به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید
آخرین فعالیت حدیثه🫧
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با
Like واکنش نشان داد.
آیا او آنجا ایستاده بود و گوش می‌داد؟ چقدر شنیده بود؟ او حرکتی را از پشت سرش شنید و به سرعت برگشت و فردریک هوف را دید که با کلاه و... -
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
او پاسخ داد: - بله، جین استرانگ صحبت می‌کنه - میدونی من کی‌ام؟ - البته. من صدای شما رو می‌شناسم. آقای «سی» قبل از اینکه اسمش را...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
کرامر به کمکش آمد. - البته که اون اونجا زندگی کرده . من و آقای هاف هر دو تو دانشگاه‌های آلمان درس خوندیم. همین باعث شد که از همون اول به...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
او ادامه داد: - من واقعاً فکر می‌کنم دولت تو این مورد خیلی سخت‌گیر هست. تنها برادر من الان اونجاتس و داره میجنگه. تنها چیزی که می‌دونیم...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
خیلی زود، با حال و هوای جوانی و روحیه‌ای شاد، هر سه نفرشان با خوشحالی درباره آب و هوا، جنگ، تئاتر و همه چیز صحبت می‌کردند. جین، در میان...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
او داشت اعتراض می‌کرد که این موضوع کاملاً منتفی است، اما آسانسور مادرش را پایین آورد. جین فوراً مادرش را به عنوان متحد خود فراخواند، چون...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
- ستوان کرامر، او فریاد زد، چقدر لذت‌بخش. بالاخره واقعاً به قولت عمل کردی و اومدی استرانگ‌ها رو ببینی؟ او به سختی می‌توانست جلوی...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
او باید به نحوی مناسب با فردریک هاف ملاقات کند، اما چگونه؟ او به ترفندهای بی‌مزه‌ای مانند انداختن دستمال یا کیف پول در آسانسور، زمانی که...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
فصل پنجم در مسیر مردان کمی، حتی پدران، متوجه می‌شوند که یک دختر معمولیِ تربیت‌شده که تازه از نوجوانی بیرون آمده، چقدر در امور دنیای بزرگ...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
جین موافقت کرد و ناگهان به یاد ستوان نیروی دریایی افتاد که در هتل ریتز دیده بود و آنقدر محرمانه با برادرزاده‌ی اتو هاف پیر گپ می‌زد. با...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
- تا ده دقیقه‌ی دیگه، روی نیمکتی تو امتداد خیابون، دو بلوک آن طرف‌تر از خانه‌تون، می‌نشینم. او با احساس آسودگی خاطری سریع پاسخ داد: -...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
فصل ششم پیام گمشده بعد از اینکه جین، کارتر را در داروخانه ترک کرد، او بلافاصله به کتابفروشی روبرو نرفت. کار کارآگاهی او از این نوع نبود...
-
حدیثه🫧 به دیـوا نوشته در موضوع در حال ترجمه رمان آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
نمی‌توانست خودش را راضی کند که به او، به مردی که دوستش داشت، به چیزی که می‌دانست چیست، بگوید. فصل اول. چهره نفرت فصل دوم. آدرس روی کارت...
-
برنامه‌ی ۸ تا ۱۴ مرداد نقد و بررسی ترجمه رمان آپارتمان کناری مترجم: @دیـوا ◀️ لینک ترجمه ◀️ لینک نقد نقد و بررسی دلنوشته یادت...
-
مشکلمان این بود که همیشه شادیمان را به دیگران وابسته کرده بودیم، دیگرانی که ممکن بود به هر دلیلی توی خیابان اٌسکول خطابمان کنند و دایرکت...