نتایح جستجو

  1. ی

    در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه

    فصل اول. همه چیز بی‌هشدار شروع شد؛ نه انفجار و نه فریاد. فقط خاموشی‌ای بود که از دیوارها بالا رفت و در ریه‌ها نشست. طبقات بالا، پنجره‌های بسته، آسانسوری که هرگز نرسید. آپارتمان ۵۲، نقطه‌ای میان ترس و تنفر، میان قرنطینه و قراری که هیچ‌وقت گذاشته نشد. درها قفل بودند، نه از ترس سرقت بلکه برای نجات...
  2. ی

    چالش دیالوگ برتر هفته (۲)

    دستانش را زیر سر دخترک برد و صدایش زد. نفس؟ جانم. میدونی که تو قشنگترین قم*ار زندگی منی؟
  3. ی

    در حال تایپ مجموعه شعر بقای شب | به قلم یاسمن بهادری

    در پرتو اندیشه‌ات سپیده‌ای نو زاده می‌شود نه از جنسِ صبح، که از تپشِ خاطره‌هاست صداهای ناگفته در دلِ شب، ریشه دوانده‌اند و هر تارِ دلم به سازِ خیالِ تو آهنگی تازه می‌نوازد رد پای واژه‌هایت بر دل چون شُکوفه‌ای‌ست که از سرمای دلتنگی نهراسیده است باد، پُر از نجواست و من،...
  4. ی

    در حال تایپ مجموعه شعر بقای شب | به قلم یاسمن بهادری

    خامُشی‌ات چون مهی‌ست که بر دشت بی‌تابی‌ام سایه افکنده صدایت، افسانه‌ای‌ست که هر شب در گوش باد زمزمه می‌شود پنجره‌های قلبم با یادِ تو گشوده می‌مانند و بادِ خاطره بر برگ‌های فراموشی نوشته‌ای از تو را می‌کوبد دل، سرزمین سوخته‌ای‌ست که با عبور واژه‌هایت جان تازه می‌گیرد بی...
  5. ی

    اطلاعیه درخواست نقد شعر

    درود. درخواست نقد. https://forum.cafewriters.xyz/threads/37060/
  6. ی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    درود. درخواست جلد https://forum.cafewriters.xyz/threads/37060/
  7. ی

    در حال تایپ مجموعه شعر بقای شب | به قلم یاسمن بهادری

    تندیس نگاهت در تاریک‌ترین شب‌های دلم می‌درخشد نه چون فانوس بلکه چون آتشی که از خاطره‌های سوخته‌ام برخاسته هر بار که پلک می‌زنی بارانی از مهر فرو‌می‌ریزد و من، غرق در آن سیلاب با خود می‌گویم: آیا عشق همیشه این‌چنین باشکوه و بی‌رحم است؟ زخم‌هایم نام تو را زمزمه می‌کنند و قاب...
  8. ی

    در حال تایپ مجموعه شعر بقای شب | به قلم یاسمن بهادری

    در امتداد نگاهت اندوهی شیرین پرسه می‌زند انگار هر چشمک، مرهمی‌ست و زخمی تازه دل، قاب شکسته‌ای شده که با هر لرزش، تصویرت را در خاطره‌ای غبارآلود از نو می‌کشد و عشق، میان دودِ خاطره بی‌آن‌که بسوزد محو می‌شود
  9. ی

    در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه

    مقدمه: وقتی سکوت به بلندترین صدا تبدیل شد و دیوارها شاهد زمزمه‌های زنده‌ماندن شدند، جایی در دل ساختمانی خسته، چیزی شکل گرفت؛ نه امید، نه ترس بلکه تپشی گمشده میان فاصله‌هایی که فقط مرز رنگ و نژاد را می‌شناختند. در آپارتمان ۵۲، بوی مرگ با نفس‌های ممنوع درآمیخت و صدایی بی‌کلام، بی‌صدا، عشق را...
  10. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    از عشق تو مدهوش منم حسین جان. کربلایت را قاب دیدگانم کن. پایان. ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
  11. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    در دشت کربلا، عشق و فداکاری به اوج خود رسید، اما بهای آن، جان‌های پاکی بود که در راه حق نثار شدند. هر قطره خون، داستانی از ایستادگی و مظلومیت را روایت می‌کند. یاد آن روزهای تلخ، همچنان در دل‌ها زنده است و اشک‌هایمان را بر خاک می‌ریزد.
  12. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    غربت کربلا، همچون زخم عمیقی بر دل عاشقان است که هر روز تازه‌تر می‌شود. یاد آن خاک مقدس و صدای ناله‌های عاشقان، روح را می‌آزارد و اشک‌ها را بر گونه‌ها می‌نشاند. ای کاش می‌توانستم در آنجا باشم و با دل‌های سوخته، در سوگ حسین فریاد بزنم.
  13. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    گرد و خاک عذا را از روی شانه‌هایم نمی‌تکانم. در دل شب‌های تار، یاد کربلا همچون شعله‌ای درونم می‌سوزد. هر لحظه دوری، دلم را به آتش می‌کشد و اشک‌هایم را بر خاک می‌ریزد. ای کاش می‌توانستم در آن سرزمین مقدس، با دل‌های عاشق، هم‌نوا شوم.
عقب
بالا پایین