت
کرج
اعتراف می‌کنم، موقع عصبانیت همه از من فراری میشن... (حق دارن. من خودم میخوام از دست خودم فرار کنم!)
اعتراف می‌کنم یه بار ماکارانی درست کردم... چشمتون روز بد نبینه. کاملا خمیر شده بود و بی‌نمک بود... بعد از اون روز فهمیدم، نه علاقه‌ای به آشپزی دارم و نه استعدادی!(البته با تلاش فراوان ماکارانی رو یاد گرفتم)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

WiNtEr WiNd1995

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
19/10/20
ارسال ها
3,059
امتیاز واکنش
8,740
امتیاز
193
محل سکونت
åñžåȽȋ
وضعیت پروفایل
آخه بعد از تو تو قلب من آتیشه آخه دلتنگی غرور مگه حالیشه؟! ❤️‍??
اعتراف میکنم آدمیم که صبرش زیاده ولی اگر عصبی بشه همه باید دنبال سنگر بگردن.
اعتراف میکنم از کاشته شدن و منتظر یکی موندن به مدت طولانی خیلی بدم میاد.
اعتراف میکنم از دست پخت بابام متنفرم و حاضر نیستم هیچوقت ل*ب بزنم ?
اعتراف میکنم من یه ديوونه ام که شخصیت رمان هاش مدام تو ذهنش باهاش حرف میزنن حتی باهاش لج میکنن و حتی گاهی کارایی که اونا میگن رو واقعا انجام میدم!
اعتراف میکنم عاشق حرص دادن این بشر @Ihan هستم و گاهی نقشه های شومی رو روش اجرا میکنم???? منو بخاطر تموم بلاهایی که سرت آوردم ببخش ???
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Shiva

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
13/8/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
193
امتیاز
103
وضعیت پروفایل
انتقام کلمات، سکوت است.
اعتراف میکنم وقتی یه مدت از قصد ناپدید میشم و بقیه نگرانم میشن، سادیسم وار لذ*ت میبرم.
اعتراف می‌کنم کل یه تابستونو به جای درس خوندن، هر روز سه ساعت تو اتاق تو نت می چرخیدم‌
اعتراف می‌کنم وقتی بچه بودن از مغز وسط کیک‌ها خوشم نمیومد و از پنجره پرتش می‌کردم بیرون.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نهنــگ

مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
28/5/20
ارسال ها
3,701
امتیاز واکنش
9,688
امتیاز
193
محل سکونت
رَهـایـی
اعتراف میکنم من همیشه سیب زمینی بیشتر میخوردم
قضیه: هروقت مدرسه قیمه میداد بغلشم سیب زمینی بود و همیشه سر اون سیب زمین های باریک و مریض ک مزه هیچی نمیداد دعوا بود
ب شخصه علاوه بر اینکه تو دعواها شرکت میکردم... بلکه اخر سرم از رو میز معلما ب طور نامحسوس سیب برمیداشتم و الان خیلی احساس گناه میکنم =(
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Neko

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
عضویت
10/9/20
ارسال ها
1,299
امتیاز واکنش
5,654
امتیاز
148
محل سکونت
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
اعتراف میکنم بچه که بودم ، این کارتون تام و جری رو میدیدم ، ی سری حرکاتش منو ب فکر میبرد.. مثلن سر تام میخورد ب ماهیتابه‌ای یا دیواری ، دور سرش ستاره یا آلبالو گیلاس و یا پرنده میچرخید.. هیچی دیه آقا منم سرمو کوبیدم ب دیوار ببینم برا منم اینجوری میشه یا ن! ولی نشد :(?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
اعتراف میکنم با دوستم ندا رفته بودیم باشگاه ...
بعد گوشیم رو داده بودم دستِ ندا برام نگه داره .اونم گوشی رو داده بود به من ،منم یادم رفت کجا گذاشتمش !

گفتم گوشیم گم شده .
اهنگ باشگاه رو قطع کردن .
همه کیف هاشون رو ریختن پایین خالی کردن کیف هاشونو
کلِ یه باشگاه ایستگاه بودن ...
هرچقدر توی کیفم گشتم نبود .
دوستم ندا رفت دوباره کیفمُ گشت گوشیم تو جیب پشتیه بود .
ندا می‌گفت نگو نگو پیدا شده تو کیفت بوده ابرومون می‌ره ‌..
از همون گوشه باشگاه رو ترک کردیم .
 
آخرین ویرایش:

دختر خوشگل انجمن

مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
عضویت
9/6/20
ارسال ها
4,683
امتیاز واکنش
22,861
امتیاز
218
اعتراف میکنم وقتی جلوی بابام درس میخونم گوشیم رو میزارم بین برگه‌ها و درس نمیخونم.
اعتراف میکنم تا دو سالِ پیش هرموقع خونه تنها بودم به خودم میگفتم خب اگه چیزی شد تلویزیون رو روشن میکنم که تنها نباشم.
اعتراف میکنم توی کلاس خیاطی من بودم که با کاربن قرمز روی میز رو رنگی کردم اما چیزی نگفتم.
اعتراف میکنم سه سال پیش که رفته بودم اردو دو ساعت توی دستشویی مونده بودم و بقیه فکر کردن گم شدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Neko

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
عضویت
10/9/20
ارسال ها
1,299
امتیاز واکنش
5,654
امتیاز
148
محل سکونت
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
اعتراف میکنم وقتی تنهام، چراغ های جاهایی از خونه که تاریکه رو روشن میکردم تا نترسم=|
اعتراف میکنم وقتی مامانم رفت وردنه خرید خیلی شاد شدم! نه برای شیرینی درست کردن نه! برای اینکه اگه ی وقت دزدی اومد خونه با اون میتونم بزنمش!! ??? با ماهیتابه هم میشدا! ولی وردنه ی چیز دیگس..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
17/9/20
ارسال ها
5,843
امتیاز واکنش
14,941
امتیاز
218
سن
21
محل سکونت
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
اعتراف میکنم که هیج اعترافی ندارم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8