دیباچه:
ناکامی‌هایی كه چیره بر دل می‌گذاشت و دیده را تیره می‌کرد گذراندیم.
هزار بار از جسر امید به نهر یأس سقوط کردیم.
لیکن قبضه‌ای از امید در کنجِ پنجره‌ی نوید دلمان نقش بسته
و به امید رویت درخشش ورای روزنه از حصارها عبور می‌کنیم.
بخشی از اثر:
درخششی از خود در من منعکس کردی تا در ظلمت روشنی باشد و این چنین که سختی‌های زمان درخشش من‌را خموش کرد؛ در دلم بارها پژواک کردی 《فَاذْکُرُونی اَذْکُرْکُم》تا از خاطرم نروی.
از نو شروع کردی به روشنی در وجودیت و این من که دوباره جان گرفت و این تو که دوباره بخشیدی مهتری را بر خویشتن.
ناکامی‌هایی كه چیره بر دل می‌گذاشت و دیده را تیره می‌کرد گذراندیم.
هزار بار از جسر امید به نهر یأس سقوط کردیم.
لیکن قبضه‌ای از امید در کنجِ پنجره‌ی نوید دلمان نقش بسته
و به امید رویت درخشش ورای روزنه از حصارها عبور می‌کنیم.
بخشی از اثر:
درخششی از خود در من منعکس کردی تا در ظلمت روشنی باشد و این چنین که سختی‌های زمان درخشش من‌را خموش کرد؛ در دلم بارها پژواک کردی 《فَاذْکُرُونی اَذْکُرْکُم》تا از خاطرم نروی.
از نو شروع کردی به روشنی در وجودیت و این من که دوباره جان گرفت و این تو که دوباره بخشیدی مهتری را بر خویشتن.
