آخرین فعالیت Anreal
-
با اینکه باورش سخت بود؛ ولی بالاخره کیوان ما را سالم به مقصد رساند. نزدیک صبح بود و خانه و تمامی اهالیش در خواب عمیقی بودند، به همین... -
به صورت کیوان خیره شدم. اولین چیزی که زیر نور زرد چراغ سقفی ماشین خود نمایی می‌کرد، جوش‌های ریز قرمزی روی چانه‌اش بود که احتمالا بعد...
-
پژوی بابا همیشه تمیز بود و بوی عطر مخصوصش را می‌داد. ازوقتی که یادم می‌آمد بابا را با این بو می‌شناختم، قدمتش به قدری زیاد بود که با...
-
حق به جانب جلو‌تر رفتم و در اتاق را باز کردم تا بقیه هم بشنوند، این سخنرانی برای همه‌ی اهالی بود نه فقط شهریار. هرچند مطمئن بودم با توجه...
-
تیشرت رو دوباره پوشیدم و در رو که چهارطاق باز مونده بود رو بستم. صدای بلند فرزانه رو می‌شنیدم که داشت برای همه توضیح می‌داد. حال و حوصله...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با
Like واکنش نشان داد.
قسمت سوم ناگهان صدایی از دیگر سمت سالن پخش شد صدا شبیه صدای تشویق و هیاهو بود که از بلندگوهای تیمارستان پخش می‌شد. موجود سرش را چرخاند... -
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت سوم چیزی که قبلا از نظرم خرافات و احمقانه بود اکنون توجیحی شده برای اتفاقات پیشِ رو، چرا که منطق در ذهنم برای رسیدن به جواب ناکام...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت سوم از سر کنجکاوی از در عبور کردم و وارد سالن مشابه شدم. شبیه آن بود که در بین دنیاهای موازی قدم بردارم. هیچ تفاوتی بین مکان‌ها...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت سوم:تیمارستان پارت دوم من:به نظر آثار جرم باشه ، توی این ساختمان حتما اتفاقاتی افتاده که باید گزارش بدیم، برمی‌گردیم به مرکز...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت سوم : تیمارستان تیمارستان از شهر کمی فاصله داشت تقریبا در بیرون و حومه‌شهر قرار داشت. وقتی رسیدیم محوطه تیمارستان خالی بود و کسی...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
تقریبا یک هفته از این حادثه گذشت. بعد از تشکیل پرونده و جمع آوری اطلاعات در مورد قاتل معلوم شد اسمش "توماس فیوری"ئه عضو ارتش بود و بخاطر...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت دوم: قاتل سریالی یک ماه قبل... با صدای باران از خواب بیدار شدم دوباره همان خواب را دیدم همان کابوس تکراری هر شب را، یک اتاق پر از...
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت اول: گمگشته در ابهامات ورودم به این تیمارستان بزرگترین اشتباهم بود. نه راه خروجی از آن داشتم و نه راه فراری نه راه پیش، نه راه پس،...
-
در انتهای بیشه زار به گودالی عمیق رسیدند. درونش مردی غرق در خون و زخمی، به روی دو زانواش نشسته و گویی به زمین میخ کوب شده بود. لباس‌هایش...
-
الیاس بازوی آیریس را با تمام قدرت در مشتش گرفت. از دست این دختر سرکش کلافه شده بود. گویی از سوی نیرویی اثیری مامور شده بود تا صبرش را...