پست 101
کلمهای که از دهانش بیرون اومد، انگار تمام روحم رو از هم پاشوند. شونههام وا رفت و ل*بهام بهم دوخته شد. از این زاویه فقط نصف صورتش رو میدیدم و نگاهش به کاوه معطوف بود. کاوه با دست کشیدن لای موهای طلاییِ تا بناگوش بلندش، به سمتم برگشت.
- تو چی کوروش؟ برای تشکیل یه زندگی آمادهای؟ میتونی...