پست 10
انگار با گفتن این حرف و یادآوری اتفاقی که افتاده بود، توی برجکش زده بودم که کلا ساکت شد؛ اما من قصدم فقط هم صحبتی بود و موضوعی مشترک جز پسر کدخدا نداشتیم. با سکوتش مجبور شدم از خودم بگم.
- باشه، فهمیدم زیادی راجعبهش حرف زدم؛ اما دیگه نمیتونم با این حجم از گنگی دووم بیارم. میگم نشد خودم...