بسم الله الرحمن الرحیم
نام دلنوشته: روزگاری که به تباهی میرفت
ژانر: تراژدی،عاشقانه
نام نویسنده: خط بنفش
ویرایستار: @رز سیاه
بغض اعماق وجودش را چنگ زد و در چشمان دریاییاش طوفانی به پا شد.
سیلاب اشک گونههای مخملیاش را تر کرد.
فنجان قهوهاش را برداشت به کنار پنجره رفت و
غرق شد در تاریکی آفتاب!
باران، نمنمک شروع به نوازش زمین کرد.
دیدهاش را به باغ خیس از اشک آسمان دوخت. چشمانش آشنایی را جستجو میکرد، دریغا که آن آشنا سالهاست که جای خالیاش بر روی تاب کنار بیدهای مجنون خشک شده بود!
آهی کشید و اشک از گوشهی چشمانش سرازیر شد.
"دلش به درازای دیوارهای آسمان گرفته بود"
تمام وجودش پر از عشق او بود و او دریغ از ذرهای محبت، تمام اذهانش مختص به او بود و او دریغ از ذرهای پروا.
تمام تلاشش را برای نگهداشتن او در کنار خودش کرد اما او رفت!
و با رفتنش زندگی رویاییاش به فرجام رسید.