راپسودی پنجم
به گمانم فراموشت کردهام…
به همان تلخیای که آدم، اندامی فاسد از تنش را به دست تیغ جراحی میسپارد. از سر بیدردی نه بلکه از روی ضرورت نجات.
تو را در خودم دفن نکردم، بیرونت انداختم؛ چون سمی که باید از عمق جان بالا آورده شود تا مغز دوباره به زندگی بازگردد.
دیگر نه با یادآوریات اشک...
راپسودی چهارم
سلام به چندمین روزی که بیدار میشوم، بیآنکه بیداری را طلب کرده باشم. مثل بسیاری از چیزهای دیگر، که نسبت به وجودشان بیتفاوتم.
مثلا دیگر هر بار که کسی نامت را میپرسد، نه نیازی به صاف کردن صدا دارم، نه فرسخها از جایی که هستم دور میشوم تا در نامت غرق گردم.
شاید حرفی نمانده که...
درود،
تنها چندتا تا سوال دارم،
۱. اگه میتونستی بدترین خاطرت رو ترمیم کنی، چجوری و از کجاش شروع میکردی؟!
۲. شده لحظهای که حس کنی کثیف ترین موجود روی زمینی؟! اگه شده چرا؟!
۳. بدترین اشتباه کیو دیدی از نزدیک و چی بوده؟ سکوت کردی یا جارش زدی؟
۴. به پارتنر یا اکست خیانت کردی؟
راپسودی سوم
دیگر توانی بر سوگواری درگذشت خاطرتمان ندارم.
نه قطرهای اشک برای ریختن، نه هجایی از یک واژه برای گفتن.
مدتیست سکوت، زبان مادریام شده؛ نه از آن سکوتهای قهرآلود، که بوی فراموشی میدهند، بلکه سکوتی از جنس حافظه که تنها خاطرهاش دلتنگی است و ریشه در جانم دوانده.
ساکن و باثباتم...
راپسودی دوم
این زن، چگونه میتوانست باور کند که حضور او، جغرافیای جانش را از نو ترسیم خواهد کرد؟ نه با قدرت، نه با مرز، بلکه با دستانی خونین از زخمهای سربازِ عاشقی؛ زخمهایی که بر نقشهی جوانیاش خط کشیدند؛ خطهایی که هر یک، نام او را خونآلود در دل خویش نهادند.
در نگاهش فرود آمده بودم، نه...
▪︎°•بنام شاعر زندگی•°▪︎
با سلام خدمت کاربران محترم انجمن کافه نویسندگان؛
در این تایپک، قوانین بررسی اشعار برای تگدهی و نحوهی سطحبندی آنها جهت اطلاع شما عزیزان قرار گرفته است.
پس از ثبت درخواست تگ توسط شما شاعران محترم، عوامل مذکور مورد بررسی قراره گرفته و بر حسب آن، اثر شما نمرهبندی شده و...
~بنام شاعر زندگی~
📌بررسی نام، مقدمه، ژانر و قالب شعری:
📍عنوان اثر: بقاي شب:
بسیار گویاست، مفهومی دوسویه دارد (شب به معنای تاریکی/فقدان؛ بقا به معنای ماندگاری/ناگزیری).
📍دیباچه:
یکی از ضعیفترین بخشهاست. بیش از حد متکلف، گنگ، و ادبیاتزده. اگر هدف از دیباچه فراهم کردن دروازهی احساسی یا...
« به نام خالق زبانی که نقد میکند»
● مجموعه اشعار:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/37060/page-3
● شاعر: @یاسمن بهادری
● منتقد: @آشوب دلها
نقد به هرجهت باید بر این پایه باشد که صادقانه تمامی کاستیهای اثر را بازگو کند و درجهت پیشرفت آن، قلمِ نقاد خود را حرکت دهد.
به یاد داشته...
حسین...
ای شکسته قامتت از جفای دشمن،
ای که خون یارانت رنگ کرده کربلا را.
تو همانی که دستانش شده قبر علی اصغر،
ای سالار شهدا که سرریز کردهای اشک خدا را.
از آتش برافروختهی درونت چه گویم؟
از خون چکیدهی دیدگانت چه خوانم؟
این مردم غافل از محنت تو چه دانند!
خود بگو! منِ عاجزِ عاشقِ سیرتت چه؟
آوخ...
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
چو نی می نالم از داغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی
گل پرپر ، کجا گیرم سراغت ؟
صدای گریه می اید ز باغت
صدای گریه می اید شب و روز
که می...