نقد و بررسی نقد اولیه رمان مژدار | منتقد: zhina

Gemma

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
منتقد
منتقد ادبی
تئوریسین
داور آکادمی
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
جـادوگران‌سـیاه
مقام‌دار برتر سال
نوشته‌ها
نوشته‌ها
218
پسندها
پسندها
1,824
امتیازها
امتیازها
183
با سلام و عرض خسته نباشید.
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
منتقد اثر شما: @zhinazhina عضو تأیید شده است.

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ درخواست نقدی از جانب شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
|مدیریت تالار نقد|
 
به نام حق.

نقد اولیه رمان مژدار اثر زینب هادی مقدم.

1. عنوان:
مژدار نامی یازدهمین ماه سال یعنی بهمن در زبان کُردی کرمانجی است.
عنوان یک کلمه‌ای است و می توان سه معنای سرمای زیاد و بهمن ( حرکت سریع توده برف به پایین شیب) و یازدهمین ماه سال را از آن دریافت کرد.
عنوان جدید و تازه و غیر کلیشه بوده، به علت یک کلمه‌ای و آهنگین بودن کلمه باعث می‌شود توجه خواننده رو جلب کند، چون ناخودآگاه می‌پرسد: «مژدار یعنی چی؟» و این پرسش می‌تواند باعث جذب بیشتر بشود.
اما به خواننده پیشنهاد می شود معنی آن را در شناسنامه‌ی رمان بنویسد تا موجب ابهام زیاد نشود.
2. ژانر رمان:
نویسنده ژانر های رمان را به ترتیب: عاشقانه، تراژدی انتخاب کرده است که
3.خلاصه رمان:
نخست لازم است ذکر کنم جایگاه خلاصه و مقدمه کاملا اشتباه است...لطفا در شناسنامه رمان خود اول خلاصه و سپس مقدمه را قرار دهید.

  • نقاط قوت خلاصه:
1.شروع خوب: جمله‌ی اول با تصویرسازی قوی و استعاره‌های شاعرانه شروع می‌شود: «از میان برف‌ها شروع شد...» این باعث می‌شود خواننده حس کند، قراره با داستانی لطیف و در عین حال عمیق مواجه شود.
2.معرفی شخصیت ها: شما در خلاصه ی خود با به کار بردن کلماتی ماننده: <<دختری ارباب زاده کرمانجی>> یا <<عمارت آوانسیان>> فضای داستان را تا حدی ملموس کرده و یک زمینه فرهنگی را ایجاد کرده اید.
3.ایجاد گره و علامت سوال:
حضور «مهمان ناخوانده» و عشق ممنوعه، دو گره جذاب هستند که به خوبی مخاطب را به ادامه‌ی داستان ترغیب می‌کنند.

  • نکات قابل بهبود:
1.زبان استعاری در خلاصه کمی زیادی‌ست:
برای معرفی داستان، باید توازنی بین شاعرانه‌بودن و وضوح ایجاد بشه. مثلاً:

«آغازی که دانه‌های امیدش را میان یخ‌زدگی‌های ریشه درختان پرورش داد»
زیباست، ولی می‌تونه کمی ساده‌تر و روشن‌تر باشد تا مخاطب بهتر منظور را بفهمد.

2.علامت‌گذاری و نگارش:

به‌جای «چی کسی»، باید بنویسی: چه کسی

  • بررسی خلاصه از نظر اندازه:
اندازه مناسب و مطلوب است.

4.جلد رمان:
اثر جلد ندارد.

5.مقدمه:

  • تصویرسازی‌های خوب و شاعرانه:
    مثل «مثلث عشق»، «قاصدک قلبم»، «آتش عشق تو پرهای قاصدک را سوزاند» خیلی زیبا و تأثیرگذار هستند و حس‌های عمیق رو منتقل می‌کنند. همه این کلمات به جدا کلیشه‌ای هستند اما با کناره هم قرار گرفتن آن از میزان کلیشه‌ای بودن آن کاسته شده است.
  • بیان احساسات پیچیده:
    تناقض در مثلث عشقی (من، تو، دیگری) و تداوم عشق و دردش خیلی خوب به تصویر کشیده شده و باعث می‌شه خواننده با درد شصیت اصلی ارتباط برقرار کنه.
  • جریان نرم و ریتم ملایم:
    کلمات با هم خوب هماهنگ‌اند و ریتم جمله‌ها ملایم و دلنشینه.
نکات پیشنهادی برای بهتر شدن:
  • یکدستی در زمان‌ها:
    فعلاً بیشتر جملات به زمان گذشته اشاره می‌کنند، که خوبه، اما جمله «که برایم خواب تو را می‌دید» می‌تونه واضح‌تر بشه، مثلاً:
    «سرنوشتی که خواب تو را برایم می‌دید.»
  • تقسیم‌بندی جملات بلند:
    بعضی جملات خیلی طولانی و پر از تصویر و حرف‌اند، تقسیم‌شون به جملات کوتاه‌تر می‌تونه خواندن رو راحت‌تر کنه و هر تصویر تأثیر بیشتری بذاره.
  1. شروع جذاب با «مثلث عشق»
    مثلث عشقی یک مفهوم آشنا و در عین حال پرتنش است که بسیاری از مخاطبان عاشقانه‌ها رو کنجکاو می‌کنه. این شروع باعث می‌شه خواننده بخواد بدونه این سه ضلع چه کسانی هستند و چه اتفاقی افتاده.
  2. تصاویر شاعرانه و پر احساس
    استفاده از تصاویر مثل «قاصدک قلبم» و «آتش عشق» حس‌های عمیق و دردناک رو منتقل می‌کنه و مخاطب عاشق ژانر احساسی رو جذب می‌کنه.
  3. حس درونی قوی و صداقت احساسی
    وقتی خواننده احساس می‌کنه نویسنده واقعاً درد و حسش رو به اشتراک گذاشته، بیشتر جذب می‌شه.
  4. وضوح بیشتر در روابط و وضعیت:
    مخاطب برای درگیر شدن بهتر نیاز داره دقیق‌تر بفهمه چه کسی چه نقشی داره. الان «کسی که تو دیوانه‌وار دوستش داشتی» کمی مبهمه. روشن‌تر کردن این بخش می‌تونه کنجکاوی خواننده رو بیشتر تحریک کنه.
  5. کوتاه و موجز بودن جملات:
    جملات طولانی و پیچیده گاهی می‌تونن باعث خستگی خواننده بشن. تقسیم جملات به بخش‌های کوتاه‌تر و واضح‌تر، به جذب سریع‌تر کمک می‌کنه.
  6. دستیابی به تعادل بین شاعرانه بودن و سادگی:
    شاعرانه بودن خوبه، اما اگر خیلی پر زرق و برق یا پیچیده باشه، بعضی خواننده‌ها ممکنه ارتباطشون با متن قطع بشه. ساده‌سازی‌های ظریف و حفظ حس صمیمیت خیلی کمک‌کننده‌ست.
مقدمه از نظر اندازه مناسب و مطلوب است.
مقدمه‌ی تو جذابیت زیادی داره، به خصوص برای مخاطبانی که عاشق فضای احساسی و شاعرانه هستند. با کمی شفاف‌تر شدن و ساده‌تر شدن جملات، می‌تونه مخاطب رو سریع‌تر و عمیق‌تر درگیر کنه و حس کنجکاوی‌شون رو قوی‌تر کند.

6. شروع رمان:
بررسی از نظر جذابیت و کنجکاوی آغاز:

  • نکته مثبت:
    شروع با تصویر «دامن چین‌دار» که روی زمین سرد می‌رقصد و «خیره شدن به جاده» حس انتظار و نوعی تعلیق آرام ایجاد می‌کنه. این خودش جذابه، چون خواننده می‌پرسه: منتظر چه کسیه؟ چرا این کارو هر روز تکرار می‌کنه؟
  • نکته قابل بهبود:
    این کنجکاوی هنوز به اندازه کافی قلاب محکمی برای کشیدن مخاطب نیست. چون شخصیت‌ها (باوان، چاکر، معلم، داژیار) هنوز برای مخاطب ناشناسن و اطلاعات زیادی پشت سر هم ریخته می‌شه که می‌تونه ذهن مخاطب رو در اولین مواجهه کمی درگیر و گیج کنه.
بررسی از نظر ابهام:
  • نکته مثبت:
    نویسنده توانسته فضای مبهمی از عشق و انتظار را خلق کند تا احساسات مخاطب را درگیر کند
  • نکته قابل بهبود:
    ابهامت باید با یک «جهت» همراه باشه. الان ابهام هست، اما چون اطلاعات زیادی به‌صورت تو در تو بیان شده (مثلاً رابطه چاکر، معلم ده، داژیار، برادر سخت‌گیر، آسکی، عشق پنهان، عمارت، تپه، شومینه...) خواننده ممکنه به‌جای کنجکاوی، کمی گیج بشه.
  • نکته مثبت:
    از نظر تصویرسازی مکان نویسنده، خیلی خوب کار کرده است : «تپه، زمین سرد، جاده، عمارت، شومینه، پرده زرشکی…» این‌ها حس زمستانی و اقلیمی خوبی به فضا داده.
  • نکته قابل بهبود:
    توصیف صداها هنوز می‌تواند پخته‌تر باشد. مثلاً صدای باد، خش‌خش برف زیر پا، صدای دوردست اسب، سکوت روستا... این‌ها باعث می‌شوند فضا ملموس‌تر بشود.
بررسی پارت 2 به عنوان ادامه آغاز:
از نظر کنجکاوی ماجرا:
نکته مثبت:
با صدای اسب و واکنش باوان شروع می‌شه، که حس انتظار و دلبستگی رو نشون می‌ده؛ این می‌تونه برای خواننده جذاب باشه چون می‌پرسه: این اسب کیست؟ چه رازی پشتش هست؟ چرا تا این حد مهمه؟

نکته قابل بهبود: اطلاعات خیلی زیادی درباره شخصیت‌ها، روابط، گذشته و فضا پشت سر هم گفته می‌شه؛ خواننده در پاراگراف اول با داژیار، اسب، باوان، آسکی، پدر، عمارت، مطبخ، سکینه، مدرسه، محوطه، باشوک و چند چیز دیگر آشنا می‌شه. این حجم از اطلاعات در شروع داستان زیاده و باعث بار شناختی زیاد و کمی گیجی می‌شه.

از نظر ابهام:
  • تو داستانت ابهام مثبتی درباره رابطه باوان با داژیار، و نوعی دلبستگی پنهان وجود داره. این حس عاشقانه‌ خاموش باعث می‌شه خواننده بخواد ادامه بده
  • اما چون زیاد در مورد اسب و احساسات باوان نسبت به اون توضیح داده شده، اون راز اولیه کم‌کم از بین می‌ره. اگر می‌خوای داستان با کشش شروع بشه، بهتره فقط نشانه‌هایی کوچک از این احساس بدی، نه تحلیل کامل شخصیت باوان.
از نظر توصیف صدا و مکان و...:
  • توصیف فضاهای زیادی مثل «محوطه، عمارت، پله‌ها، مطبخ، سالن اصلی» رو آوردی که فضای ملموسی می‌سازه.
  • اما هنوز صدا و حس فیزیکی کم‌تره
نویسنده در بخش کنجکاو بر انگیزی، توصیف مکان و صدا، تعادل در ابهام و اطلاعات متوسط و در شفافیت اطلاعات ضعیف عمل کرده است.

نویسنده عزیز این نقد کامل نیست و تا بخش شروع رمان بررسی شده و باتوجه به صلاح دید مدیران بالاتر بارگذاری شده است.
موفق باشید.
قلمتان مانا.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 6)
عقب
بالا پایین