نتایح جستجو

  1. M

    اتمام یافته داستانک آلش دگاش │MahsaMHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    - می‌خوام برم. اخم‌هایش را در هم می‌کشاند و دست مشت شده‌اش را بر ملافه سرخ می‌کوباند، چنین است که خودش را با نجوا‌ها آرام می‌سازد؛ بی‌مقدمه به سمت تن نحیفم یورش می‌آورد و مچ دستانم را می‌گیرد و پشت سرش مرا می‌کشاند، خود می‌دانم که این حس مضحک بود! ذهنش را بر آن متمرکز کرده که دستانم را در میان...
  2. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** قلبم را رها می‌کنم، صدای خورد شدنش زیبا بود ولی نمی‌تواند به اندازه له کردنش لذت بخش باشد! قدم بعدی را بر روی تکه‌های خورد شده‌اش فرود می‌آورم. من یک جسم بدون قلب، فاقد از احساسات را می‌خواهم.
  3. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** عکس نحسش را برمی‌دارم و بدون اندکی درنگ به پایین برج بی‌شعوری پرت می‌کنم. بگذار همه بدانند، فقط کنار من لبخند نمی‌زدی! بگذار همه ببینند. چه ترسی داری؟ این‌که به کاسبی عوض کردن عشقت لطمه‌‌ای بخورد؟ بگذار در هوا تاب بخورد یک شهر چهره نحست را از نظر بگذرانند.
  4. M

    در حال تایپ دلنوشته‌ی پرده پوشی نگاه | MahsaMHP

    *** چرا ریاضی زندگی، هر سوالی را تحویل می‌دهد، جواب «تو» را دریافت می‌کند؟ بیا و تمامش کن. سردرگمی که با جواب یکسان ساخته‌ای هم برای من لذت بخش است. من را هر لحظه بیش از قبل به خود جذب نکن... قبل از آن که تو را مسئله ریاضیم قرار دهم و بیش از این شیفته شوم، کنار بکش و برد را از آن خودت کن. نه...
  5. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** به زیر پای خود چشم می‌دوزم... . یک طبقه از برج بی‌شعوری‌ پایین آمدم. ولی هنوز هم طبقات آخر برج بی‌شعوری‌ام! بگذار همه بدانند: من برج بی‌شعوری را با عشق فتح کردم!
  6. M

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام وقتتون بخیر=) درخواست نقد...
  7. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** صدای گوش خراش قانون چنین مغزم را متلاشی می‌کند، که دستم را به دور گردنش می‌پیچم. اسمت چه بود؟ قانون دنیا! چه اسم نافرخنده‌ای؟ تو را قبل از خود به استقبال نویسنده بی‌رحمت می‌فرستم.
  8. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** روزی که با لبخند گفتی: - عشق یعنی نرسیدن. فکر این‌جایش را نمی‌کردی؟ روزی که گفتی جان به پاهایت بده و بدو! وقتی رسیدم و جلوم دوراهی قرار دادی؟ وقتی صدای قهقه‌ات تنم را لرزاند... . فکر این‌جایش را نمی‌کردی؟ برج بی‌شعوری من از هیچ‌چیزی به غیر از بی‌شعوری پُر نشده. تکریر هر سخنم را به من...
  9. M

    دنباله دار ◕ انتخـابِ اجـباری ◕

    بارونی ورزش در خونه یا باشگاه؟
  10. M

    دنباله دار ◕ انتخـابِ اجـباری ◕

    دریا مدرسه مجازی یا حضوری؟
  11. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** قانون دنیا! زجه بزن، زجه بزن که زیباترین وجه دنیا مقابل من است! چه‌خبر از آرزویت که اندکی پیش در آغوشش گرفتی؟ له کردن قلبم را می‌گویم. قبل از این‌که تو برای من لهش کنی، خودم لهش کردم.
  12. M

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    درود درخواست جلد برای دلنوشته بگذار همه بدانند.
  13. M

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%A8%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-mahsamhp-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86.25...
  14. M

    در حال تایپ دلنوشته بگذار همه بدانند | MahsaMHP

    *** همیشه این گیتی به مراد دل تو گذر نمی‌کند. این را هم بگذار همه بفهمند! بیا رزومه کاریت را برای من بازگو کن. فقط برای زندگی خودم را، نه! برای هم‌مانند‌های من که حساب‌شان از دستت در رفته!
  15. M

    در حال تایپ دلنوشته قسی | MahsaMHPمهسا میرحسن‌پور

    نام اثر: قسی سرشناسه: MahsaMHP مهسا میرحسن‌پور 14 موضوع: دلنوشته سبک/ژانر: اجتماعی تراژدی تعداد پارت/صفحه: فعلی 11 سال نشر: 1401 منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته. دیباچه: قسی جان! مدت‌هاست قاف قدرتت کمر خم می‌کند و من به انتظار ایستادن، تو را تمنا می‌کنم: -...
  16. M

    در حال تایپ دلنوشته قسی | MahsaMHPمهسا میرحسن‌پور

    مقدمه: صلاح تو بر سلاح قدرتت بود و بس... . فتنه‌گر از قدرت منشأ گرفت و تو، از فتنه‌گر. قسی جان! قاف قدرتت، ساعت‌هاست خاکِ یادواره‌ام را پس زده. محفظه نفرین را در قعرِ دل، بیرون می‌کشم و با کج خند می‌گویم: - قسیِ عزیز! نمی‌خواهم از تو منشأ گیرم.
  17. M

    در حال تایپ دلنوشته قسی | MahsaMHPمهسا میرحسن‌پور

    در گیر و دار صفت فتنه‌گرت، قدرت را بر سرم کوبیدی. بی‌راه پیش و پس، ساکن ایستادم. تو را بر خواسته‌ات پیروز کردم و حالا هر کسی آمد، راهنمایش باش تا بگوید: - قسی جان! آن‌ها که نمی‌دانند تیر خلاص همین حرف، تکه گوشتی را به نام قلب متلاشی کرد... ذرات معلقش در خون، پایِ قسی بودن را مٌهر و امضا می‌کند...
  18. M

    در حال تایپ دلنوشته قسی | MahsaMHPمهسا میرحسن‌پور

    خون خود را بسوزانم؟ قسی می‌شوم. جوهرِ قلم و مٌهرش با سخاوتمندی از خون من است. هر قدم مانند کابوس، جا پای خونین را بر زمین حک می‌کند؛ عدیل آن‌که جانی گرفته بر خونش پا می‌گذارد، اما به رغم... شیره جانم از سر تا پا کشیده می‌شود، این‌ها همان ذراتِ قلب متلاشیِ قسی هستند! قسی جان! از خالقت، برای تو...
  19. M

    در حال تایپ دلنوشته قسی | MahsaMHPمهسا میرحسن‌پور

    دستانت را بر دهانم می‌پیچانی، کسی که مرا وادار به سکوت می‌کند، تویی! قسی جان، تو را برای مدتی کوتاه مویه کردن تنما می‌کنم. با دیدن این قلب متلاشی، بردباری رنگ باخته، برتافتن با انزجار از من رو می‌گیرد. پیش از گداختن این تن، کمی دستانت را بالا بیاور تا کور شوم و نظاره‌‌گر متلاشی شدن عاطفه‌‌ام...
  20. M

    در حال تایپ گورستان گرونوبل | MahsaMHPمهسامیر‌حسن‌پور

    نام داستانک: گورِستان گِرونوبِل نویسنده: MahsaMHPمهسامیرحسن‌پور ژانر: اجتماعی، پلیسی، تخیلی سطح: منتخب خلاصه: مٌهر نفرت را بر خاطرات و انسانیت زد. کینه را به سَم آغشته کرد و بر جان پاشید. انتقامش نیشِ عقرب بود، سَمش را قبل از دشمن به خود خوراند! گورستانی ساخت، از جنس پشیمانی... پشیمانی و اجساد...
عقب
بالا پایین