قسمت دوم: شوهر نفهم "عاشقانهای ایرانی در دل پاییز"
زن: سردمه
مرد: پاشو یه چیزی بپوش
زن: نه خیلی سرده
مرد: یه پتو بیار جلوی بخاری بنداز رو خودت
زن: نه اونجوری هم فایده نداره خونه پدرم که بودم موقع سرما مامانم منو ب*غل میکرد
مرد: همین مونده تا آخر زمستون مادرتو بیاریم خونمون...
قسمت سوم: جفر باهوش جفر رفت نونوایی، هیشکی نبود گفت:
10تا نون میخوام، شاطر دید یارو جفر خنگه خواست اذیتش کنه گفت:
برو ته صف وایسا نوبتت که شد بهت میدم!
جفر گفت: ای بابا اینجا که کسی نیست!
شاطرگفت: این همه آدم مگه نمیبینی!
بعد از چند دقیقه جفر با سنگ زد شیشه نونوایی رو آورد پایین!
شاطره گفت: هوی مگه مرض داری سنگ میندازی؟
جفر گفت:توی این همه آدم از کجا میدونی من بودم!
قسمت پنجم: عابر بانک بیفرهنگ از مدیر بانک مرکزی سوال کردن:
چرا کارت زودتر از وجه نقد از دستگاه عابر بانک بیرون میاد؟
جواب داد:
چون این ملت تا پول میبینن همه چی یادشون میره.
دیده شده طرف سرشو انداخته پایین از بانک اومده بیرون...
قسمت ششم: شوهر اتفاقی شنیده شده چند ساعت پیش دختری به پسری زنگ زد و الکی فوت کرد
پسر در جواب فوت پاسخ داد:
مزاحمی؟
دختر با افتخار پاسگو شد:
نه نسل جدید کولرهای هستم
"چند دقیقهای میشود که پسر شهادت داده پس از جواب دختر ترکیده است!"
پسر گفت:
گوله نمک فردا شب میام خواستگاریت!!!
دوستم داشت پفک میخورد
به من تعارف کرد من دستمو مشت کردم چنتا بردارم
گفت: هووی چه خبر؟ دوتا بیشتر برندار
بعد یهو برگشت دستش خورد به درخت همش ریخت تو جوب !!
"کلید اسرار داستان تعارف پفك"