نتایح جستجو

  1. Melina.N

    اطلاعیه درخواست تگ برای داستانک | تالار ادبیات

    درود درخواست تگ (1) مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور | انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان https://share.google/w1gmezXlY5gPn9FwJ قبلا روی سایت رفته
  2. Melina.N

    اطلاعیه (اعلام اتمام آثار ادبی)

    اتمام اثر (1) در حال تایپ - مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور | انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان https://share.google/ESlmOhrykUnvISse2
  3. Melina.N

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان

    درخواست انتشار روی سایت (1) اتمام یافته - قصه جابجایی طبیعت | ملینا نامور | انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان https://share.google/AW2FYkYESSyVbf2tq
  4. Melina.N

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان

    درخواست انتشار https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-hryda-khar-v-gl-mlyna-namvr-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39955/ دلنوشته هریدا (خار و گل) نویسنده: ملینا نامور
  5. Melina.N

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40164/ درخواست انتشار
  6. Melina.N

    اطلاعیه [درخواست] نشر آثار نویسندگان

    https://cafewriters.xyz/book/%d9%82%d8%b6%d9%87-%d8%ac%d8%a7%d8%a8%d9%87%d8%ac%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%b7%d8%a8%db%8c%d8%b9%d8%aa-%d9%85%d9%84%db%8c%d9%86%d8%a7-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b1/ درخواست انتشار
  7. Melina.N

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-hryda-khar-v-gl-mlyna-namvr-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39955/ درخواست تگ قبلا روی سایت رفته
  8. Melina.N

    اطلاعیه (اعلام اتمام آثار ادبی)

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-hryda-khar-v-gl-mlyna-namvr-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39955/ اتمام اثر
  9. Melina.N

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dastank-hay-tqas-khvnyn-mlyna-namvr.40164/#post-331762 درخواست جلد
  10. Melina.N

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-hryda-khar-v-gl-mlyna-namvr-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39955/ درخواست نقد
  11. Melina.N

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام درخواست جلد https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dastank-hay-tqas-khvnyn-mlyna-namvr.40164/#post-331638
  12. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    با سردی چیزی بر روی گردنم، متوجه نبستن در بالکن که قسمتی از آن به اتاق مادرش هم راه داشت می‌شوم. اتاق نبود که، هزارتا در برایش گذاشته بودم! مادرش با حالتی چندش کنار گوشم ل*ب می‌زند. - خداحافظ لولا! او فکر می‌کرد من دخترک احمقشم؟ باورم نمی‌شود چرا تا الان آن‌قدر از شخصیت‌هایم متنفر نبودم؟ قبل از...
  13. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    اینجا شاهزاده‌ای با اسب سفید وجود ندارد تا نجاتم بدهد چون خودم این را خواستم. گفته بودم که من از عاشقانه‌ها بدم می‌آید. بنابراین در داستان لولا هیچ عشقی وجود نداشت، تنها از تمام خشم و نفرتم در این داستان استفاده کرده بودم تا وحشتناک شود‌. چقدر هم عالی! چون تیرگی داخل خانه و صدای شکستن ظرف‌ها از...
  14. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    تبر خونی از آنجایی که احساسات آن‌چنانی نداشتم هیچ‌وقت داستان و رمان‌های عاشقانه ننوشتم؛ هر زمان هم نوشتم یک چیز مسخره در‌آمده است، این شد که چند سال پیش کتاب تبر‌خونی را تمام کردم. تا به حال اصلاً اطلاع نداشتم که هرچه بنویسم واقعی می‌شود! اصلا نمی‌دانستم داخل داستان خودم زندانی می‌شوم و تا...
  15. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    دقیقا همان زمانی که فکر می‌کرد دخترک قصد حمله می‌کند طی یک حرکت پاهایش را می‌گیرد، برعکس می‌شود و با دست‌های خودش چاقو را در قلبش فرو می‌کند؛ ل*ب‌هایش مثل یک ماهی باز و بسته می‌شوند. به گمان، رفیقش کیانا هم تا الان به جمع عزرائیل و خانواده‌اش پیوسته باشد؛ امیدوارانه دعا می‌کند عزرائیل پشت و پناه...
  16. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    - موهاتم که قرمزه! خودت خجالت نمی‌کشی؟ مگه گوجه‌ای؟ لبخند خشک شده روی صورتش را درست می‌کند و بی‌توجه به حرف‌های چرت مرد می‌گوید: - می‌خواید به یه نوشیدنی مهمونم کنید؟ ساواش تلخ می‌خندد و دستش را روی کمر دخترک می‌لغزاند: - حتماً گوجه! لباس حریر قرمز زیادی کوتاه است و لعنت، پاهایش از زانو به بعد...
  17. Melina.N

    مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

    کلاغ‌های سوخته سیگار وینستون بین ل*ب‌های قرمزش است و با انگشت‌های کشیده‌اش تاری از موهای قرمزش را می‌پیچاند‌: - چرا انقدر تابلو تیپ زدی؟ نگاهی با بی‌توجه‌ای نثارش می‌کند و زیر ل*ب می‌گوید: - تیپ من خوبه؛ اما اون، احساس می‌کنم یه کلاغ جلوم نشسته و با خودخواهی به چشم‌هام نگاه می‌کنه. کیانا با تعجب...
  18. Melina.N

    اطلاعیه ☜درخواست ضبط آثار اختصاصی

    سلام، درخواست ضبط اثرم https://forum.cafewriters.xyz/threads/qsh-jabjayy-tbyt-mlyna-namvr.38592/
عقب
بالا پایین