ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
کافه نویسندگان
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در انجمن ها
تازه چه خبر
ارسال های جدید
جدیدترین آثار
دانلود کتاب الکترونیکی
آخرین نقد و بررسی ها
جستجوی آثار
ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
ورود
عضویت
خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان
برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید
ورود
عضویت
کافه نویسندگان
انجمن
بخش فرهنگی و هنری
تالار جامعه و فرهنگ
دین و مذهب
◽⬛هیئتِ اَنجمنِ کافهنویسندگان◼⬜
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
متن پیام
[QUOTE="HOORI, post: 67139, member: 255"] [ATTACH type="full" alt="IMG_20200901_090429_256.jpg"]15135[/ATTACH] [CENTER][SIZE=12px]"انجمن کافه نویسندگان"[/SIZE][/CENTER] [SIZE=15px][B]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]شب سیزدهم[/COLOR][/B][/SIZE] [CENTER][SIZE=12px][B]با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک[/B][/SIZE] [B][SIZE=12px]لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک ! مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک عِندَما کُلُ یَرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک کلُّ مَن فِی الموکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک؟ یَلمَعُ النُّور الذی سَمّاهُ مصباحَ الهُدی تا قیامت می درخشد این چراغ تابناک داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک[/SIZE][/B] [/CENTER] [B][SIZE=15px]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]شاهدین کربلا…[/COLOR][/SIZE][/B] [CENTER]⚜ [SIZE=12px][B]ابن رباح میگوید:[/B][/SIZE] [B][SIZE=12px]مرد نابینایی را دیدم که هنگام کشته شدن حسین(ع) در میدان جنگ بود. از او درباره کوری چشمانش پرسیدم. گفت: من یکی از ده نفری هستم که شاهد کشته شدن حسین(ع) بودم، ولی من نه تیری زدم، نه نیزهای پرتاب کردم و نه شمشیری کشیدم. بعد از کشته شدن حسین(ع) به خانه برگشتم و نماز عشاء را خواندم و خوابیدم!!!! در خواب کسی را دیدم که گفت پیش رسول خدا برو. گفتم: پیامبر چه کار با من دارد؟ پس گردن مرا گرفت و کشان کشان سوی حضرت برد. پیامبر را دیدم که در صحرا نشسته، آستینها را بالا زده و خنجری در دست دارد و فرشتهای جلوی او ایستاده و شمشیری از آتش در دست دارد که نه نفر از دوستانم را کشت به گونهای که به هرکدام ضربهای میزد، جسدشان پر از آتش میشد... من نزدیک پیامبر شدم و مقابلش زانو زدم و گفتم: سلام بر تو ای رسول خدا... حضرت جواب نداد و مدتی صبر کرد. سپس سرش را بالا گرفت و فرمود: ای دشمن خدا! حرمت مرا شکستی و خاندان مرا به قتل رساندی و حق مرا رعایت نکردی و انجام دادی هر آنچه را که میخواستی. گفتم: ای رسول خدا! به خدا که من نه شمشیری زدم و نه نیزهای پرتاب کردم و نه تیری انداختم. پیامبر فرمود: راست میگویی، ولی سیاهی لشگر را زیاد کردی؛ نزد من بیا. نزدیک پیامبر رفتم و تشتی پر از خون دیدم. پیامبر به من گفت: این خون فرزندم حسین است... کمی از آن خون را به چشم من کشید؛ وقتی بیدار شدم کور شده بودم...[/SIZE][/B] [SIZE=12px][B]? لهوف، سیدابنطاووس، ص ۱۵۳، ۱۵۴[/B][/SIZE] [/CENTER] [SIZE=15px][B]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]فرازهایی از زیارت عاشورا…[/COLOR][/B][/SIZE] [CENTER][SIZE=12px][B]فرازهایی در زیارت عاشورا وجود دارد؛[/B][/SIZE] [B][SIZE=12px] که دربردارنده مهمترین پیامها هستند. «بَرِئْتُ إِلَی اللهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ. وَ أَتَقَرَّبُ إِلَی اللهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ، وَ النَّاصِبِینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ، إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ، وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ. فَأَسْأَلُ اللهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ، وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُم أن یَجعَلَنی مَعَکُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ»؛[1] «بیزاری میجویم به درگاهِ خدا و به پیشگاه شما، از ایشان و به درگاهِ خدا، تقرّب میجویم. از آن پس، به شما تقرّب میجویم، به خاطر دوستیِ شما، و دوستیِ دوستان شما و به خاطر بیزاری از دشمنان شما و بر پا کنندگانِ جنگ علیه شما، و به خاطر بیزاری از یاران و پیروان ایشان. همانا من، در آشتیام با هر که با شما در آشتی باشد، و در جنگم با هر که با شما در جنگ باشد، و دوستم با هر که شما را دوست بدارد، و دشمنم با هر که شما را دشمن بدارد. پس، از خداوندی که مرا به شناخت شما و دوستانتان گرامی داشت و از دشمنانتان بیزاری داد، میتوان گفت این فراز (حبّ و بغض، تولی و تبری) [ATTACH type="full" alt="IMG_20200830_144813_926.jpg"]15136[/ATTACH][/SIZE][/B] [SIZE=12px][B]زینب غمت غم است و قلم از غمت غمین غمگین ترین غزل ز غمت می خورد زمین[/B][/SIZE] [/CENTER] [B][SIZE=15px]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]علی اکبر…[/COLOR][/SIZE][/B] [CENTER][SIZE=12px][B]مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری (ره )می فرماید :[/B][/SIZE] [B][SIZE=12px]وقتی که علی اکبر بر زمین قرار گرفت در آن لحظه سه ناله و سه صدا یک دفعه بلند شد : صدای اوّل : صدای علی اکبر بود لحظات آخر صدا زد : یا اَبَتاه عَلَیکَ مِنّی السلام ... (سلام تودیع ) صدای دوّم : صدای امام حسین بود ، وقتی در خیمه صدای ناله علی اکبر را شنید بی اختیار ، عزیز فاطمه فرمود یا بُنَیَّ قتلوک . صدای سوّم : که در آن حال بلند شد صدای زینب بود که صدا می زد : وا حبیباه ، یا اُخیّاه وَ ابنَ اُخیّاه (وای برادرم ، وای پسر برادرم ).[/SIZE][/B] [/CENTER] [B][SIZE=15px]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]ام سلمه…[/COLOR][/SIZE][/B] [CENTER][SIZE=12px][B]امّ سلمه گفت: «نزدِ من تُربتی است که جدِّ تو به من داده است و آن در شیشهای است.»[/B][/SIZE] [B][SIZE=12px] حسین گفت «به خدا قسم که من کشته شوم. هر چند به عراق نروم، مرا میکشند.» آنگاه، تُربتی برگرفت و در شیشه نهاد و به ام ّسلمه داد و گفت «آن را با شیشهی جدّم در یکجای نه. وقتی خون شدند، بدان که من کشته شدهام... روز عاشورا، ام سلمه دید تربتی که حسین به او داده خون شده است. دانست که حسین(ع) به شهادت رسیده...[/SIZE][/B] [/CENTER] [SIZE=15px][B]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]داستان[/COLOR][/B][/SIZE] [CENTER][SIZE=12px][B]در حج قطره خون پشهای بر احرامی یکی از اهل کوفه افتاده بود، از عبدالله بن عُمر پرسید که این خون پاک است یا نجس؟ [/B][/SIZE] [B][SIZE=12px]عبدالله گفت: شگفتا از شما، پارسال خون حسین را ریختند و امثال تو سکوت کردید و حالا میپرسی که احرامیات با این خون نجس است یا پاک؟! ? ابن اثیر، الکامل فی التاریخ[/SIZE][/B][ATTACH type="full"]15137[/ATTACH] [/CENTER] [SIZE=15px][B]#[COLOR=rgb(184, 49, 47)]مداحی [/COLOR] [COLOR=rgb(0, 0, 0)][URL unfurl="true"]https://www.zakerin.ir/file/download/36621[/URL][/COLOR][/B][/SIZE] [CENTER][SIZE=15px][B][SIZE=12px][COLOR=rgb(184, 49, 47)]«با نوای جواد مقدم»[/COLOR][/SIZE][/B][/SIZE] [SIZE=15px][B][SIZE=18px][COLOR=rgb(0, 0, 0)][[/COLOR][/SIZE][SIZE=15px][COLOR=rgb(184, 49, 47)]التماس دعا[/COLOR][/SIZE][SIZE=18px][COLOR=rgb(0, 0, 0)]][/COLOR][/SIZE][/B][/SIZE][/CENTER] [/QUOTE]
وارد کردن نقل و قول ها…
تایید
پایتخت ایران کدام شهر می باشد؟
ارسال پاسخ
کافه نویسندگان
انجمن
بخش فرهنگی و هنری
تالار جامعه و فرهنگ
دین و مذهب
◽⬛هیئتِ اَنجمنِ کافهنویسندگان◼⬜
This site uses cookies. By continuing to use this site, you are agreeing to our use of cookies.
قبول
بیشتر بخوانید.…