نتایح جستجو

  1. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    حسین! تکه‌ای از جانم و آرامش روحم. همان که صدای محرمش نشان از سیاهی لباس حلال‌زاده‌های حیدر است. آنی که بی هیچ عذر و منتی شانه به شانه بارهای غمم را به دوش می‌کشد. آری! تو پناه منی! پناه من... .
  2. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    من، جانم از این داغ می‌سوزد! داغی که صده‌هاست نیاکانم برایش مشکی برتن می‌زنند. به راستی تو که بودی حسین؟ کیستی که ندانسته عزیزِ جانم شدی؟ کیستی که روضه‌ی غمت گریبان‌گیرِ گلویم می‌شود؟ چرا گویی عزیزِ از دست رفته‌ی منی که قلبم برایت خونش را بر گونه‌ام اعزام می‌کند؟ پاسخ همین‌جاست، در عِرق من! گویی...
  3. ی

    اختصاصی دلنوشته قلم سرخ | به نویسندگی کاربران انجمن کافه نویسندگان

    من، جانم از این داغ میسوزد! داغی که صده هاست نیاکانم برایش مشکی برتن میزنند. به راستی تو که بودی حسین؟ کیستی که ندانسته عزیزِ جانم شدی؟ کیستی که روضه ی غمت گریبان گیرِ گلویم میشود؟ چرا گویی عزیزِ از دست رفته ی منی که قلبم از برایت خونش را بر گونه ام اعزام میکند؟ پاسخ همینجاست، در عِرق من! گویی...
  4. ی

    اطلاعیه درخواست نقد شورا | رمان کوتاه و داستان کوتاه

    درود. درخواست نقد داستان کوتاه همسر من. متاسفانه لینک کپی نشد.
  5. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    به خاک چادر بانو زهرا سوگند که گوشه‌ای از زمین، تنها چند وجب خاک در دل بین‌الحرمین از صدها متراژ قصر دنج، دنج‌تر است. جایی که با آرامش خاطر و به دور از هیاهوی عالم، سر به زانو مینهی و تنها خود باقی میمانی. خودی که چشم راستت به حسین است و نگاه چپت به قمر بنی هاشم.
  6. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    برای رسیدن به شش‌گوشه‌ی تو، علمدار را واسطه کنم چه؟ به دستان به خاک افتاده‌ی عباس، به چشمان پیکان خورده‌اش، به شرمندگی او در برابر طفلانت قسم که از این زندگی تنها آرامش کربلا را خواهانم. از این زمینیانِ سنگی آزرده و خسته‌دل گشته‌ام. مرا نزد خود ببر آرام جانم.
  7. ی

    در حال تایپ دلنوشته غربت کربلا | یاسمن بهادری

    قلب مبتلایم از درد دوری تو بیمار گشته و این تنها گریه است که به عیادتم می‌آید. از فرسنگ‌ها فاصله، برای تویی که در اعماق قلب آشفته‌ام جای داری می‌نویسم. آقای خوب من! این را بدان که تا زمان وصال، آنقدر در غم فراغت اشک می‌ریزم که کاسه‌ی اشک چشمانم خشک بشود.
  8. ی

    در حال تایپ اپیزود وطن | یاسمن بهادری

    دوشنبه. ۲۶ خرداد ۱۴۰۴/ ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵ حدود ساعت چهار صبح بود که برای نماز از خواب بیدار شدم و همین که پام رو از خونه بیرون گذاشتم، دود‌های پیچ در پیچ سفید توی دل آسمون توجهم رو به خودش جلب کرد. تا چند لحظه مات بودم! این‌ها رد پرتاپ موشک بود؟ یعنی واقعا ما وارد جنگ شده بودیم؟ جنگ همین‌قدر به ما...
  9. ی

    در حال تایپ اپیزود وطن | یاسمن بهادری

    یکشنبه. ۲۵ خرداد ۱۴۰۴/ ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵ صداهای عجیب! صداهایی که از دو روز قبل دائما در جریان بود. صدایی که انگار کوه روی ویبره گذاشته شده باشه... نه نور، نه انفجار و نه هیچ‌چیز دیگه‌ای جز اون صدایی که توصیف کردم رو توی این روزای گذشته ندیده و نشنیده بودم. مامان بابام میگفتن صدای پدافند، پهپاد یا...
  10. ی

    گپ و گفت گفت و گوی رمان | دلیما

    نمیبخشم تورا تا زنده هستمممم e03627_25hh2y-154fs232528
  11. ی

    گپ و گفت گفت و گوی رمان | دلیما

    من دلم تنگ دلیماست باید کیو ببینم؟ e03627_25hh2y-154fs232528
  12. ی

    در حال تایپ دلنوشته عطش | یاسمن بهادری

    ♤به نام زمین کربلا♤ عنوان: عَطَش. نویسنده: یاسمن بهادری. ژانر: مدح، عاشقانه. سال انتشار: یک هزار و چهارصد و چهار. مرجع: انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان. خلاصه: به اذن بانوی دو عالم از برای فرزندانش سیَه بر تن میزنم تا که مولا حیدر امضا بزند نامه‌ی اعمالم را. ای که از عطش به خاک و خون...
  13. ی

    همگانی ختم زیارت عاشورا |محرم ۱۴۰۴

    یا رب الحسین، بحق الحسین، اشف صدرالحسین، بظهورالحجه التماس دعا🖤🙂
  14. ی

    نقد کاربر رمان ساقی | نویسنده حسام.ف

    اختیار دارید. نمیشه گفت نقطه ضعف... اینا کمک‌های ما به قلم همدیگست. اول از همه بحث فونت اثر شماست. نمیدونم ناظر چرا نگفته و یا شاید خودتون انجامش ندادید. سایز اثر باید ۱۸ و فونتش verdana باشه. دوم علائم نگارشی! گاهی اوقات گذاشتن یه نقطه یا کاما (به طور مثال دارم میگم) باعث میشه کلا متن رو با...
عقب
بالا پایین